حمیده صفائی | شهرآرانیوز؛ چندی پیش همکاران شهرآرا مثل همیشه در کنار کارهای رسانهای به دنبال رفع مشکلات یکی از شهروندان بودند که پس از پیگیریهای انجام شده متوجه شدند در کنار مبلغی که برای کمک جمع شده است، یکی از پزشکان فوق تخصص قلب و عروق شهرمان تمام هزینههای درمانی این مادر جوان را برعهده گرفته است. کارش شایسته تقدیر است، پس از پرس و جو متوجه شدیم آقای دکتر «ابراهیمی» که سابقه طولانی در انجام کارهای خیر دارد، اینکار خداپسندانه را انجام داده و سرپرست خانوادهای را حمایت کرده است.
همین موضوع بهانهای شد تا برای گفتگو سری به مطب ایشان بزنیم. دکتر «محمود ابراهیمی» متخصص قلب و عروق و فوق تخصص رشته اصلاح گرفتاریهای عروقی بدن، عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که در سابقه ۳۰ ساله طبابتش بیشترین وقت و سرمایهاش را برای بیمارانش گذاشته است. او از پزشکان خیّر محله جنت است که با آمدن زمستان وارد پنجاه و ششمین سال زندگیاش میشود. زندگی پزشک نیکوکار محله جنت به واسطه فعالیتهای خیرخواهانهاش پر از نکتههای نابی است که خواندن آن خالی از لطف نیست. این را هم باید بگوییم که آقای دکتر تمایلی به گفتن درباره کارهای خیرش ندارد و از صحبت درباره آنها پرهیز میکند. در این رابطه شنیدههایمان را از اطرافیان و بیمارانش نوشتهایم. اصرار بیش از حد ما و لطف خوش دکتر که عادت ندارد کسی را دست خالی از مطبش بیرون بفرستد، سبب شد تا گفتوگویی با ما داشته باشد.
دانشجوی جبهه
دکتر ابراهیمی در خانوادهای مذهبی از اهالی اطراف قوچان به دنیا آمده و علاوه بر فعالیتهای انقلابیاش پس از اخذ دیپلم در سال ۶۱ به منطقه عملیاتی اعزام شده است. همین موضوع مانع حضورش در کنکور این سال شده و سال ۶۲ وارد دانشگاه میشود. هر چند دیپلم ریاضی گرفته، اما عرق او به وطن و علاقهاش به خدمت سبب میشود تا پس از بررسی شرایط و نیازسنجی زمان خودش رشته پزشکی را انتخاب کند تا بتواند خدمتی به مردم کشورش کند.
او که از همان ابتدا بسیجی فعال بوده و بیشتر از اینکه در مشهد حضور داشته باشد در جنوب کشور و در منطقه جنگی بوده است، اهواز را برای ادامه تحصیلش انتخاب میکند و دانشجوی پزشکی این شهر میشود. وی در این باره توضیح میدهد: «با رتبهای که داشتم میتوانستم در تمام شهرهای ایران ادامه تحصیل دهم، اما اهواز را انتخاب کردم، چون دوران جنگ بود و بیش از آنکه جنگ به ما نیاز داشته باشد خودم به آن موقعیت و حال و هوا نیاز داشتم. هر چند دانشجوی سالهای ابتدایی پزشکی بودیم، اما حضور فعالی در منطقه جنگی داشتیم و در هر عملیاتی که میتوانستیم شرکت میکردیم.»
