میخواستند «بیآینده» کنند انقلاب را؛ آنانی که در تابستان1360 جنگ مسلحانه راه انداختند و کشتند هر که را که دستشان میرسید؛ اما غافل بودند که «آینده» را خدا «تقدیر» میکند. هرچند آنان «هزار طرح» دراندازند تا «میراث شهدا» را براندازند، خدا به غیرت حفظ میکند «ماترک» شهیدان را. حراست هم کرد، تا جایی که امروز نام بلند شهیدان تابستان60، بِرَند صاحباعتباری است که بسیاری از دولتمردان برای عزیز شدن نزد مردم، میکوشند خود را بدان تعریف کنند. ببینید رجایی را، باهنر را، بهشتی را. نامشان سجلِ معتبری است که بسیاری را آرزوی تشابه با آنان است و میخواهند که مردم به تشابه با آن بزرگان تعریفشان کنند. نتیجه هم گرفتهاند؛ حتی کسانی که «وجه شبه» چندان پُررنگی هم به آن بزرگان نداشتهاند.
این ماجرا هم فقط در دهه نخست انقلاب مورد توجه اهل سیاست نبود که در دهه سوم انقلاب هم دیدیم کسانی کوشیدند تا در منظر مردم، شمایی از رجایی باشند و به همین نسبت از مردم رأی گرفتند؛ هرچند مکتب فکری رجایی و سلوک رفتاری آن بزرگمرد در «صراط مستقیم» با بسیاری از مدعیان تفاوتی آشکار داشت که سر پرداختن به آن را -در این مقال- نداریم، بلکه اینجا سخن از «برندِ رجایی» است که همچنان در بازار معرفت مردم خریدار دارد. حرف درباره باهنر است که دولتمردی در تراز انقلاب را اسوهای تمام بود. ترازی که امروز هم شاقولِ نگاه مردم است تا کوتاه و بلندی همت و مرام دولتیان را و حتی کارگزاران حکومت در دیگر قوا و بخشها را هم با آنان بسنجند و نمره را نیز با در نظر داشت آن تناسب در کارنامهها بگذارند. مردمداری رجایی، صفای آقای رئیسجمهور محرومان و پختگی و اندیشه پویای آقای نخستوزیر هم در یادها مانده است. هنوز و همنسلهای بعد با مطالعه آن، همداستان میشوند با نسل پیش که راه برونرفت از مصائب اشرافیگری، بازگشت به شرافت رجایی و باهنر است. میدانند و میدانیم که چونان آن بزرگمردان باید با ازخودگذشتگی راه را برای بزرگی کردن ملت فراهم کرد، نه اینکه راه با تفاخر آقازادهها و مترفین و مسرفین بسته شود. نه، راه باز میماند. این را همان روزهای شهادت این عزیزان خواندیم تا ثبت تاریخ شود که؛
راه رجا بسته نیست گرچه رجایی برفت
گرچه ز مُلکِ هنر، باهنری میرود...
اگر امروز هم از «امید» سخن میگوییم -که باید تا همیشه بگوییم- به رجاء مردانی است که در دولتداری راه رجایی را بروند. اگر باز «تدبیر» برگ برنده میشود، برای این است که دولتیان، باهنر را تکرار باشند و راه صداقت را بپیمایند، نه اینکه سخن، نقشی زند و عمل، آن را از دل
بزداید. این کفران نعمتی است که شهیدان با سلوک مدیریتی خویش برایمان به ارمغان گذاشتند. باری میخواستند بیآینده کنند نظام را، اما نتوانستند. رجایی ماند، باهنر ماند، بهشتی ماند و انقلاب هم ماند و باز از رهگذار آن فرزندان بلندهمت خویش به پیش میرود. آری، نتوانستند، سندش هم اینکه امروز بعد از نزدیک به 4دهه باز نگاهها به رجایی و باهنر
است. نه فقط امروز، که فردا هم به دنبال مردانی در آن ترازیم. قاعده «پیشرفت» همین را اقتضا میکند تا با شرافت انقلابی راه را بر اشرافیت ببندیم و با سلوک رجاییِ اصل و باهنر اصل، به افراد بدلی فرصت میانداری ندهیم تا انقلاب بماند و آنانی که بیآینده میخواستند نظام را، در حسرتِ آینده، ره به گور برند؛ چه این فصل و عصر و همه فصلهای دیگر هم بهار درخشش رجاییها و باهنرهاست، ولو کره الکافرون، انشاءا...!