الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ زندگی پر از انتخابهای نامطمئن است؛ لحظاتی که نمیدانیم نتیجه چه خواهد شد و موفقیت یا شکست در انتظار ماست. همین عدم قطعیت، چیزی است که ریسکپذیری را معنا میکند. از نگاه تکاملی نیز ریسکپذیری نقش کلیدی در پیشرفت بشر داشته است. هر کشف، هر نوآوری و هر ابداعی در ابتدا با ریسک همراه بوده است.
نخستین کسی که یک مسیر جدید را آزمود، با احتمال شکست بالا مواجه شد، اما همین شجاعت، مسیر تمدن و پیشرفت را هموار کرد. به بیان ساده، هر کاری که امروز عادی به نظر میرسد، زمانی ریسک بزرگی بوده است. اما چرا گاهی بسیاری افراد از ریسککردن میترسند؟ ریسک سالم و آگاهانه چیست و چطور میتوانیم این ویژگی را در خود پرورش دهیم؟ این موضوعی است که در مطلب امروز با همراهی دکتر مهدی سودآوری، روانشناس، به آن پرداختهایم.
ریسکپذیری یعنی انجام کارهایی که ممکن است با موفقیت همراه باشند یا شکست را به دنبال داشته باشند؛ یعنی حرکت به سوی ناشناختهها، وقتی نمیتوان آینده را کاملا پیشبینی کرد.
عوامل روانی متعددی میتوانند مانع ریسکپذیری شوند. مهمترین آنها ترس و عادت است. ذهن انسان به ابهام حساس است و تغییر، حتی اگر به نفع ما باشد، میتواند اضطرابآور باشد. بسیاری از افراد به روشها و رفتارهای گذشته عادت کردهاند و فکر میکنند بهتر از این نمیشود. این ترکیب ترس و عادت باعث میشود افراد کمتر به تجربههای جدید روی بیاورند و کمتر ریسکپذیر باشند.
عزتنفس و خودکارآمدی، ستونهای اصلی ریسکپذیری هستند. هرچه فرد به تواناییها و منابع خود اعتماد بیشتری داشته باشد، ترس از شکست کاهش مییابد. وقتی مطمئنیم که حتی در صورت ناکامی توانایی جبران و ادامه مسیر را داریم، شجاعت بیشتری برای امتحان کارهای جدید پیدا میکنیم. اعتماد به خود باعث میشود ریسک با محاسبه و واقعبینی همراه باشد و نه با بیمبالاتی یا اعتمادبهنفس کاذب.
ریسکپذیری سالم از کودکی شکل میگیرد. خانواده نقش تعیینکنندهای در آموزش مواجهه با شکست و امتحانکردن دارد. وقتی کودکان فرصت دارند که با آزمون و خطا یاد بگیرند، اعتمادبهنفس و شجاعت تجربهکردن در آنها تقویت میشود. حتی کارهای سادهای مانند غذاخوردن میتواند تمرین ریسک باشد. اگر کودک اجازه داشته باشد خود لقمه را بردارد و حتی کمی بریزد، یاد میگیرد تصمیمگیری و تجربهکردن بخشی از زندگی است.
والدینی که دائم فرزندان را محدود میکنند یا پیام میدهند که «تو بلد نیستی»، در واقع خلاقیت و ریسکپذیری آنها را تضعیف میکنند. برعکس، خانوادههایی که اشتباهکردن را جزئی طبیعی از یادگیری معرفی میکنند، فرزندانشان را برای مواجهه با چالشها آماده میکنند.
ریسکها فقط مالی یا شغلی نیستند؛ بلکه میتوان آنها را به چند دسته تقسیم کرد:
ریسک سالم، با ریسک هیجانی و بیمحابا تفاوت دارد. ریسک واقعی یعنی شناخت کامل شرایط و ارزیابی احتمال موفقیت و شکست. در واقع ریسک سالم، آگاهانه است. یعنی محاسبه، برنامهریزی و تلاش برای پیشبینی و کنترل عوامل قابلکنترل و در عین حال پذیرش عدم قطعیت و پذیرش شکستهای احتمالی. افراد ریسکپذیر موفق، کسانی هستند که میدانند شکست پایان راه نیست، بلکه بخشی از مسیر رشد و یادگیری است.
هر مواجهه با ریسک، فرصتی برای رشد شخصی است. تجربههای جدید باعث یادگیری مهارتهای تازه، افزایش انعطافپذیری روانی و اعتمادبهنفس میشوند. یادگیری یک زبان جدید، شرکت در یک پروژه متفاوت، شروع یک کسبوکار یا حتی ورود به یک رابطه تازه، همه نمونههایی از ریسک هستند که فرد را به چالش میکشند و توسعه میدهند.
