علی رضایی | شهرآرانیوز - ساخته جدید استودیو «ساکرپانچ» با روایت یک داستان حماسی و شورانگیز و طراحی یک دنیای فوقالعاده پویا که در آن، فعالیتهایی پرتعداد، عمیق و متنوع جا خوش کردهاند، بازیکنان را در خودش حل میکند. حالا کنار این موارد، یک سیستم مبارزه بهشدت چالشی و تکنیکی را با جلوههای دیداری و شنیداری سحرآمیز ترکیب کنید تا بدانید که دستپخت جدید ساکرپانچ چقدر باکیفیت از آب درآمده است. اگر به بازیهای جهانباز علاقه دارید، اهل تجربه بازیهای اکشن و ماجرایی هستید یا ژاپن کلاسیک را دوست دارید، حدود ۶۰ ساعت از عمر خود را برای زندگی در جزیره سوشیما و نابود کردن سربازان مغول کنار بگذارید.
بیشتر بخوانید:
هرآنچه باید قبل از تجربه بازی Ghost of Tsushima بدانیم
اولین واکنشها و نقدها به بازی Ghost of Tsushima (شبح سوشیما) | پایانی چشمنواز برای نسل هشتم
ساکر پانچ، سازنده Ghost of Tsushima، سومین استودیو غربی که از مجلهای ژاپنی نمره کامل میگیرد
Ghost of Tsushima، پرفروشترین عنوان اورجینال شرکت سونی برای پلیاستیشن ۴
گشتوگذاری در طبیعت زیبای ژاپن
یکی از مهمترین نقاط قوت بازی، طراحی گرافیکی چشمنواز آن است. ساکرپانچ با ایجاد تحولی عظیم در موتور گرافیکی خود که فقط برای طراحی محیطهای شهری ساخته شده بود، توانسته است یکی از زیباترین طبیعتهای خلقشده در دنیای بازیهای ویدئویی را بسازد. نقشه سوشیما از ۳ منطقه مختلف تشکیل شده است، مناطقی که روی هم رفته، ۳۰ زیستبوم متنوع را در خودشان جای دادهاند. درباره طراحی گرافیکی Ghost of Tsushima میتوان ساعتها صحبت کرد، اما بهترین کار این است که خودتان سراغ بازی بروید و به دنیای عظیم آن دل بدهید. قدم زدن در جنگلهای بامبو، حرکت از میان شالیزارها، راه رفتن در گندمزارها و دست کشیدن به گندمها، حرکت در دشتهای وسیع لالههای سرخ، همه و همه به شکلگیری یک تجربه خارقالعاده میانجامد که پیشتر، مثل آن را کمتر دیده بودیم.
تنوع در طراحی دشمنان و دیگر شخصیتهای حاضر در بازی و کیفیت بالای مدلسازی آنها، تنوع در معماری محیطهای مختلف، رنگبندی و فضاسازی، نورپردازی فوقالعاده و مواردی مثل این از نقاط قوت جلوههای گرافیکی بازی هستند.
مکمل تصاویر و قابهای جذاب این بازی، آلبوم موسیقی بینظیر آن است. موسیقی Ghost of Tsushima یکی از شورانگیزترین و تأثیرگذارترین آلبومهای موسیقی چندین و چند سال اخیر دنیای بازیهای ویدئویی را تحویل مخاطبان میدهد. موسیقی بازی در موقعیتهای مختلف بهخوبی توانسته است بار احساسی یا حماسی لازم را به محیط تزریق کند و در کنار طراحی گرافیکی جذاب، لذت گشتوگذار در جزیره سوشیما را برای بازیکن دوچندان کند.
