هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ آخر اسفند ۱۳۱۴ شمسی، پهلوی اول دستور منع عزاداریها را صادر میکند. این دستور دو روز مانده به نوروز سال ۱۳۱۵ شمسی، طی بخشنامه محرمانهای در وزارت داخله به استانداران ابلاغ میشود.
او در پاسخ به نامه ستاد ارتش درباره چگونگی برخورد با مراسم ایام محرم در مساجد و تکایا، چنین مینویسد: «البته باید روضهخوانی کنند و ممانعت نمیشود، ولی روضهخوانی باید در مساجد و تکایا باشد، آنهم مرتب و با قاعده و در روی نیمکتها مستمعین بنشینند و آقایان محدثین و متخصص، روضهخوانی کنند. سینهزنی و از این قبیل کارهای سابق بهکلی ممنوع است.»
این شکل از عزاداری بیشتر یادآور حضور مسیحیان در کلیسا برای عبادت بود و سنخیتی با اسلام و شکل هویتی آداب ایرانیان نداشت. رضاخان در گام بعدی، عزاداری محرم در محل روضه قزاقها و زنجیرزنی و سینهزنی در تکیه دولت را ممنوع کرد و تعداد روزهای تعطیل در دهه اول محرم را از چهار روز به سه روز کاهش داد.
ناگفته نماند که واکنش استانداران به این اقدامها، خود به گسترده شدن این روال دامن میزد، چنان که یکی از همین رجال حکومتی در پاسخ به ممنوعیت عزاداری محرم، به رضاخان مینویسد: «بنده با مراجعه به روحیات ایرانی هیچ تردید ندارم که در این مملکت، سعادت را باید عنفاً و جبراً تحمیل این مردم کرد و همین که پای زور به میان آمد، همه تسلیم خواهند شد. ولی با سفارشاتی که پیدرپی به بنده فرمودهاید، تا دستور جدی به بنده مرحمت نفرمایید، مطابق وظیفهای که دارم، مبادرت به خشونت نخواهم کرد. اما راجعبه سینهزن و دستهجات تعزیه بدون جبر و زور ممکن نیست از این کار جلوگیری شود.»
این روند تا سال ۱۳۱۶ شمسی هر روز سخت تر از پیش ادامه یافت، تاآنجاکه در این سال مردم حق نداشتند در ماه محرم، از لباس مشکی، پارچه سیاه و هر جلوه محرمی دیگری برای نشان دادن عزادار بودنشان استفاده کنند. پس از این است که آژانها و عملههای نظمیه مجاز میشوند بر عزاداران در هر مجلسی بشورند و چماق بر پیکرهایی بکوبند که قلبشان شرحهشرحه داغ کربلاست. این مجوز نهتنها حسینیهها و تکایا که پشت دیوار خانهها و خلوت عوام را هم تفتیش میکرد تا صدای هر نجوا و شیونی را در گلو خفه کند.
این شکل از برخورد با اعتقادهای دینی مردم، سبب شد که خانوادههای مذهبی، آیینهای عزاداری محرم را به شکل پنهانی و زیرزمینی یا در باغهای بیرون شهر و حتی در حمامهای عمومی با حضور تعداد محدودی از افراد برگزار کنند. سالخوردگان مشهدی در خاطراتشان گفتهاند که عوامل حکومتی، علما را میگرفتند، قبایشان را قیچی میکردند و پس از تحمل یک ماه حبس، تعهد میگرفتند که دیگر روضه نخوانند. همین بود که روحانیون و روضهخوانان شهر وقتی در مجلسی حاضر میشدند، از مردم میخواستند که آرام گریه کنند، مبادا صدا به گوش بیگانهای برسد و خبر به عوامل حکومتی ببرد. رضاشاه طی اعلامیهای، همه این اقدامات را در راستای آشنا کردن آنها با تمدن روز دنیا بیان کرد و آن را تنها راه رسیدن به تجددگرایی دانست. وزارت داخله حکومت پهلوی در اسفند ۱۳۱۶ شمسی، طی بخشنامهای به تمام استانداریها و فرمانداریها چنین ابلاغ کرد: «جلوگیری از روضهخوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنا کردن به اصول تمدن، امروزه رسالت اساسی داخلی دولت است.»
تاریخ مقابله با عزاداریها در سال ۱۳۱۹ شمسی جلوههای جدیدتری پیدا کرد، زیرا شخص شماره یک حکومت دستور داده بود همه اصناف در هر شغل و منصبی که هستند، جشنواره شادی برگزار کنند و به جشن و پایکوبی بپردازند. طبق این دستور، عدهای معلومالحال سوار بر اتول و کامیون به خیابانها ریختند، آواز خواندند و رقصیدند. وجود اسناد این رویدادها در آرشیو ملی ایران، سبب شد در سطرهایی به بازخوانی آن بپردازیم. شماری از این اسناد به جلوگیری از اجرای تعزیه اختصاص دارد و در برخی دیگر نیز، دستور داده شده است با تشکیل کمیسیون امنیت در فرمانداریها، روند برگزاری مراسم زیرنظر گرفته شود و از سخنرانی واعظان مخالف حکومت جلوگیری شود.
محرم در دوره رضاخان
۱۳۰۱
محرم این سال، رضاخان میرپنج، برای مشروعیت یافتن میان مردم با یقه باز، پیشاپیش هیئت عزادار در میدان توپخانه حرکت کرد.
۱۳۱۱
رضاخان تعطیلی چهارروزه محرم را به سه روز کاهش داد و اعلام کرد که از انجام آیینهای مرسوم در عزاداریها جلوگیری شود.