ریسکپذیری سالم با سلامت روان نیز ارتباط مستقیم دارد. کسانی که از تغییر میترسند و ریسک نمیکنند، معمولا محافظهکار و محتاطاند و این ممکن است اضطراب و افسردگی را تشدید کند. اعتماد به خود و توانایی مدیریت شکست، افراد را مقاومتر میکند و سطح استرس را کاهش میدهد.
تصمیمات مالی نمونهای از ریسک هستند. سرمایهگذاری، شروع کسبوکار یا خرید ملک همیشه با عدم قطعیت همراه است، اما تحلیل دقیق، پیشبینی پیامدها و مدیریت منابع، ریسک را به فرصتی برای پیشرفت تبدیل میکند. کسانی که بدون ارزیابی اقدام میکنند، بیشتر دچار زیان و پشیمانی میشوند، در حالی که ریسک آگاهانه باعث رشد مالی و اعتمادبهنفس میشود.
افرادی که ریسکپذیر هستند، خلاقتر عمل میکنند. امتحان روشهای جدید، ورود به حوزههای ناشناخته و آزمون ایدههای تازه باعث توسعه مهارتهای حل مسئله و نوآوری میشود. حتی فعالیتهای سادهای مانند طراحی، نوشتن یا تجربه پروژههای کوچک، میتوانند خلاقیت و شجاعت ریسکپذیری را تقویت کنند.
ریسکپذیری بدون مدیریت شکست کامل نیست. موفقیت معمولا محصول چرخهای از برنامهریزی، اجرا، ارزیابی و بازخورد است. هر بار آزمودن و بررسی نتایج، به بهبود و افزایش شانس موفقیت منجر میشود. در بسیاری از محیطهای خانوادگی و کاری، بازخورد سازنده وجود ندارد؛ خطاها تنبیه میشوند یا نادیده گرفته میشوند. این کمبود چرخه بازخورد، دلسردی ایجاد میکند و افراد را از تجربه و ریسک منصرف میکند.
یکی از مهمترین انواع ریسک، ریسک در روابط عاطفی است. در این حوزه، فرد آگاهانه خود را آسیبپذیر میکند، نقاط ضعفش را نشان میدهد و امیدوار است طرف مقابل از این اطلاعات سوءاستفاده نکند. آسیبپذیری و بازکردن خود، زیربنای هر رابطه صمیمانه است و بدون این شجاعت، هیچ رابطه عمیق و پایداری شکل نمیگیرد.
در محیط حرفهای، بسیاری از افراد به دلیل تلاش برای کنترل عوامل خارج از توان خود یا انتظارات غیرواقعی، از اقدام و نوآوری دست میکشند. موفقیت واقعی یعنی شناخت محدوده کنترل خود، پذیرش شرایط خارج از اختیار و تمرکز بر اقدامات مؤثر.
ریسکپذیری مهارتی است که میتوان آن را پرورش داد و با تمرین تقویت کرد. این مهارت، نه تنها به رشد شخصی و پیشرفت حرفهای کمک میکند، بلکه سلامت روان، اعتمادبهنفس و انعطافپذیری انسان را افزایش میدهد. مدیریت ترس، افزایش خودکارآمدی، یادگیری از شکستها و ارزیابی هوشمندانه فرصتها، کلید حرکت به سوی ناشناختهها و تصمیمهای جسورانه است. هر انتخاب جسورانه، هر قدم کوچک به سوی ناشناختهها، فرصتی برای یادگیری و توسعه فراهم میکند.
در زندگی روزمره، ریسکپذیری میتواند در تصمیمات مالی، روابط عاطفی، محیط کار، تحصیل، ورزش و حتی فعالیتهای دیجیتال و اجتماعی نمود پیدا کند. افراد میتوانند با تمرینهای کوچک، محیطهای حمایتی و تحلیل تجربیات، شجاعت و توانایی مواجهه با ناشناختهها را در خود تقویت کنند:
انتخابهای ساده که پیامدهای کمریسک دارند، تمرین شجاعت هستند و ارزیابی را تقویت میکند.
بررسی روشهای متفاوت برای حل یک مسئله و مقایسه نتایج.
تجربههای کوچک با امکان شکست، فرصت یادگیری و رشد ایجاد میکنند.
مدرسه، محل کار و خانواده باید فضایی فراهم کنند که اشتباهکردن، تجربهای مثبت باشد و بازخورد سازنده بدهند.