خادم | شهرآرانیوز؛ از مهمترین انگیزهها و اهداف برگزاری جشنوارههای ادبی، شناسایی و معرفی آثار قابلتر به جامعه مخاطبان است. البته واضح است که جشنوارهها هم سنگ و هم وزن نیستند و اعتبار یکسانی ندارند و، هرچه جشنواره و جایزهای معتبرتر باشد، تأثیر آن در جلب توجه مخاطب، معرفی نویسنده و درنهایت فروش اثر برگزیده بیشتر میشود. اما، اگر جشنوارهای -به هر دلیلی- نتواند این مهم را برآورَد، از یکی از مهمترین اهدافش بازمانده است.
جایزه کتاب سال دفاع مقدس که نخستین دوره آن در سال ۱۳۷۲ برگزار و در ۳۲ سال ۲۲ بار برپا شده است بخشهای مختلفی دارد که در آن میان بخش ادبی (داستان و ناداستان) از مهمترین هاست.
جنگ از موضوعهایی است که نویسندگان در سراسر جهان به آن توجهی ویژه داشتهاند و شماری از شاخصترین رمانهای تاریخ ادبیات آثاری هستند که جنگ و عوارض آن را دست مایه قرار دادهاند. با اینکه حدود هشتاد سال از پایان جنگ جهانی دوم میگذرد، هنوز آثاری با تمرکز بر آن خلق میشود که برخی از آنها برنده معتبرترین جوایز میشوند و فروش بالایی هم دارند. ازاین رو، جایزهای مانند جایزه کتاب سال دفاع مقدس میتوانست فرصتی باشد هم برای تشویق نویسندگان به نوشتن از جنگ و هم معرفی آثار به جامعه.
اما گویا این جایزه ازاین نظر چندان موفق نبوده است: نه آن قدر جذاب و انگیزه ساز بوده که نویسندگان شناخته شده و خوب به موضوع مدنظر آن جلب شوند و نه سبب شده برخی از آنهایی که آثاری در این زمینه خلق کردهاند در جایزه شرکت کنند. البته گفتنی است آثار برگزیده این جایزه در حوزه خاطره نگاری، با تبلیغات گستردهای که درباره آنها شده، به فروشهای بسیار بالا رسیده و بعضی چندده بار تجدید چاپ شدهاند.
اما نگاهی به عنوانهای آثار داستانی برگزیده در این جشنواره گویای این است که این آثار اقبالی در بازار نداشتهاند. برای نمونه، اگر از سال ۱۳۹۰ تاکنون (یعنی از دوره پانزدهم تا بیست ودوم) این جایزه را بررسی کنیم، میبینیم از هشت دورهای که در این چهارده سال برگزار شده در چهار دوره (دورههای پانزدهم، شانزدهم، هفدهم و نوزدهم) هیئت داوران اثری را شایسته رتبه نخست یا عنوان برگزیده ندانستهاند و آن چهار اثر برگزیده دیگر هم با استقبال رو به رو نشدهاند.
چهار اثر دیگر که برگزیدگان دورههای هجدهم، بیستم، بیست ویکم و بیست ودوم هستند به ترتیب عبارتاند از «آدم شویی»، «مغازله با خاک»، «شکارچیان ماه» و «رخت شو» که در ادامه نگاهی کوتاه به آنها و وضعیتشان داریم.
«آدم شویی» مجموعه داستانی است متشکل از شش داستان با عنوانهای «فریاد سخت خیّنی ها»، «باور بفرمایید من قاتل پسرتان نیستم»، «سهم من از جنگ»، «فرمانده خط مقدم»، «آدم شویی» و «ما سه نفر».
نویسنده در گفت وگویی درباره این مجموعه و انگیزه نوشتن آن گفته است: «این داستانها مجموعه الهامات من از آزادگان، جانبازان و کسانی است که پس از جنگ در شرایط سخت و غریبانهای زندگی کردند. من از این افراد با عنوان 'فراموش شدگان' یاد میکنم.
