محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - احسان عبدیپور یک فیلمساز جوان و تقریبا متوسط در سینمای ایران است که دو فیلم «تنهای تنهای تنها» (۱۳۹۱) و «تیک آف» (۱۳۹۴) آثار شاخصش در سینما به شمار میروند؛ فیلمهای نسبتا خوشساخت و آبرومندی که کاملا مطابق با همان چیزی که از یک فیلمساز جوان انتظار میرود، ساخته شدهاند. با این حال، نگاه مردم به احسان عبدیپور را، نه فیلمهای سینمایی او، بلکه فعالیت جنبی و موفقش در عرصه تولید پادکست، تحت تاثیر قرار داده. صحبت از مدیوم تازهای است که ظاهرا در شکل زندگی جدید مخاطبان ایرانی، حسابی جواب میدهد. در ادامه، به خصلتهای مهم ذهن احسان عبدیپور، به نحوی که در پادکستهای او منعکس میشوند و تاثیری که این نوع نگاه میتواند بر فیلمسازی او بگذارد، میپردازیم.
چرا پادکست؟
پادکست مدیوم مهم سالهای اخیر است که از یک طرف به واسطه تحولات عرصه فناوری پس از فراگیر شدن اینترنت و سیطره شبکههای اجتماعی بر گوشیهای هوشمند، پا گرفته و از سوی دیگر، ریشه در سبک زندگی تازه انسان معاصر دارد. این مدیوم پرطرفدار، شکل احیاشدهای از رادیوهای سنتی به حساب میآید که بهجای پخش سراسری از سوی سازندگان و تنظیم موج گیرندهها، به صورت گزینشی از سوی مخاطب در فضای مجازی انتخاب و دانلود میشود. پادکستها امکان انتقال حجم عظیم اطلاعات و دریافت آن در زمانهای مردهای مانند هنگام رانندگی یا پیادهروی را برای مخاطب فراهم میآورند.
فارغ از نقدهایی که ممکن است به این مدیوم وارد شود و نگرانیهایی که درباره دور شدن مردم از کتاب و ایجاد توهم دانایی در بین آنها به واسطه گوش دادن به پادکستها وجود دارد، این مدیوم نوظهور به طور رایگان در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
نسل تازه علاقهمندان به پادکست در ایران، در سالهای اخیر معمولا با معضل اطلاعاتمحور بودن پادکستها روبهرو بودهاند؛ به طوری که گویی ریشههای ادبیاتی و ظرفیتهای فن نویسندگی در پادکستها مغفول مانده و آنها صرفا به صورت واسطههایی برای انتقال اطلاعات درآمدهاند که ظرفیتهای فرمی و ادبی را کمتر مورد توجه قرار میدهند. این نقیصه، دقیقا در مجموعه پادکستهای «احسانو» جبران شده و پرداخت ادبی و جذاب احسان عبدیپور به موضوعات مختلف، میتواند توجه فعالان این حوزه را به شکل جدیدی از تولید پادکست جلب کند.
نقش پررنگ ادبیات
عبدیپور که دو بار مهمان سروش صحت دربرنامه تلویزیونی «کتابباز» بوده و مفصل درباره پادکستهایش حرف زده است، این مجموعه را حاصل سالها تلاش در عرصه نویسندگی میداند که از دل داستانهای کوتاه او به وجود آمده است. توانایی حیرتانگیز عبدیپور در پرداخت شخصیتهای مختلف قصههایش نشان میدهد که او با ادبیات ارتباط نزدیکی دارد و با استفاده از دایره گسترده واژگان و عباراتی اثرگذار، میتواند شخصیتهایش را با چند جمله کوتاه، به خوبی برای مخاطب ملموس جلوه دهد. نگاه کلی به مجموعه آثار نمایشی عبدیپور هم نشان میدهد که او نویسنده متبحری است. اختلاف چشمگیر بین آثاری که خودش فیلمنامه آنها را نوشته با مجموعه تلویزیونی «آرماندو» که فقط آن را کارگردانی کرده، نقش ادبیات در آثار عبدیپور را به خوبی آشکار میکند.
