نوجوانیاش در مدرسه «حقانی» قم گذشت، جوانیاش را با کار در دستگاه قضایی مشهد آغاز و با ارتقاء رتبه مدتی را در سیستان و بلوچستان فعالیت کرد؛ کمی بعد در تهران به «دادگاه انقلاب» راه یافت و هنوز چهلسالش نشده بود که توانست قائممقام دادستانی در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی باشد، اما آنچه نام و نشانش را بیش از همه اینها به چشموگوش جامعه رسانده، حضورش در برنامهای تلویزیونی با نام «چراغ» در نیمه دوم سال ۱۳۷۷ است.
به گزارش شهرآرانیوز، «حجتالاسلام روحالله حسینیان» در سال ۱۳۳۴ در آباده استان فارس متولد شد. پنجساله بود که خانوادهاش به یکی از روستاهای آباده به نام «صُغاد» مهاجرت کردند و او نیز تحصیلات متوسطه دوره اولش همانجا تکمیل شد.
از پانزدهسالگی به آموزش دروس طلبگی تمایل یافت و ابتدا در مدرسه «ولیعصر» که تحت مدیریت «آیتالله محمدمهدی ربانی املشی» قرار داشت، نامنویسی کرد، اما یکیدوسالی بیشتر در آنجا دوام نیاورد و با شنیدن آوازه مدرسه «حقانی» قم، تصمیم گرفت دروس حوزوی را در آنجا ادامه دهد.
حسینیان دوره هشتساله آموزش در حقانی را نزد استادانی همچون «آیتالله سیدمحمد بهشتی» و «آیتالله علی قدوسی» پشت سر گذاشت و نهایتاً در سال ۱۳۵۹ فارغالتحصیل شد. در همان دوران طلبگی با چهرههایی همچون «مصطفی پورمحمدی»، «علی فلاحیان» و «غلامحسین محسنیاژهای» که همگی در حقانی شاگردی میکردند، آشنا شد.
او کمی پس از پایان دوران طلبگی و معممشدن، تلاش کرد تا همچون بسیاری از روحانیون که در پی وقوع انقلاب و ایجاد تحولی اساسی در دستگاه قضایی از یکسو و نیاز روزافزون نظام نوپای جمهوری اسلامی به قضات آشنا با قوانین فقهی برای رسیدگی به پروندهها از سوی دیگر، جذب این مجموعه شود که در گام نخست با حکمی بهعنوان قائممقام دادستانی در مشهد آغاز به کار کرد. حسینیان پس از کسب تجربیاتی مشابه در سیستان و بلوچستان، راهی تهران شد و در شعبه چهارم دادگاه ویژه روحانیت به ریاست دست یافت.
فعالیتهایش در دستگاه قضایی در طول دهه شصت همچنان ادامه پیدا کرد و او را به مقام ریاست یکی از شعب دادگاههای عمومی تهران نیز رساند. با تأسیس وزارت اطلاعات و انتخاب «حجتالاسلام محمد محمدی ریشهری» به عنوان وزیر، همکاریهای وی در مقام یک مسئول قضایی با این مجموعه آغاز شد. او جانشین نماینده دادگاه انقلاب در این وزارتخانه بود و همزمان در کنار کار قضاوت به عنوان عضو هیئت منصفه در بسیاری از دادگاههای وقت حاضر میشد. مسئولیتی که در طول دهه هفتاد هم ادامه یافت و عضویت وی در دادگاههای غلامحسین کرباسچی و عبدالله نوری را به کارنامهاش افزود.
با آغاز دوره موسوم به اصلاحات و انتخاب سیدمحمد خاتمی به عنوان رئیسجمهوری، در پاییز سال ۱۳۷۷ پروندهای با عنوان «قتلهای زنجیرهای» در فضای سیاسی و رسانهای کشور مطرح شد که پس از انتشار بیانیه وزارت اطلاعات در این زمینه و آغاز رسیدگی به آن، روحالله حسینیان در برنامهای تلویزیونی با نام «چراغ» حاضر شد و از احتمال وقوع این قتلها توسط هواداران جریان اصلاحات سخن گفت. او این نظریه را مطرح کرد که انجام این قتلها برای قبضه وزارت اطلاعات توسط دومخردادیها صورت گرفته است. به دنبال این سخنان و انعکاس آن در نشریات آن زمان، توجه رسانهها به حسینیان جلب شد و او نیز با اظهارنظرهای گاهبهگاهش درباره این پرونده و شخص «سعید امامی» از متهمان اصلی آن، توجه را تشدید کرد.
فعالیتهای دیگر او همچون ریاست بر مرکز اسناد انقلاب اسلامی از سال ۱۳۷۴ و انتشار مجموعهای از خاطرات، اسناد و کتابهای تألیفی در زمینه انقلاب و نیز سابقه دو دوره نمایندگی وی در مجالس نهم و دهم، همواره زیر سایه سخنان معمولاً خاص و دیدگاههای عمدتاً شاذش قرار گرفت و کمتر کسی به این ابعاد کار او، به ویژه تلاشهایش در مرکز اسناد برای ثبت خاطرات جمع کثیری از انقلابیون توجه کرد.
