در این سریال که سال ۱۳۶۴ از شبکه یک سیما پخش شد بسیاری از بازیگران مشهدی همانند مرحوم انوشیروان ارجمند، محمد الهی، مرحوم رضا سعیدی، احمد ریحانه، علی آزادنیا، احمد مینایی، امیر محاسبتی و ... حضور داشتند. «روایت عشق» تا پیش از سریال «امام علی (ع)» ساخته داود میرباقری، به عنوان تنها سریال تاریخی مذهبی شناخته میشد که هنرمندان مشهدی و خراسانی با درخشش در آن توانستند تا سالها در مناسبتهای مختلف با آن روی آنتن تلویزیون ملی باشند. حتی این سریال که در بیدخت گناباد، طبس و ... تصویربرداری شده برای پخش از شبکههای کشورهای مسلمان نیز دوبله شده است.
در ادامه گپوگفتی داشتهایم با چند تن از بازیگران این مجموعه تلویزیونی و خاطرات آنها را که به سیوپنج سال پیش باز میگردد مرور کردهایم.
او میگوید: حوالی سال ۶۲ و ۶۳ در مرکز تئاتر مشهد، که حد فاصل چهارراه استانداری و چهارراه بیسیم بود، زیر نظر علاءالدین رحیمی سه ماه تمرین میکردیم. بعد از آنکه برای ضبط به گناباد رفتیم آقای رحیمی از کار جدا شد و مرحوم انوشیروان ارجمند به عنوان کارگردان هنری به سریال پیوست.
ظاهرا قرار بوده نقشی که محاسبتی در این سریال بازی کرده را مرحوم رضا رضاپور، بازیگر و گوینده مشهدی، ایفا کند. اما با توجه به مستندات تاریخی مرحوم رضاپور نقشش را به امیر محاسبتی واگذار میکند.
محاسبتی هنگامی که خاطرات آن روزها را مرور میکند جز تلاش هنرمندان خراسانی برای ایفای هرچه بهتر نقششان چیز دیگری به یاد نمیآورد: همه همکارانم که هرکدام الان برای خود بازیگران توانمندی شدهاند تلاش کردند کارشان را به بهترین شکل انجام دهند. این تلاش برای این نبود که خودشان را نشان دهند، بلکه میخواستند اثری که تولید میشود بهترین باشد.
او که به دلیل بازی در نقش یزیدبنمعاویه مجبور بوده با گریم منحصر به آن در انظار ظاهر شود میگوید: مردم گناباد که برای تماشا به پشت صحنه میآمدند به دلیل ارادتشان به سیدالشهدا (ع) بازیگران نقش اشقیا را لعن و نفرین میکردند. به خاطر دارم برای بازی در یکی از سکانسها باید با یک سگ ارتباط میگرفتم و با همان گریم که مربوط به نقشم بود با سگ بازی میکردم. پیر زنی که متوجه شده بود نقشم چیست به طرفم سنگ پرتاب میکرد. تا اینکه عوامل پشت صحنه به او توضیح دادند ماجرا از چه قرار است و از لعن و نفرین من دست کشید.
شاید باورتان نشود بسیاری از صحنهها را با یکی دو برداشت ضبط میکردیم. بازیگران انرژی فوقالعادهای داشتند. دیالوگها را که تمرین میکردیم حالمان عوض میشد. خلوص نیت میان همه عوامل چه خراسانیها و چه تهرانیها وجود داشت. «روایت عشق» تنها اثری بود که من تاکنون در دوران حرفهای بازیگریام در آن شاهد درگیری و بحث و اختلاف میان عوامل نبودم. چون همه برای یک هدف مقدس کار میکردیم. تصویربرداری نماز ظهر عاشورا و آتش زدن خیمههای اهل بیت، دو تصویری است که در ذهن نائبیفرد بیشتر از هر چیزی میدرخشد.
او در توصیف آن میگوید: وقتی قرار بود صحنه نماز ظهر عاشورا را ضبط کنیم، حال و هوای منحصربهفردی داشتیم. اشقیا که حمله میکردند خودمان را در صحرای کربلا تجسم میکردیم. حتی صحنه آتش زدن خیمهها را به خاطر دارم، آنهایی که پشت دوربین بودند باتفاق میگریستند و نمیتوانستند احساس و عواطف خودشان را کنترل کنند. نائبیفرد همچنین به این نکته اشاره میکند که پس از پخش «روایت عشق» قرار بوده تمام بازیگرهایی که در آن سریال حضور داشتند در سریال «امام علی (ع)» که فیلمنامهاش با نام اولیه «خار در گلو» نگارش شده بود، حضور یابند که به دلایلی این اتفاق میسر نشد.
متأسفانه الان هر فردی به فکر خودش است. هر بازیگری سعی میکند به گونهای نقش ایفا کند که بازیگر مقابلش دیده نشود. آن زمان که این حرفها نبود. همه همدل و به فکر کار بودند. الهی میگوید: بالاترین دستمزدها برای آن سریال که تقریبا یک بازیگر را پنج شش ماه درگیر خود میکرد نزدیک ۵۰ هزار تومان بوده است. من هم حدود ۴۰ هزار تومان بابت حضور در «روایت عشق» دستمزد گرفتم. دستمزد برایمان اصلا اهمیت نداشت. همین که مطمئن میشدیم چند ماهی که سر کار هستیم خرج خانوادهمان تأمین است کافی بود. آن زمان برای عشقمان به کار سر صحنه حاضر میشدیم. با یک تیر دو نشان میزدیم. هم باورهایمان را که عشق به اباعبدا... (ع) بود را بازی میکردیم و هم غرق در هنر و سینما میشدیم.
بازی من با دوربین بود. درواقع دوربین نقطه نگاه ایشان بود. این صحنه را چندین بار تکرار کردم. چون من نمیتوانستم جلوی گریه خودم را بگیرم. از شدت تاثر و عظمت این صحنه میان ادای دیالوگهایم اشک میریختم و کارگردان مجبور بود دوباره آن صحنه را ضبط کند. او میگوید هر بازیگری چه نقش منفی و چه نقش مثبت با دل و جان بازی میکردند: وقتی مرحوم رضا سعیدی، نقش عبیدا... ابن زیاد را بازی میکرد واقعا فکر میکردیم خود عبیدا... است. به نظر من بعد از همان کار بود که او درخشید و مطرح شد.
این بازیگر پیشکسوت براین باور است به واسطه اینکه «روایت عشق» نخستین سریال تاریخی مذهبی تولید شده در ایران بود، تجربه و امکانات کافی برای تولید این دست از سریالها نیز در میان سینماگران وجود نداشت. آزادنیا میگوید: اسبهایی که برای ما آورده بودند تربیت شده نبودند و اسبهایی بودند که در روستاها از آنها استفاده میشد. به همین دلیل کارکردن با آن حیوانات بسیار سخت بود. چندبار بازیگران از بالای آنها افتادند و آسیب دیدند. اما دوباره با قدرت و عشق به کارشان ادامه میدادند.