مرتضی اخوان | شهرآرانیوز؛ اتومبیل جلوی درِ منزلش آرام میگیرد. پلاک افتخار زردرنگ بر سردر خانهاش نقش بسته و اهل محل وقتی با او که تازه پا به کوچه گذاشته روبهرو میشوند، سری به نشان احترام خم کرده و سلامی عرض میکنند. حاج مهدی دستی بر سینه میگذارد و با همان کتوشلوار دوران پیشکسوتی پاسخ میدهد. سوار ماشین میشود تا برای مرور خاطرات به جایی برود که تمام زندگیاش را در آنجا گذرانده است.
پسر پُرشور محله سرشور حالا به ایستگاه هفتادونهم از زندگیاش رسیده است و به بهانه تولدش همراهمان شد تا سری به جایی بزند که درست ۵۵ سال پیش عکسی به یادگار در همان نقطه داشت؛ نقطه برای یادآوری یک عمر زندگی فوتبالی، بازی در مستطیل جادویی تا حضور روی نیمکتهایی که مردم یک شهر را به وجد میآورد. سیدمهدی قیاسی، یکی از اضلاع اصلی مثلث طلایی مربیان نامی فوتبال مشهد در دهه۶۰ است که فوتبال خراسان به آنها مدیون است. مثلث او، قاسم زردکانلو و اسماعیل شجیع. او بیستم شهریور متولد شده و حالا در آستانه ورود به هشتادمین سال از زندگیاش، تاریخ شفاهی فوتبال این شهر است.
۵۵ سال پیش، تختی
وقتی وارد ورزشگاه پیر شهر میشود، آهی میکشد. گویی بیش از نیم قرن آمدوشد در این ورزشگاه پیش چشمانش میآید. خاطره روزهایی که در سعدآباد توپ میزد و روزهایی که نیمکتنشین حرصو جوش تیمهای تحتهدایتش بود. دوران فوتبال سیدمهدی قیاسی پیش از انقلاب بود. او که در دوران کودکی رشتههای مختلف ورزشی را تجربه کرده بود، در اوایل دهه۴۰ بود که تصمیم گرفت قید شنا و دوومیدانی را بزند و فقط به مستطیل نهچندان سبز آنروزها بچسبد.
او در دوران کوتاه فوتبالش که هشتنُهسال بیشتر نبود، در تیمهایی، چون سپه، دیهیم، تاج، برق، شهربانی، آریا و پاس بازی میکرد. بازیکن خوشقدوبالایی که در روزهایی که فوتبال چندان حرفهای نبود، توانست با تیم منتخب خراسان در سال۴۱ قهرمان کشور شود؛ یک قهرمانی تاریخی برای فوتبالیست خراسانی که هیچگاه طعم قهرمانی لیگ فوتبال کشور را نچشیده است. مهدی قیاسی اواخر دهه۴۰ کفشهایش را آویخت و پا در راه مربیگری گذاشت....
ساخته مکتب اسکینر
سیدمهدی قیاسی چند سال بعد از آویختن کفشهایش در اوایل دهه۵۰ با یک شانس بزرگ روبهرو شد. او سر کلاسهای مدرس بین المللی فیفا جرج اسکینر، دوره مربیگری را گذراند تا مسیر زندگی حرفهایاش عوض شود. شاگرد نمونه کلاسهای مدرس بریتانیایی بعد از انقلاب به یکی از ارکان اصلی فوتبال شهر تبدیل شد.
سیدمهدی قیاسی که فوتبال مشهد با مربیگری او دوران طلایی را در دهه۶۰ سپری کرد، در بیشتر سالهای نشستنش روی نیمکت مشهدیها سرمربیگری ابومسلم و منتخب خراسان را به عهده داشت. قیاسی در دهه۶۰ در ۲ مقطع ریاست هیئت فوتبال خراسانرضوی را نیز برعهده داشت و در این دوران اتفاقات بزرگی را برای فوتبال مشهد رقم زد؛ از برگزاری لیگهای باشگاههای مشهد بگیرید تا ساماندهی فوتبالی که بعد از انقلاب چندسالی تعطیل بود و قیاسی باشگاهداری در فوتبال شهر را بنا نهاد.