حسینیان در مناظرهای با احمد زیدآبادی درباره محمد مصدق و شخصیتش، او را «چاپلوس» توصیف و ادعا میکرد «مصدق قبل از سال ۱۳۲۹ از مخالفان ملیشدن صنعت نفت بود.» او معتقد بود مصدق «ناسیونالیست نبود و دوست داشت در سوئیس زندگی کند.» همچنین به مبارز بودن وی نیز باوری نداشت و تاکید میکرد: «هروقت اوضاع سخت میشد مصدق به احمدآباد میرفت و به زندگی شخصیاش میپرداخت.»
با پایان دوران هشتساله دولت اصلاحات و روی کار آمدن محمود احمدینژاد، حسینیان از مدافعان و حامیان سرسخت او بود و از دیپلماسی دولت «مهر» و سیاستهای داخلی و مواضعش نسبت به جریان مخالف خود بسیار تمجید میکرد. کار تا جایی پیش رفت که در اواخر دولت دوم احمدینژاد و به دنبال بروز اختلافاتی میان او و حیدر مصلحی وزیر وقت اطلاعات برخی سخن از تمایل رئیس دولت به انتخاب حسینیان به عنوان وزیر اطلاعات به میان آوردند. ادعایی که البته همان زمان از سوی شخص حسینیان تکذیب شد و طرح چنین ادعایی را «فتنه افراد فتنهگر» دانست.
او البته حمایتش از احمدینژاد را تا سالهای پایانی دولت وی ادامه داد و حتی در اظهار نظری تصریح کرد که «من نه به عنوان یک عضو جبهه پایداری بلکه به عنوان شخص خودم میگویم که اگر احمدینژاد بخواهد به قدرت بازگردد، بازهم از او حمایت میکنم.» موضعی که ظاهراً دوام چندانی نداشت چرا که در فرودین ماه ۹۲ در واکنشش به اخباری مبنی بر حمایت او از اسفندیار رحیم مشایی برای انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری، تاکید کرد: «مشایی کیست که من از او دفاع کنم؟ دولت احمدینژاد چیزی باقی نگذاشته که بخواهم از آن دفاع کنم.»
در مجلس نهم نیز دفاعیات جنجالی او از سعید مرتضوی همچنان در یادها باقی است. آنجا که پشت تریبون رفت و گفت: «مرتضوی کیست و چه گناهی مرتکب شده است؟ او از قضات انقلابی است که در مدت هشت سال حاکمیت اصلاحطلبان مردانه در برابر توطئهگران و روزنامههای زنجیرهای ایستاد. او مردی است که در فتنه ۸۸ هم با بصیرت ایستادگی و بدون هیچ محافظهکاری با اخلالگران و اشرار برخورد کرد.» او در مجلس دهم نیز نظرات خود را با همان صراحت همیشگی بیان میکرد و در ۶ آذر ۹۲، توافق ژنو را پایمال کردن تمام حقوق غنیسازی ایران دانست و تاکید کرد که این توافق چیزی برای حق غنیسازی ایران باقی نمیگذارد. اما در عین حال معتقد بود که توافقنامه ژنو «نه جام زهر است و نه شادیآفرین. بلکه انعطافی ضروری برای تقویت درونسازی جمهوری اسلامی است.»
حسینیان عادت به بیان سخنان جنجالی را تا آخرین روزهای حیات خود حفظ کرد و مدتی پیش از بستریشدن در بیمارستان در یکم تیرماه سال جاری در گفتوگویی با اشاره به مرگ قاضی منصوری در بخارست تاکید کرد: «متهم اصلی در این زمینه پلیس بینالملل است.» او از «نقش احتمالی منافقین» هم در انجام این کار سخن گفت و پرداختن غربیها به این ماجرا را «سرپوشی برای اعتراضات داخلی» خودشان دانست.
شاید آخرین جملهای از حسینیان که میتواند تا سال آینده همچنان مورد توجه و تأمل باشد، تحلیل او از انتخابات ۱۴۰۰ است که در آن ضمن ردکردن حضور اصولگرایان با کاندیداهای متعدد در انتخابات، پیروزی نهایی را در هر صورت از آن این جریان دانست. او در عین حال تاکید کرد که ابراهیم رئیسی بعید است بار دیگر کاندیدا شود و وقتی از این نماینده سابق مجلس پرسیده شد نظرش درباره محمدباقر قالیباف و کاندیداتوری وی چیست، به صراحت او را نمونه و الگوی خوبی برای کار اجرایی توصیف کرد و کاندیداتوری مجدد شهردار اسبق تهران در انتخابات را «اتفاق عجیبی» نخواند و تلویحاً از نظر مساعد خود در این باره پرده برداشت.
رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، عضو جبهه پایداری، نماینده اسبق تهران در مجالس هشتم و نهم آخرین روزهای عمر خود را در بیمارستان خاتم الانبیا گذراند و پس از طی یک دوره بیماری در روز چهارم شهریورماه در سن ۶۵ سالگی درگذشت. خانوادهاش هنوز حاضر به اعلام علت دقیق فوت وی نشدهاند، اما برخی از رسانههای نزدیک به حوزه علمیه و صداوسیما علت آن را ابتلا به ویروس کرونا اعلام کردهاند.
منبع: ایسنا