به گزارش شهرآرانیوز؛ سیاوش اسعدی فیلمسازی است که مخاطبان سینمای ایران او را با فیلم «در خونگاه» به یاد میآورند؛ اثری متوسط که نتوانست جایگاه ویژهای در کارنامه این کارگردان باشد. اسعدی اما، در فیلم جدیدش به نام «غریزه»، مسیری متفاوت را برمیگزیند و فیلمی را پیشروی بیننده قرار میدهد.
او در این فیلم، بهعنوان نویسنده مشترک، تهیهکننده و کارگردان، نقشی محوری دارد و همین مسئله باعث شده است «غریزه»، بیش از هر چیز، بیانگر جهان ذهنی و دغدغههای شخصی و هنری خالقش باشد. «غریزه»، در بدو امر، یک روایت عاشقی نوجوانانه به نظر میرسد، اما با پیشروی داستان، تلاش میکند از سطح یک ملودرام متعارف عبور کند و به مفاهیمی عمیقتر، از جمله شکست، انتخاب اخلاقی و جبر اجتماعی نزدیک شود؛ تلاشی که در بسیاری از لحظات، نتیجهای خوب به همراه دارد.
یکی از برجستهترین نقاط قوت «غریزه»، کیفیت بصری آن است. فیلمبرداری علی قاضی (یکی از بهترین فیلمبردارهای سینمای ایران طی یک دهه اخیر)، با بهرهگیری از لوکیشنهای بکر و کمتر دیدهشده شمال کشور، قابهایی چشمنواز خلق کرده که در ذهن مخاطب باقی میمانند.
طبیعت، بافت جغرافیایی و معماری محیط، صرفا پسزمینه روایت نیستند، بلکه بهعنوان عنصری فعال در شکلگیری حالوهوای داستان عمل میکنند و حس نوستالژی و اندوه پنهان در قصه را برمیانگیزند. با این حال، در برخی سکانسها، تصویر چنان برجسته میشود که از مسیر درام منحرف شده و بیش از آنکه در خدمت روایت باشد، کارکردی تزیینی پیدا میکند؛ نکتهای که مانع از انسجام کامل میان فرم و محتوا شده است.
در کنار تصاویر جذاب، موسیقی متن فیلم جدید سیاوش اسعدی که توسط فرزین قرهگوزلو ساخته شده است، یکی دیگر از ستونهای اصلی هویت این اثر به شمار میرود. موسیقی «غریزه»، برخلاف بسیاری از نمونههای رایج در سینما و تلویزیون ایران، به ساختار شنیداری آشنا و پرتکرار آثار سینمایی و شبکه نمایش خانگی شبیه نمیشود، بلکه واجد تشخص و هویتی مستقل است.
این موسیقی، نهتنها بار احساسی فیلم را تشدید میکند، بلکه در بسیاری از لحظات، نقشی روایتگر دارد و به انتقال درونیات شخصیتها نیز یاری میرساند. همراهی سنجیده موسیقی با تصویر، فضایی را به وجود میآورد که حس فقدان، دلتنگی و عشق سرکوبشده را بهتدریج در ذهن مخاطب تهنشین میکنند.
«غریزه» فیلمی است که آگاهانه به سنت سینمای عاشقانه نظر دارد. در نسخه ایرانی این فیلمساز عشقفیلم، ردپای سینمای مسعود کیمیایی و حتی فریدون جیرانی بهوضوح دیده میشود؛ بهویژه در پیوند میان عشق و مردانگی و ترکیبش با رنج و بیعدالتی. در سطحی بینالملی نیز، تأثیر دو اثر جاودان جوزپه تورناتوره، «مالنا» و «سینما پارادیزو»، به وضوح در فیلم جدید سیاوش اسعدی قابل تشخیص است؛ آثاری که عشق و خاطره را در بستری نوستالژیک و شاعرانه روایت میکنند.
با این حال، خالق «غریزه» موفق شده از دام تقلید صرف مصون بماند و ویژگیهای تألیفی خود را حفظ کند؛ خصلتهایی از جمله ریتم روایت، فضاسازی و تمرکز بر جزئیات احساسی که نشان میدهند سیاوش اسعدی توانسته امضای شخصی خودش را پای فیلمی بیندازد که به وضوح با ادای احترام به تاریخ سینما تولید شده است. از همین روی «غریزه» را نمیتوان اثری التقاطی یا صرفا مشق سینما برای ادای احترام به بزرگان دانست.
فیلمنامه «غریزه» که حاصل همکاری سیاوش اسعدی و نیما نادری است، از ایدههایی جذاب و قابل توجه بهره میبرد. استفاده خلاقانه و دقیق از ایده بازی «یادم تو را فراموش» و دقت مثالزدنی نویسندگان در دیالوگنویسی، در زمره مهمترین نقاط قوت متن به شمار میروند و دیالوگها، با ساختاری کلاسیک و آهنگین، مخاطب را تا پایان با فیلم همراه نگه میدارند. ریتم روایت در پرده اول، آگاهانه کند است و به شخصیتها مجال شکلگیری میدهد؛ اما از حوالی میانه قصه، داستان شتاب بیشتری میگیرد و تنشها هر لحظه بیشتر میشوند.
با این حال، فیلمنامه در پرده سوم گسستی جدی و نامتوازن را تجربه میکند. در این مسیر، مهمترین سؤال قصه بیپاسخ میماند و بحران مرکزی، بدون تلاش مؤثر برای یافتن راهحلی جایگزین، رها میشود. این مسئله باعث شده است که پایانبندی فیلم، بیش از آنکه قانعکننده باشد، لااقل برای قشر سختگیری از مخاطبان که موی فیلمنامهها را از ماست میکشند و هیچ حفرهای را برنمیتابند، بیمنطق جلوه کند.
شخصیتپردازی دختر داستان «غریزه» از جمله بخشهایی از این فیلم است که میتواند محل بحث جدی قرار گیرد. آنچه در پرده اول از این شخصیت میبینیم، با فاجعهای که او در گذشته نزدیک تجربه کرده، مطلقا همخوانی ندارد و این تناقض تا پایان فیلم بیتوضیح باقی میماند.
این قبیل سهلانگاریها در نگارش متن، حتی در پرداخت شخصیتها نیز، مشخصا درباره شخصیت رسول هم به چشم میآید و پیرمرد دباغ روستایی، طوری حرف میزند که ادبیاتش، نحوه بیان قهرمانهای شهری و جوان سینمای کیمیایی را تداعی میکند.
در بخش بازیگری، سارینا روحانی و مهدیار شاهمحمدی، با وجود استعداد و حضور گرمشان در «غریزه»، از فرصت کمنظیر همبازی شدن با امین حیایی و پانتهآ پناهیها، به نحو تمام و کمال بهره نمیبرند. در مقابل، امین حیایی بیتردید نقطه اتکای فیلم است؛ بازیگری که در نقشی مسنتر از سن واقعی خودش، با تسلط بالا بر بیان و نحوه ادای دیالوگها، یکی از متفاوتترین نقشآفرینیهای سالهای اخیرش را ارائه کرده است. پردیس پورعابدینی و پانتهآ پناهیها نیز با بازیهایی دقیق و کنترلشده، بهخوبی در خدمت درام قرار میگیرند و موفق میشوند سطح تنش روایت را، مطابق خواسته کارگردان، بالا ببرند.