به گزارش شهرآرانیوز، هر سال در میانه مهرماه، تقویم یادآوری میکند که روزی به نام کودک رقم خورده است؛ روزهایی برای توجه دوباره به نیازها و خواستههای نسلی که آینده این سرزمین را میسازد. مدرسهها و کتابخانهها برنامههایی برای کودکان تدارک میبینند، قصهگویی و نمایشهای ویژه اجرا میشود و بیشتر از همیشه حرف از ادبیات و هنر کودک به میان میآید.
با این همه، آنچه در این مناسبت پررنگ میشود فقط جشن و رنگ و لبخند نیست. هفته ملی کودک فرصتی است برای مرور کاستیها و دغدغههایی که در مسیر آموزش و فرهنگسازی کودکان وجود دارد؛ از نبود کتابهای کافی برای سنین پایین گرفته تا کمبود ارتباط مستقیم نویسندگان و شاعران با مخاطبان خردسال و نوجوانشان.
ادبیات کودک در این میان جایگاه ویژهای دارد؛ چراکه هم لذت و خیال را به زندگی بچهها میآورد و هم میتواند ذوق و سلیقه ادبی نسل آینده را شکل بدهد. در مشهد، جریان شعر کودک سالهاست با کوشش گروهی از شاعران دنبال میشود. یکی از چهرههایی که در این مسیر حضور مستمر داشته عباسعلی سپاهی یونسی است؛ شاعری که از دهه هفتاد تاکنون علاوه بر خلق آثار متعدد، برگزاری نشستها و پرورش نسل تازه شاعران را هم برعهده داشته است.
به همین بهانه و در آستانه هفته ملی کودک، با او درباره مسیر شاعری و دغدغههایش گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
چگونه وارد دنیای شعر شدید؟
من متولد یونسی هستم؛ جایی که آن زمان هنوز روستا بود و بعدها در دهه ۸۰ به شهر تبدیل شد. جالب است که پیش از من کسی در خانواده یا محیط اطراف اهل شعر نبود. تنها چیزی که میتوانم ریشه بدانم، پدربزرگم بود که اهل کتاب بود و در شبهای زمستان برای اهالی روستا کتاب میخواند. شاید همان علاقه از او به من رسیده. اولین شعرم را در کلاس چهارم ابتدایی گفتم، بدون اینکه حتی بدانم شعر چیست. بعدها در دوره راهنمایی و دبیرستان این علاقه جدیتر شد و در مسابقات دانشآموزی شرکت کردم.
اولین تجربه شعریتان را به یاد دارید؟
بله. یادم هست در همان دوران ابتدایی داستانی درباره روباه و خروس نوشتم که به شکل شعر درآمده بود. آن زمان نه معلمی تشویقم کرد و نه کسی جدی گرفت، چون به استعدادها بهایی داده نمیشد. اما در دبیرستان با معلمانی مواجه شدم که متوجه شدند اهل ادبیات هستم و برخورد متفاوتی با من داشتند. این توجهها باعث شد شعر را جدیتر ادامه بدهم.
چطور به روزنامهنگاری و انتشار نوشتهها رسیدید؟
در دوران دانشجویی به فکر افتادم برای بچههای روستایمان یک هفتهنامه یا ماهنامه منتشر کنم. چند شماره هم چاپ شد؛ با وجود مشکلات مالی و سختیها. بعد در جلسات شعر حوزه هنری با استاد مجید نظافت آشنا شدم و او پیشنهاد کار در روزنامه را داد. همین تجربه باعث شد مسیرم به سمت مطبوعات باز شود.