این پزشک خیّر محله جنت با اشاره به بیمبالاتیهای صدام و استفاده از بمب شیمیایی در آن دوران میگوید: «یکی از کارهای ارزشمندی که در همان سالها انجام شد؛ برنامه آموزش ش. م. ر بود. به همراه استادان و دانشجویان این واحد درسی را جزو دروس اختیاری دانشکده علوم پزشکی اهواز قرار دادیم تا دانشجویان اطلاعات به نسبت کافی درباره بمبهای شیمیایی و مجروحان شیمیایی داشته باشند. صدام سردشت را با حملات شیمیایی زده بود و مانع بینالمللی هم برای پیشگیری از اینکار نبود. او برای بقا و برتری خودش دست به هر کاری میزد. نظام ما هم مقابله به مثل شیمیایی نداشت. برای همین برنامهریزی کرده بودیم تا آمادگی دفاعی خوبی داشته باشیم و دانشجویان پزشکی بهترین گزینه برای آموزش بودند که در این مسیر موفق شدیم. پس از سه سال به مشهد آمدم و در همینجا درسم را ادامه دادم.»
تمایلی به صحبت از آن دوران ندارد و وقتی اصرار ما را برای شنیدن خاطراتش میبیند با مهربانی و سعه صدر پاسخ میدهد و میگوید: «گفتن از آنزمان کار سادهای نیست. هر عملیات برای خودش داستانهای متعددی دارد که با مرور آنها غم و غصهاش به دل مینشیند. بمبارانهایی که میشد و حجم مجروحانی که به بیمارستان میبردیم، یادآوری آنها خیلی آسان نیست. آن روزها همه با خدا معامله میکردند. دوره منحصر به فردی بود. احساس شور، عشق و علاقه سبب میشد تا پیر و جوان، زن و مرد هر کاری که از دستشان برمیآمد برای کشور عزیزمان انجام دهند. آن زمان من بیشتر با گردانهای عملیاتی بودم و اولین گردانی که در آن خدمت کردم همراه شهید برونسی بودم. اگر هم این شانس پیش نمیآمد و نمیتوانستم با نیروها به خط مقدم بروم در پشت جبهه در مجموعههای درمانی خدمت میکردم. اگر درست بهخاطر داشته باشم در بیش از ۱۱ عملیات حضور داشتم که در تمام این عملیاتها کارهای امدادی اولویت من بود و تا ابتدای دوران انترنیام در جبهه بودم و پس از آن به مشهد آمدم.»
مهمترین عامل موفقیت در زندگی و فعالیتهای آقای دکتر، مادرش است. او در این باره میگوید: «مادرم شیرزن فوقالعاده عجیبی بود. هر چه در زندگی دارم از اوست. در آن سالها او هم مانند دیگر مادران یکی دو بار ابراز دلتنگی کرد و از من خواست در مشهد بمانم، اما وقتی شرایط را برایش توضیح دادم با کمال آرامش مرا همراهی کرد. آن زمان تلفن معمولی هم کم بود. تلفنهای سکهای که بشود یا نشود با خانواده تماس گرفت، اما مادر من هم مانند دیگر شیرزنان این مرز و بوم سختیها و دلتنگیها را تحمل کردند تا آن روزها سپری شود.»
اثر کار را در لحظه میبینید
دکتر ابراهیمی سال ۱۳۶۹ رشته قلب را برای تخصصش انتخاب میکند. آنطور که میگوید آنزمان این رشته مانند امروز خیلی مهم نبوده است. باوجوداین در آنزمان که کمبود امکانات بود یکسری تخصصها اهمیت داشت: «در برخی رشتههای پزشکی مانند تخصص قلب میتوان درباره حیات انسانها تصمیم درستی با انتخاب شیوه درمان گرفت که این امر کار متخصص را سخت میکند. در طی این سالها شاخهها و رشتههای جدید درمان در حوزه پزشکی ایجاد شده و بیشترین تأثیرگذاری روز دنیا در پزشکی قلب دیده میشود. با گسترش علم، ایران هم همگام با دیگر کشورها در این رشته پیشرفت کرده و رشتههای فوق تخصصی زیادی ایجاد شده که مانع خیلی از جراحیهای قلب میشود. در تخصص من اثر کار را در لحظه میبینید و نتیجه خوب موجب افزایش انرژی پزشک و خرسندی او میشود. چه بسیار افرادی که سکته میکنند و با باز شدن عروق قلبشان بهبود مییابند. با توجه به اینکه برخی از این بیماران بهدلیل استرس و فشار زندگی دچار مشکل میشوند، این افراد مدیران اجتماع و سرپرستان خانواده هستند که حجم زیادی از کار بر دوش آنهاست، بهبود آنها کمک به خانوادههایشان و جامعه است.»