کابوسی به نام حمله مغول
داستان بازی در سال ۱۲۷۴ میلادی جریان دارد. بازیکن در نقش یک سامورایی نجیبزاده با نام «جین ساکای» قرار دارد که وظیفه دفاع از جزیره سوشیما و هدایت نیروهای مدافع از این سرزمین زیبا را برعهده میگیرد. جین پس از مرگ پدر و مادرش، زیر نظر عموی خود یعنی «شیمورا» بزرگ شده است. شیمورا جین را از زمان کودکی، زیر پر و پال خود گرفته و بهعنوان یک سامورایی با شرافت، بزرگ کرده است. همهچیز در روز حمله نیروهای مغول تغییر میکند. در این روز عجیب و تاریخی، نیروهای مغول با حملهای همهجانبه، سرزمین سوشیما را تسخیر، و تمامی ساموراییهای این جزیره را در ساحل «کومودا» قتل عام میکنند. جین از این مهلکه جان سالم به در میبرد و آخرین سامورایی زنده در جزیره سوشیماست. حالا که سوختن خانه، کشته شدن دوستان و اسارت هموطنان خود را دیده است، تصمیم میگیرد از شانس دوبارهای که زندگی به او داده است استفاده کند و سوشیما را پس بگیرد. مشکل اینجاست که قهرمان بازی ما آموزههای سامورایی را برای مقابله با مغولها کافی نمیبیند و رفتهرفته، دست به بهرهگیری از روشهایی میزند که دقیقا در نقطه مقابل مبارزه بهعنوان یک سامورایی شرافتمند قرار دارند، روشهایی که به مرور، جین را به «شبح سوشیما» تبدیل میکنند. اینجاست که روایت سراسر حماسه و کوبنده جین ساکای در مقابل یاران کوتنخان مغول آغاز میشود و او با تبدیل شدن به یک نماد وحشتآور برای مغولها، سفری طولانی را برای آزاد کردن سرزمینش آغاز میکند.
مبارزه به سبک سامورایی
Ghost of Tsushima در زمینه گیمپلی، عملکردی قابل توجه را ثبت میکند. گیمپلی بازی عمیق، متنوع، جذاب و درگیرکننده است. روند پیشروی در بازی را میتوان به ۲ بخش جستوجو در محیط و مبارزات تقسیم کرد. سوشیما یک جزیره بسیار بزرگ است که از ۳ بخش مختلف تشکیل شده است. هر یک از این بخشها با پیشروی بازیکن در خط داستانی و به عقب راندن مغولها، در دسترس قرار میگیرند.
در وهله اول، بازیکنان میتوانند انتخاب کنند که در سوشیما، خط داستانی اصلی بازی را دنبال کنند یا سراغ مأموریتهای جانبی هم بروند. مراحل اصلی بازی از طراحی بسیار خوبی بهره میبرند. هریک از مراحل داستانی بازی طراحی خاص خودش را دارد، اما آیا مأموریتهای فرعی هم به اندازه مأموریتهای اصلی جذاباند؟
نکته اصلی مأموریتهای فرعی بازی، سناریونویسی قدرتمند آنهاست. هر یک از مراحل جانبی شروعی خوب دارد، ماجرای خود را بهخوبی پرداخت میکند، نتیجهگیری درستدرمانی دارد و یک پاداش عالی به بازیکن میدهد.
جدا از مأموریتهای اصلی و جانبی، بازی محتویات بسیار زیادی در دل این جزیره زیبا جاسازی کرده است. آنقدر محتواهای متنوعی برای بازیکن خود ترتیب داده است که میتوانید تمام طول یک روز از تجربه بازی را بدون مبارزه با حتی یک سرباز مغول، به گشتوگذار در دنیا و محتویات نقشه جزیره سوشیما بگذرانید و مأموریتهای بازی یا مبارزه با مغولها را از یاد ببرید.
در پی باد
یکی از نوآوریهای بازی سیستم مسیریابی آن است. بازی از همان اولین ساعاتش از شما میخواهد به طبیعت اعتماد و به کمکش مسیرتان را پیدا کنید. برای این موضوع، از پرندگان و روباههای حاضر در محیط کمک گرفته است، اما مهمترین دوست شما تا انتهای بازی، وزش باد است. باد همیشه به سمت اهداف یا مقاصدی که خودتان انتخاب کردهاید میوزد. البته صرفا با دنبال کردن جهت باد نمیتوان به مقصد مورد نظر رسید. زمانی که نقطهای را در نقشه انتخاب میکنید، باد به طور مستقیم به سمت آن محل میوزد، اما معمولا در مسیر مشخصشده، موانع مختلفی پیش روی شما قرار دارد و نمیتوانید دقیقا همان راهی را که باد رفته است برای رسیدن به مقصد خود بپیمایید. همین مسئله عاملی است برای گشتوگذار بیشتر در محیط بازی و تجربه محتواهای متنوع موجود در آن.
در کنار این مورد، بازی دارای یک حالت بهخصوص موسوم به «کوروساوا مود» است که با یک فیلتر سیاه و سفید، یک تجربه بصری کاملا جدید پدید میآورد و ارزش تکرار بازی را بالا میبرد. این حالت به یاد «اکیرو کوروساوا» کارگردان نامدار ژاپنی نامگذاری شده است.