او در انتخاب موضوعات مهم و موردعلاقه جامعه هم هوشمندی درخوری از خودش نشان میدهد و درباره مقولاتی که به شدت مستعد شعاری شدن هستند، جوری حرف میزند که کلامش به جان مخاطب بنشیند. موضوعاتی مانند عشق، اختلاف طبقاتی، اعتیاد، روابط خانوادگی، آرزوهای بر باد رفته و حتی دزدی، مواردی هستند که شالوده اصلی مجموعه «احسانو» را تشکیل میدهند. با این حال، پرداخت دقیق و فکر شده عبدیپور به موضوعات ذکر شده، نهتنها رنگ و بوی شعار به خود نمیگیرد، بلکه رهیافت تازهای از آن موضوع را تقدیم شنونده میکند تا او را به فکر فرو برد. موضوع تازهترین پادکست او با عنوان «کارو»، نشان میدهد که عبدیپور بیشتر از آنچه که به نظر میرسد، به مسائل غیر نظری و وجودی جامعه خود (بالأخص در میان متولدین دهه شصت) آگاهی دارد و این خصلت میتواند او را به فیلمسازی درجه یک در سینمای ایران تبدیل کند.
آنچه سینما کم دارد
شاید بیراه نباشد اگر دو معضل بزرگ سینمای ایران در سالهای اخیر را کمبود آثار کمدی باکیفیت و دست یافتن به فرم بومی در سینمای ایران معرفی کنیم. پادکستهای عبدیپور نشان میدهند که او یک چهره کاملا مستعد برای پوشش دادن این دو ضعف بزرگ در سینمای ایران است. لحن طنزی که در جملاتش تنیده شده و بیشتر در خدمت نگاه انتقادی او قرار دارد، نمونه آبرومندی از کمدی مؤدبانه و نکتهسنجی است که نه صرفا به قصد خنداندن مخاطب، بلکه با هدف بازنمایی پلشتیهای اجتماع و رهنمون شدن کمدی به تراژدی، یا لااقل طرح یک ایده مهم و درخور تأمل، شکل میگیرد.
مهمتر از آن اما، خصلت بومی یا بهتر بگوییم فرم جنوبی آثار عبدیپور است که در نوع خودش درخشان ظاهر میشود. در حالی که مسئولان سینمایی مدام سعی دارند تا با انواع بخشنامهها و اختصاص بودجه به بخشهای خاص، هنرمندان ایرانی را برای دستیابی به فرم منحصربهفردی که حاکی از فرهنگ حاکم بر جغرافیای کشورمان باشد، هدایت کنند، حاصل کار معمولا عاریتی و تصنعی جلوه میکند. در بیشتر محصولات سینمای ایران مخاطب با اثری هالیوودی یا اروپایی روبهرو میشود که فقط نام و زبان آدمها ایرانی است؛ اما خبری از فرم ویژه سینمای ایران نیست. در چنین اوضاعی، عبدیپور که بوشهری است و در فرهنگ خاص خطه جنوب نفس کشیده است، لااقل در داستانهایش میتواند خصلتهای بومی منطقه خود را به شکل باورپذیری به فرم برساند؛ تلاش ستودنی او که نمونهاش را در فیلم «تیک آف» هم نشان داده است. پادکستهای «احسانو» آنقدر ظرفیت دارند که بیشترشان میتوانند به آثاری اصیل و غیرتقلیدی در سینمای ایران تبدیل شوند.
نگاه جزئینگر
اگر قرار باشد یک نقطه ضعف عمده در نوشتههای عبدیپور کشف کنیم، احتمالا باید از نگاه جزئینگر و فاصله نویسنده از انسجام محتوایی و هدفمند صحبت کنیم. تفکر انتزاعی و انسجام محتوایی در نوشتههای او چندان پررنگ نیست و عبدیپور در مقام نویسنده؛ بیش از حد بر نمونههای جزئی و مثالهای ملموس تمرکز دارد. دقت نظر فوقالعادهای که مجموعه «احسانو» در تصویرسازی و استفاده بجا از واژهها به نمایش میگذارد، اگر با کمک مشاوران زبده در حوزههای نظری و علوم انسانی کاربردی همراه شود، میتواند بدون اینکه شمایل یک فیلم تکهچسبانی شده به خود بگیرد، به سمت تولید فیلمهای سینمایی منسجمی هدایت شود که از قصه فربهتر و دقت کافی در نگارش فیلمنامه بهره ببرد. احسان عبدیپور میتواند توانایی ویژه خود در نگارش را، با بهرهگیری از یک چارچوب نظری منسجم، به فرم برساند و امضای شخصی و فرم منحصربهفرد خودش در مقام یک فیلمساز جنوبی را به دست آورد.
«یوسف رستم | یکی از قسمتهای پادکست «احسانو»