۱۳۱۴
رضاخان دستور داد عزاداریها فقط در تکایا و مساجد برگزار شود. عزاداران فقط مجاز به روضهخوانی هستند و سینهزنی و بهراه انداختن دسته در خیابان، قدغن است.
۱۳۱۶
طی اعلامیه محرمانه وزارت داخله، روضهخوانی هم ممنوع شد. در این دستور، هدف از چنین کاری خارج کردن مردم از خرافات و آشنا کردن آنها با تمدن امروزی بیان شد.
۱۳۱۹
دولت رضاخانی به سران اصناف و بنگاهها دستور داد جشنواره جشن و شادی راه بیندازند که برگزاری این جشنوارهها، مصادف با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی بود.
۱۳۲۲
مردم بیتوجه به ممنوعیت عزاداری، مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی را در تکایا برگزار کردند و متعاقب آن، برپایی مجالس روضهخوانی هم در خانهها باب شد.
محرمهای دوره رضاخانی در خاطرات قدیمیهای مشهد
میرفتیم نظمیه، مجوز برگزاری مجلس روضه میگرفتیم
هیئت تکیه کرمانیها آن قدر بزرگ بود که دیگر هیئتهای مشهد، هرسال روز عاشورا به احترام ما بیرون نمیآمدند. صبح روز عاشورا اول دسته زنجیرزن و سینه زن بیرون میرفت، بعد گروه شبیه خوانی.
شبیه خوانی تکیه کرمانیها خیلی بزرگ بود و شامل کاروان اسرای کربلا، لشکر جعفر (زعفر) جنی، اولیاخوان، اشقیاخوان و... میشد. از سال ۱۳۱۴ که عزاداری به شکل سابق ممنوع شد، هرکس روضه داشت، باید به نظمیه میرفت و درخواستی می نوشت تا اجازه برگزاری مجلس بدهند.
این کار همیشه به عهده برادرم بود. میرفت و مجوز میگرفت. وقتی هم که مجلس برگزار میشد، دو آژان با کلاه شاپو میآمدند برای نظارت. یعنی در مجلس مینشستند تا احیانا کسی، حرفی علیه حکومت نزند. ناگفته نماند که عزاداری در آن دوران، تنها به روضه خوانی محدود شده بود و کسی حق سینه زنی و زنجیرزنی
نداشت.
حاج حسین ابوالفضلیان، پیرغلام تکیه کرمانیها
عزاداری برای سرور شهیدان، یک فریضه واجب بود
۷۰ سال پیش پدرم دستم را گرفت و به هیئت آورد تا خادم امامحسین (ع) باشم. من دوره رضاخان نبودم، ولی مشهد دهه ۲۰ را تجربه کردم. گمان میکنم اینجا بهدلیل وجود امامرضا (ع) و ماهیت مذهبیاش، زیاد درگیر تعطیلی هیئتها نبوده یا اگر بوده، طولانیمدت نشده است. این شهر از صدها سال قبل، دارای هیئتهای مذهبی بسیاری بوده که هیئت حجارها، قنادها و کرمانیها از آن جملهاند، اما در روزگار امروز گرچه با همان شکوه روبهرو هستیم، معنویتها کمتر شده است. در گذشته ایام محرم آنقدر برای مردم تقدس داشت که اگر مجلسی در ملأعام تعطیل میشد، مردم آن را پنهانی، در زیرزمین خانهها برپا میکردند و عزاداری برای سرور شهیدان یک فریضه واجب محسوب میشد. من عمری نوحهخوان بودم. وقتی صدای نوحه یا روضه بلند میشد، همه از ته دل گریه میکردند؛ چون تاکید میشد هرچه درباره کربلا سندیت دارد، بیان شود. در گذشته، روایتها به واقعیت این حماسه نزدیکتر بود؛ برای همین بیشتر پذیرفته میشد، اما روضهها و نوحههای امروزی آنقدر روایت بیسند دارد که مردم را تاحدودی از اصل حرکت امامحسین (ع) و دلیل ازجانگذشتگیاش دور کرده است.
حاجمهدی ریختهگرزاده، تکیه علیاکبریهای نوغان
رئیس شهربانی با ما راه میآمد
دوره رضاشاه را چندان به خاطر ندارم، اما شنیدهام که تا زمان چادربرداری، روضه آزاد بوده و بعد از آن با محدودیتهایی روبهرو شده است. دهه ۳۰ ما مشکلی در برگزاری مراسم مذهبی نداشتیم. تعزیه که برگزار میکردیم، وسایل و سلاح را خود ارتش دراختیارمان قرار میداد، حتی تعزیه تکیه کرمانیها آنقدر بزرگ بود که ۲۰۰ سرباز ارتش، آن را همراهی میکردند تا مشکل و اغتشاشی پیش نیاید. یک سرتیپ رستگار بود رئیس شهربانی مشهد، خدابیامرز خیلی پای کار بود. همیشه با چند سرباز میآمد در مجلس روضه مینشست. آخر مجلس هم میرفت. یکبار آمد پرسید که غذا چه دارید. ما همیشه بعد از مراسم، آبگوشتی درست کرده، با آن از عزاداران پذیرایی میکردیم. آن روز هم گفتم که آبگوشت داریم. به سربازان همراهش گفت شما اگر میخواهید، برگردید. من دوست دارم امروز در مجلس امامحسین (ع) غذا بخورم. در دستگاه حکومتی، آدم متدین و معتقد هم پیدا میشد و همین کارمان را پیش میبرد. معتقدم که آقا خودش اسباب عزا را فراهم میکرد و هیچوقت نشد که ما به مشکل برخورد کنیم.
حاججواد مسلمانزاده، پیرغلام تکیه کرمانیها