۶ سال خدمت سربازی
در لابه لای صحبتهای دکتر متوجه میشویم او علاوه بر حضورش در جبهه دوره سربازیاش را هم در مشهد گذرانده است. او باخنده میگوید: «بیشترین دوره سربازی را طی کردهام.»
او معتقد است در هر شرایط و موقعیتی که بزرگ شوید یکسری ایده و آرمان در شما شکل میگیرد که مرتبط با ایمان به پروردگار و عالم معاد است. او این سبک تربیتی خودش را مرهون آموزههای والدینش میداند و توضیح میدهد: «من برای دل خودم به جبهه رفتهام و به نظر من هر جوانی که در این کشور است باید سربازی برود. هم خودم سربازی رفتم و هم فرزندانم، دوره سربازیام در بیمارستان بودم و به جای دو سال ۶ سال خدمت کردم.»
بدهکار بیمارستان شدم
از او میخواهیم درباره کارهای خیرش که زمزمههایش ما را به آنجا کشانده صحبت کند. ابراهیمی میگوید: «همه ما در مقابل خدا، مردم و آینده خودمان تعهدی داریم و معتقدیم هر کسی بتواند به هر نحوی قسمتی از مشکلات را برطرف کند بُرد کرده است. بهترین کار خیر، کار درست انجام دادن است. هر کسی در هر رشته و هر نقطهای که هست کارش را به درستی انجام دهد و حقوقش را دریافت کند، کار خیر است، حتما نباید هزینهای برای این کار صرف شود.»
شنیده بودیم آقای دکتر گاهی دستمزد عملش را نمیگیرد و دیگر هزینههای بیمار را هم پرداخت میکند. همچنان اصرار داریم دکتر از خاطرات و کارش دراین باره برایمان صحبت کند، اما حاضر به تعریف دراین باره نیست. بالأخره اصرار ما نتیجهبخش است و او از خاطرات اوایل کاریاش اینچنین میگوید: «وقتی بیماری برای معالجه میآید نباید به این فکر کنیم که میتواند هزینه درمان را پرداخت کند یا نه. او هم حق زندگی دارد و خانوادهاش باید در کنار او شاد زندگی کنند. یک زمان وظیفه جنگ و جهاد در جبهه را داشتیم و امروز در جهاد با نفس خودمان هستیم. در طول سالهای کاریام مبنای زندگیام را بر دریافت تعرفههای پزشکی قرار ندادهام و ضرر هم نکردهام. بیماری که پیش من میآید در حد توانش هزینه میدهد. اگر بیمار بتواند هزینههایش را پرداخت کند که هیچ، اما گاهی توان مالیاش را ندارد، برای همین هزینه عمل را میبخشم یا حقوقم را در محاسبه هزینه بیمار حساب میکنند.»
در اینجا دکتر مکثی میکند و خندهاش میگیرد. انگار خاطرات گذشته را مرور میکند. بعد از سکوت کوتاهش میگوید: «اوایل کاریام خیلی از فیش حقوقیام سر در نمیآوردم و در واقع دقت نمیکردم. وقتی فیش حقوقیام را میگرفتم کنار اعداد و ارقام خط کوچکی مانند علامت منفی بود. همیشه با خودم فکر میکردم این رقم دستمزد من است و این علامت را هم در ابتدای خط میگذارند. هر چه حساب میکردم دستمزدم با میزان کارم برابری نداشت، یک بار تصمیم گرفتم علتش را بپرسم. آنجا تازه متوجه شدم این علامت منفی و آن رقم معنایش این است که من به بیمارستان بدهکارم و باید به همان میزان برایشان کار کنم تا حسابم تسویه شود و بدهیام را بپردازم.»
