حمید سلطان آبادیان | شهرآرانیوز؛ در سفری که با دوچرخه به تاجیکستان داشتم، شهر خجند بیش از شهرهای دیگر این کشور در ذهن من ماندگار شده است. شاید یکی از علتهای این ماندگاری، استقبال گرم و مهمان نوازی خالصانه مردم این شهر است و شاید علت دیگرش، معماری و رنگهای متنوع پنجشنبه بازار پررونق و شلوغ خجند که هیچ وقت از خاطرم پاک نمیشود.
البته برای رسیدن به خجند از مسیر دوشنبه (پایتخت تاجیکستان) باید از راههای پرپیچ و خم و سختی عبور کرد. بین این ۲ شهر (دوشنبه و خجند) جادهای به طول ۳۰۵ کیلومتر وجود دارد که پیمودن آن برای یک دوچرخه سوار در شرایط عادی که جاده کفی باشد و فراز و نشیب آن اندک، حدود ۲ روز طول میکشد، اما این جاده وضعیت بغرنجی دارد.
۲ تونل در مسیر هست، یکی به طول ۵ و دومی به طول ۱۰ کیلومتر که البته شرایط داخل تونلها هم از لحاظ وضعیت آسفالت و نور چندان مساعد نیست. اما شبهای بی نظیر و ستاره باران این مسیر برای کمپ زدن عالی است. خجند بعد از دوشنبه، بزرگترین شهر تاجیکستان و مرکز ولایت سغد است. این شهر که به «شهر خوبان» معروف است به لحاظ موقعیت جغرافیایی، واسطه تاجیکستان با ازبکستان و قرقیزستان است و از لحاظ رونق اقتصادی حال خوبی دارد. روز اولی که وارد خجند شدم، به میدان شاعر نامی این خطه، کمال الدین مسعود خجندی، رفتم و با خواندن اشعاری از این شاعر پارسی گو و نوشیدن پیالهای چای سبز، خستگی راه را از تن به در کردم. در تاجیکستان رسم بر این است که چای را در پیالههای پرنقش و نگار و بدون قند و شکر مینوشند.
از چای سیاه هم خبری نیست و چای سبز است که درون پیالههای خوش رنگ و لعاب دلبری میکند. مردم این شهر بسیار مهمان نوازند و تا کلمات فارسی را از زبان من میشنوند، لب به خنده باز کرده، مهمان تازه رسیده را به پیالهای چای دعوت میکنند. البته فارسی تاجیکی که بیشتر در کشورهای آسیای میانه به ویژه در تاجیکستان و ازبکستان رایج است با زبان فارسی ما تفاوتهایی دارد. واژههایی از زبان روسی و ازبکی وارد زبان فارسی تاجیکی شده است و افزون بر این، در مواردی تاجیکان برای برخی معنیها و مفهومها واژگانی را به کار میبرند که در ایران کاربرد کمتری برای آن مفهوم دارند.
برای نمونه، در فارسی تاجیکی به بیمارستان «کسل خانه»، به خفاش «کورشب پرک»، به قفسه «اشگاف»، به فرودگاه «خیزگه» (محل برخاستن هواپیما)، به دستشویی «حاجت خانه»، به سرماخوردگی «شمال زدگی»، به نویسنده «قلم کش»، به عکس و تصویر «صورت» و به عکاس «صورت گیر» میگویند. در این شهر و دیار به جای بفرما میگویند «مرحمت»، به جای توقف کن میگویند «منع کن»، به جای حرف بزن میگویند «گپ بزن» و به جای سفر بخیر از عبارت «سفر سپید» یا «راهت سپید» استفاده میکنند و الخ. با این همه، فارسی تاجیکی به سادگی برای ما ایرانیان قابل فهم است.
بازار سرپوشیده پنجشنبه یکی از رنگارنگترین جاذبههای خجند است. این بازار در مرکز شهر و روبه روی مقبره شیخ مصلح الدین قرار دارد و همیشه شلوغ است، زیرا نه تنها ساکنان شهر بلکه از اطراف نیز برای تجارت به این بازار میآیند. ویژگی اصلی بازار پنجشنبه معماری و طراحی بی نظیر آن است. اجناسی که در این بازار عرضه میشود متنوع و رنگارنگ است. همین موضوع جذابیتش را برای من به عنوان یک گردشگر عکاس (یا به قول تاجیکها صورت گیر) دوچندان میکند.
مسجد جامع و آرامگاه شیخ مصلح الدین هم یکی دیگر از دیدنیهای خجند است که در نزدیکی بازار قرار دارد. شیخ مصلح الدین عارف، شاعر و یکی از حکمرانان خجند بوده است که به واسطه احترامی که مردم شهر برای او قائل بوده اند آرامگاهی را برایش بر پاکرده اند که یکی از جذابیتهای توریستی خجند محسوب میشود. کبوتران مسجد جامع هم با آن حجم انبوه و پرواز گروهی پرسروصدایشان از تصویرهای ناب و صداهای خاص به خاطر ماندنی هستند.
یکی از غذاهای اصلی خجند و تاجیکستان «آش پلو» است، ترکیبی از برنج، پیاز، هویج رنده شده و گوشت پخته، چیزی شبیه استانبولی خودمان، ولی بسیار چرب تر. به طور کلی، غذاهای آسیای میانه بسیار چرب طبخ میشوند. خجند به یادماندنی است، از تصویرها و رایحه هایش گرفته تا صداها و گویشِ خاص مردم مهربانش. در این ایام عجیب قرنطینگی، دل همه برای سفرهای این چنینی تنگ شده است، اما فعلا به همین وصف العیش قناعت میکنیم.