بابک محمدی، خواننده پاپ، مجری برنامه «ستاره شو» می‌شود فیلم کوتاه «گوسفند» در راه ۲ جشنواره بین‌المللی جشنواره فضای مجازی ارتش باید در خدمت اعتلای فرهنگی جامعه قرار بگیرد جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش در مشهد: در جنگ شناختی، دشمن به‌دنبال ازبین‌بردن غیرت دینی ماست ۷ بازیگر جدید به سریال «هری پاتر» پیوستند آخرین وضعیت «هوشنگ مرادی کرمانی» در بیمارستان (۲۰ خرداد ۱۴۰۴) راوی عاشقانه‌های مردم | درباره فهیمه رحیمی، نویسنده پرکار و محبوب دهه ۷۰ و ۸۰ درد را با طنز و شیرینی مصور کرد | ادای دِینی به بهمن رضایی، به‌مناسبت درگذشتش بررسی فرصت شخصیت پردازی در پاتوق فیلم کوتاه مشهد کارگردان تئاتر «اکوئوس»: سعی کردیم به زبان و منطق امروز نزدیک شویم صوت | دانلود آهنگ جدید اسماعیل مقیمی با نام «از من نترس» + متن ترانه آموزش داستان نویسی | سه گام اژدها (بخش ششم) نویسنده کتاب «بلاغت تاریخ نگاری در ایران عصر صفوی»: هیچ تاریخی خالی از موضع‌گیری نیست برگزاری هفته فیلم روسیه در بنیاد سینمایی فارابی برگزاری مراسم وداع با بیژن اشتری، مترجم و منتقد مطرح ادبی (۲۰ خرداد ۱۴۰۴) مستند میراث باد، اثر فیلم‌ساز مشهدی، برنده جشنواره آسولو آرت
سرخط خبرها

یادداشت سعید عقیقی برای درگذشت مسعود مهرابی: اصرار داشت صدای خودش را بشنود

  • کد خبر: ۴۱۰۷۴
  • ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۰
یادداشت سعید عقیقی برای درگذشت مسعود مهرابی: اصرار داشت صدای خودش را بشنود
سعید عقیقی، نویسنده و منتقد سینما، در کانال تلگرامی‌اش با انتشار عکسی درباره مسعود مهرابی و خلق‌و خویش نوشته است.

به گزارش شهرآرانیوز-

یادداشت افشین هاشمی برای درگذشت مسعود مهرابی: کتابش را بلعیده بودم

سعید عقیقی |  فیلم‌نامه‌نویس، مدرس، منتقد و کارگردان سینما

اصرار داشت صدای خودش را بشنود؛ با همان وسواس همیشگی. چندبار روی تلگرام پیام گذاشت که فیلم چه شد و به کجا رسید؟ برایش نوشتم در حال تدوین است. گفت با دوربین خوب نیستم. جلویش که می‌نشینم زیاد تپق می‌زنم و معذّبم. این اواخر چندبار تلفنی با هم حرف زدیم. حرف مرگ برادرم شد و گفت تاریخ سینمای ایران را وقتی نوشتم که بدترین حال را داشتم. وقتی حال ناجور داری فقط بنویس. به حرفش گوش کردم و نتیجه‌اش شد دو کتاب در زمانی کوتاه. آخرین باری که به مجلّه فیلم رفتم برای گرفتن تصویر او بود. پنج‌شنبه روزی بود و در مجلّه برخلاف ایام جوانی من پرنده پر نمی زد. در اتاق اش همیشه باز بود. با حرمت و محبت، آمد و نشست توی تحریریه. همان جا که نویسندگان مجلّه فیلم همدیگر را پیدا می کردند. شاید آن چه داشت می‌توانست به بد اخلاقی تعبیر شود، اما به نظرم بداخلاقی نبود. عادت داشت همان‌جور که فکر می‌کرد حرف بزند؛ مستقیم، و واضح و حتی گاه بی‌اعتنا به حسّ مخاطب اش، که هیچ‌یک به خودی خود عیب نبود. اولویّت دادن به کار، نظم‌پذیری و حضور دائمی‌اش نمونه بود. همین که نزدیک ِ چهل سال در یک اتاق، پشت ِ میزی بنشینی و فقط بکوشی مجلّه سینمایی ِباکیفیّت دربیاوری، یعنی نظم را معنا کرده‌ای. هنوز تنها کتاب تاریخ سینمای ایران که خوب یا بد، ممهور به مُهر تحلیل و قضاوت نویسنده اش است، کار اوست. تلفن‌اش می گوید در واتس‌اَپ تا ساعت یازده و هشت دقیقه دیشب حضور داشته، یعنی نفس می‌کشیده و می‌توانسته جواب بدهد. می‌توانسته؟ حتما وسواس خیلی چیزها را داشته؛ از مجلّه بگیر تا ...


بایگان ِ درجه یکی بود. هوش و حواس درستی داشت و سابقه طراحی و تاریخ‌نگاری‌اش همواره به یاری‌اش می آمد. هنوز می‌توانم تعدادی از مطالب اش را از حفظ بخوانم و چند نمونه از کاریکاتورهایش در سرم می‌گردد. حتی وقتی هنوز "مسعود بهرامی "بود. گاهی که فرصت داشت از عشق‌های مشترکمان ، گرترود، فریاد، دروازه جهنّم و پول حرف می‌زدیم. من بداخلاقی‌ای از او ندیدم و نام آن چه از او دیده ام بداخلاقی نمی‌گذارم. شنیدم در خواب مُرده؛ که اگر راست باشد سعادتی ست. لابد دردها را پیش‌تر کشیده و دم ِ آخر آرام خُفته تا با دقّت و وسواسی که خاص خودش بود، به صدای مرگ گوش کند. خبر داشتم مریض است؛ اما مرگ اش تکان ِ دیگری بود. شاید یکی از آخرین نشانه‌های حضورش دربرابر دوربین، در همین تحریریّه مجلّه فیلم بود: جایی که با این جمله شروع کرد : "ما یه تاریخی داریم که ..." چهره و خُلق و کارها و صدای مسعود مهرابی، هر چه بود، همواره دریادم می مانَد.

 

 

مسعود مهرابی، نویسنده، کارتونیست و مدیرمسئول مجله «فیلم»، درگذشت

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->