۵۳ خانواده زیرپوشش
آنطور که شنیدهایم آقای دکتر به همت تعدادی از دوستان خیّرش ۵۳ خانواده کمبضاعت و بدسرپرست را زیرپوشش دارند و به آنها کمک میکنند. در این سالها سعی کردهاند بر روی نخبگان سرمایهگذاری کنند تا به آنها ماهیگیری یاد دهند و در آینده همین افراد خیری برای دیگر خانوادهها باشند. مدیریت این کارها هم با همسرش است که در این راه همراهیاش میکند. گفتهها حاکی از آن است که دکتر فقط یکسوم از درآمدش را برای زندگیاش هزینه میکند و باقی آن را در کارهای خیر مصرف میکند.
وقتی از او در اینباره میپرسیم و اینکه آیا خانوادهاش برای بذل و بخششهایش گلایه ندارند، ناراحت میشود و میگوید؛ کار خیر برای خداست و نباید مطرح شود و سعی دارد گفتوگویمان را به پایان برساند، اما ما همچنان اصرار به صحبت داریم، در نهایت پاسخ میدهد: «خدا را شکر میکنم همسرم هم در خانوادهای بزرگ شده که شاهد کارهای خیر پدرش بوده و او همراه من است. یکبار پسر بزرگم از من پرسید «چرا این کار را میکنید و حقوقتان را میبخشید!» پرسیدم برای تحصیل و رفع نیازهایت تاکنون مشکلی داشتی، گفت «نه مشکلی نداشتم، اما ما هم میتوانیم بهتر از این زندگی کنیم.» بعد به او گفتم این عدد پایانی که هر شب میگیرم میتواند در سه ضرب شود، اما حس من این است که همان یک باشد بهتر است. به او یادآور شدم اگر توکل به خدا داشته باشد و در راه رضای او تلاش کند در طول زندگیاش به مشکلی برنمیخورد. برای من مهم این است که هیچ گاه در طول زندگیام حس ماندگی نداشتهام. تاکنون به لحاظ مالی رقابت نکردهام و همیشه در حد مکفی داشتهام.»
از هر ۱۰ کودکی که بپرسید در آینده دوست دارید چهکاره شوید ۷ یا ۸ نفر پاسخ میدهند «میخواهم پزشک شوم.» آنها از پزشکی همان روپوش سفید و حقوق بالا و پرستیژ کاریاش را میبینند، اما خبری از دردسرهایش ندارند. اینکه شما پزشک باشید یا یک پزشک خوب باشید هم فرق دارد. وقتی درباره این شغل و سختیهایش میپرسیم دکتر ابراهیمی میخندد و میگوید: «هر کاری سختی خودش را دارد و نمیتوان گفت چه کاری سخت است و چه کاری آسان. کار ما با جان مردم است و باید مراقب باشیم اتفاقی برای بیمار نیفتد. کار ما کار پردردسری است نه شب داریم و نه نیمه شب، به طور مثال عید سال گذشته درست همان سالی که سیل آمد ساعت ۱:۳۰ سال تحویل میشد، من از ساعت ۲۳ تا ۲ بامداد در اتاق عمل بودم. ساعت ۲:۳۰ به خانه آمدم و دوباره به بیمارستان رفتم، چون ساعت ۵:۳۰ باید در اتاق عمل میبودم. این کار فرسودگی خودش را دارد. شما باید در کنار طبابت و کارتان مطالعه داشته باشید تا اطلاعاتتان بهروز باشد. فرزندانم که شرایط زندگی مرا میبینند علاقه چندانی به این رشته ندارند.»
مشترک مورد نظر در دسترس است
در زمان دو ساعته گفتوگوی ما بیش از ۵ الی ۶ نفر از بیمارانش با او تماس گرفتند. یکی از شهرستان بود که برای بهبودی همسرش تشکر کرد. دیگری حال مادرش بد شده بود و داروها را با دکتر بررسی کرد و درباره نحوه مصرفشان پرسید. آن چند نفر دیگر هم نیاز مالی داشتند که از آقای دکتر میخواستند کاری برایشان انجام دهد. هر بار که گوشیاش دو الی سه بار پشت سر هم زنگ میخورد از ما میخواست که تلفنش را پاسخ دهد، حتما کار واجبی است که اینقدر تماس میگیرند. کمتر متخصصی را دیدهام که دردسترس بیمارانش باشد.