'آدم شویی' را بر وزن 'پولشویی' در نظر بگیرید، [کار]کسانی که از جنگ و آدمهای جنگ سوءاستفاده میکنند و رزمندگان را مزاحم خودشان میدانند و آنها را بایکوت میکنند، چون آدمهای جنگ میدانند انقلاب و جنگ چطور شکل گرفته است. ولی مگر میتوانند آن آدمها را به طور فیزیکی حذف کنند؟! نه! پس این افراد را به یک زندگی غریبانه پرتاب میکنند.»
«آدم شویی» در سال ۱۳۹۶ منتشر شده و از آن زمان، نه تنها به چاپ دوم نرسیده، که چاپ نخستش نیز در بازار به بهای ۶هزار تومان (۶۰ هزار ریال) موجود است.
داستان درباره دو نوجوان تفحص گر به نامهای «دهقان» و «مساح» است که برای یافتن پیکر هم رزم شهیدشان، «حامد»، به دشت پر از شقایقی سفر میکنند. نویسنده، با بهره گیری از تجربیات شخصی و مشاهدات عینی، به توصیف لحظاتی میپردازد که اعضای گروههای تفحص با پیکرهای شهدا مواجه میشوند و احساسات عمیق انسانی، معنویت و ارتباط با خاک وطن را تجربه میکنند. این اثر به نوعی به تجربههای پس از جنگ میپردازد.
«مغازله با خاک» در سال ۱۴۰۰ منتشر شده و هنوز به چاپ دوم نرسیده و چاپ اول آن با بهای ۴۶هزار تومان در بازار موجود است.
زمان این رمان مربوط به پس از جنگ است، اما وقایع دوران جنگ را با محوریت شخصیت اصلی آن بازگو میکند. شخصیت اصلی که «صابر سلوکی» نام دارد اهل محله نازی آباد تهران و اصالتا اهل شهرستان تاکستان، از توابع استان قزوین، است. در سالهای ابتدایی جنگ پشت کنکوری بوده که یکی از دوستانش به نام «یوسف» به جبهه میرود و خیلی زود خبر شهادتش میرسد.
این موضوع بر صابر تأثیر زیادی میگذارد. او اکنون نگهبان یک شرکت تعطیل شده در اطراف هور است. صابر در موقعیتی خاص از تأسیسات این شرکت نگهبانی میکند و وضعیت هور در دوران جنگ با محوریت او تشریح و روایت میشود. داستان در قالب سوم شخص است و بخش زیادی از آن مربوط به فضای ذهنی و افکار صابر است.
«شکارچیان ماه» یک بار همان سال ۱۴۰۱ منتشر شده و هنوز به چاپ دوم نرسیده است.
داستان «رخت شو» در سه زمان موازی روایت میشود: داستان اول در رخت شوی خانه بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک در سال ۱۳۶۰ میگذرد. حبیبه و پسرانش، عدنان و عباس، از کاظمین به جبهههای جنگ ایران آمدهاند. هرچند که این خانواده کوچک خالصانه تلاش میکنند تا باری از دوش جنگ بردارند و همپای ایرانیها بجنگند، به خاطر ریشه عراقی شان مدام در معرض بدگمانی دیگران هستند.
داستان دوم روایتگر سفر نویسنده رمان به اندیمشک در مرداد ۱۴۰۱ است که به منظور پژوهش برای نوشتن رمان جدیدش با عنوان «رخت شو» به آنجا رفته است؛ و داستان سوم سفری خیالی است که طی آن محمد حنیف در سال ۱۳۶۰ از بروجرد به اندیمشک سفر میکند تا دایی مراد خود را بیابد و با گرفتن برگه پایان خدمتْ او را به بروجرد، نزد ننه فاطمه، برگرداند.
«رخت شو» سال ۱۴۰۲ منتشر و یک بار تجدیدچاپ شده است.