شما ابتدا شعر بزرگسال مینوشتید. چه شد که به شعر کودک و نوجوان رو آوردید؟
دلبستگی اولیه من ادبیات بزرگسال بود. اما سال ۷۲ بهطور اتفاقی در جشنوارهای شرکت کردم که موضوعش شعر کودک بود. همانجا با استادانی آشنا شدم. کمکم فهمیدم ادبیات کودک حوزهای است که هم نیاز بیشتری دارد و هم برای من دلنشینتر است. از یک جایی تصمیم گرفتم جدی به شعر کودک بپردازم، چون معتقدم این دو حوزه (بزرگسال و کودک) نمیتوانند همزمان در یک شاعر رشد کنند. دنیای کودکان لطیفتر است و زبان شعر کودک نباید تحت تأثیر زبان شعر بزرگسال قرار بگیرد.
به نظر شما چرا تعداد شاعران کودک نسبت به شاعران بزرگسال بسیار کمتر است؟
این واقعیتی است که در مشهد شاید ۵۰۰ شاعر بزرگسال فعال باشند، اما شاعر کودک خوب در کل کشور شاید به صد نفر هم نرسد. دلیلش این است که فضای جدی برای شعر کودک کم بوده و جلسات منظم و حرفهای شکل نگرفته. در حالی که شعر کودک نقشی مهم در تربیت ذوقی و سلیقه ادبی نسل آینده دارد.
مهمترین نقاط عطف کارتان چه بوده است؟
هر بار که شعری از من چاپ شد یا مجموعهای منتشر کردم، برایم نقطه عطف بود. اولین شعرم که در مجله اطلاعات هفتگی چاپ شد، اولین کتابم که سال ۷۹ منتشر شد، یا تبدیل شدن شعرهایم به سرود، همه اینها برایم اهمیت داشت، چون آسان به دست نیامد.
ارتباط زندگی شخصی شما با شعر چطور است؟
من معتقدم شعر باید بخشی از زندگی شاعر باشد. مثلاً، چون کوهنوردی و دوچرخهسواری جزئی از زندگی من است، اینها ناخودآگاه وارد شعرهایم میشوند. وقتی از کوه یا طبیعت لذت میبرم، طبیعی است که این تجربهها در شعرهایم بازتاب پیدا کنند.
شما نقش مهمی در شکلگیری جریان شعر کودک در مشهد داشتید. از آن تجربه بگویید.
اواخر دهه هفتاد همراه دوستانی مثل آقای میرزاده و لیلا خیامی جلسات شعر کودک را در حوزه هنری راهاندازی کردیم. حتی مدتی دو جلسه موازی در حوزه و ارشاد داشتیم که در استانهای دیگر نمونه نداشت. حاصل این جلسات، تربیت شاعرانی بود که بعدها کتاب منتشر کردند یا در جشنوارهها برگزیده شدند. من همیشه سعی کردم این چراغ روشن بماند، حتی اگر فقط دو سه نفر در جلسه حاضر بودند.
چه موانعی در مسیر ارتباط ادبیات کودک با مخاطب نوجوان وجود دارد؟
بزرگترین مشکل، نبود زیرساختهای لازم است. کتابهای شعر کودک و نوجوان کم تولید میشود و همان تعداد هم بهدرستی به دست مخاطب نمیرسد. در صدا و سیما یا مدارس هم آنطور که باید جایی برای معرفی شعر کودک وجود ندارد. شاعر باید بتواند راحت به مدرسه برود، با بچهها گفتوگو کند و شعر بخواند، اما موانع اداری و فرهنگی زیادی وجود دارد. همین باعث میشود نوجوانان بهجای شعر خوب، سراغ ترانههای سطحی بروند.
اگر بخواهید جمعبندی کنید، امروز مهمترین دغدغه شما در شعر کودک چیست؟
من هنوز خودم را یک نوجوان میدانم؛ شاید به همین دلیل با دنیای بچهها ارتباط بهتری دارم. دغدغه من این است که شعر کودک به جایگاه واقعیاش برسد و بتواند سلیقه نسل جدید را بالا ببرد. اگر امروز نوجوان شعر خوب بخواند، فردا میتواند از حافظ و سعدی هم لذت ببرد. شعر کودک فقط برای سرگرمی نیست، بلکه راهی برای رشد روحی و ادبی آینده جامعه است.