از او علت این دردسترس بودن و اینکه تلفنهای مکرر خستهاش نمیکند را میپرسم و پاسخ میدهد: «وقتی در مطب و اتاق عمل هستم پاسخگوی تلفن همراهم نیستم، اما در دیگر ساعات روز تا جایی که بتوانم پاسخ میدهم. بیمارانم شماره مرا بیشتر از شماره مطبم دارند. گاهی پیش آمده بیماری ساعت ۱۲ شب با من تماس گرفته و میگوید آقای دکتر حس میکنم سرم دارد به درد میآید. من نمیتوانم به او چیزی بگویم، اما همین را میدانم با همین جملهای که به من میگوید و یکی دو دقیقهای که با او صحبت میکنم، دغدغهاش کمتر میشود و بهنوعی به سلامتیاش کمک میکنم. بسیاری از بیمارانم سؤالاتشان را تلفنی میپرسند، آزمایشاتشان را میفرستند و دستورالعمل پزشکی دریافت میکنند. اگر عاشق کارتان باشید این سختیها خیلی به چشم نمیآید. ما در محیطی زندگی میکنیم که مردم مشکلات بسیاری دارند و باید همه ما این شرایط را درک کنیم. ما با یاری رساندن به یکدیگر و با هم بودن میتوانیم درصدی از مشکلات یکدیگر را کم کنیم و احساس خوشبختی را به هم هدیه بدهیم. بیشترین لذت من در زندگیام کارهایی است که برای بیمارانم انجام میدهم. بیمار ندارد، نداشته باشد این برای من اهمیت ندارد، باز هم تأکید میکنم او یک انسان است و حق زندگی کردن را دارد.»
توصیههای کرونایی
دکتر ابراهیمی پژوهشهای بسیاری در دوران کاریاش داشته و در کارهای تحقیقاتی معدل خوبی کسب کرده است. او از پژوهشهایشان در بحث کرونا خبر میدهد و میگوید: «کارهای خوبی در این زمینه انجام دادهایم و امیدوارم هر چه زودتر بتوانیم داروی مؤثری برای این بیماری به جامعه بدهیم.»
ابراهیمی مانند دیگر پزشکان تأکید بر استفاده از ماسک دارد و میگوید: «مهمترین راهکار برای قطع زنجیره کرونا، پیشگیری است و برای رسیدن به آن استفاده از ماسک توصیه میشود. پیشگیری به معنای حبس در خانه نیست، شما میتوانید از هوای پاک بیرون استفاده کنید، اما با رعایت تمام نکات ایمنی و فاصلهگذاری فیزیکی. بیماران قلبی مستعد ابتلا به کرونا هستند پس باید نکات بهداشتی را بهدرستی رعایت کنید تا به این بیماری مبتلا نشوید. حضور در اتوبوس، مترو و فروشگاههای شلوغ توصیه نمیشود، زیرا فضای بسته این محیطها احتمال ابتلا را افزایش میدهد. برای پیشگیری اطلاعات زیادی نداریم، اما میتوانید با تغذیه درست و کاهش استرس برای دفاع سیستم ایمنی بدن را تقویت کنید. بهطور مثال بر اساس پژوهشهایی که انجام دادهایم مصرف ارده کنجد و عسل میتواند سیستم ایمنی بدن را تقویت کند که به بیماران قلبی هم توصیه میکنیم. این ماده خوراکی نه تنها فشار خون را بالا نمیبرد بلکه از رسوب پلاکهای چربی در دیوارهای رگها جلوگیری کرده و به حفظ دیوارهای رگ کمک میکند و مقاومت بدن انسان در برابر بیماری را افزایش میدهد.»