مرد بازیکنساز در میدان بازی
نگاهی به پشتسرش میکند؛ جایی که در عکس ۵۵ سال پیش پُر از درخت بود و حالا ساختمان هیئت فوتبال استان جای آن را گرفته است. حاجمهدی سر برمیگرداند و با یاد گذشتهها از شاگردانی میگوید که در همین زمین پرورانده است. زمین چمن شماره۲ تختی که امروز به چمن مصنوعی نونوار شده، روزگاری زمین خاکی برای لگدزدن به توپ چهلتکه بچههای عشق فوتبال شهر بوده است.
قیاسی میگوید: محمد پنجعلی یکی از شاگردانم بود که بعدها پرسپولیسی شد و به شهرت رسید. او در ابومسلم کارش را آغاز کرد و من بودم که به محمد گفتم از دفاع چپ به دفاع وسط بیاید. محمد ۱۵ سال برای پرسپولیس و تیم ملی بازی کرد. حاجمهدی اضافه میکند: خداداد عزیزی و خیلیهای دیگر. بچههای زیادی بودند که در دهه۶۰ با آنها کار کردم و امروز هر کدامشان سری میان سرها شدهاند. مربی بازیکنساز فوتبال مشهد معتقد است امروز هم فوتبال مشهد پتانسیل و استعداد زیاد دارد، اما بستری برای شکوفایی آنها فراهم نیست.
او و نسل طلایی مربیان مشهد
سیدمهدی قیاسی روزگاری به همراه قاسم زردکانلو و اسماعیل شجیع، سرمربیگری اکثر تیمهای فوتبال مشهد را به عهده داشتند. از ابومسلم و پیام گرفته تا منتخب خراسان در ردههای مختلف سنی، توربو، هواپیمایی و... گویی این نسل برای تحول و شکوه فوتبال در دهه ۶۰ به میدان آمده بودند. مردانی که هر کدامشان یک دو جین عشق را ضمیمه کارشان کرده بودند تا جوانان مشهدی را در مستطیل سبز به قهرمانان آینده تبدیل کنند. سیدمهدی سرآمد آنها. مردی که از همان ابتدای تشکیل ابومسلم کنار این تیم بود و تا بر مسند مربیگری مینشست نام او و ابومسلم با یکدیگر گره خورده بود.
قیاسی حالا در روزهای بازنشستگی حسرت سوز شدن نام ابومسلم از تاریخ فوتبال این شهر را میخورد. شاید به همین خاطر است تا از او درباره فوتبال و حسرت و تلخیاش میپرسیم، میگوید: «ابومسلم»! او نابودی نام و خاطره ابومسلم را همیشه همچون یک تلخی بیپایان، تلخترین خاطره تاریخ فوتبال مشهد میداند. خاطرهای که هر بار به سعدآباد میآید آزارش میدهد. یاد روزهایی که طنین «مشکی باتعصب» هواداران سکوهای تختی را میلرزاند.
روزهای عالی در زمینهای خاکی
میگوید نیمی از بازیکنان ابومسلم و پیام در زمینهای خاکی فوتبال این شهر رشد کردهاند. نگاهش را به چمن مصنوعی زیر پایش میاندازد؛ چمن زمین شماره۲ ورزشگاه تختی مشهد. اضافه میکند: یک زمانی در دهه۶۰ راه میافتادم این محله و آن محله و بازی بچهها در زمینهای خاکی را میدیدم، اما الان شرایط اینطور نیست. فوتبال که حرفهای شده، شکل بازی هم عوض شده است. دیگر خبری از زمینهای خاکی که یک روز منبع شناسایی استعدادها در فوتبال این شهر بود، نیست! حاجمهدی قیاسی، آرام روی موکت سبز تختی قدم میزند. نه به چابکی ۵۵ سال پیش، اما به استواری نیم قرن تجربه.
انگار چشمبسته زوایای این چمن و حرفهایش را میداند. گویی توی گوشش مشق عشق خوانده باشند. با قدمزدن روی زمین زندگیاش، کیف میکند. اگرچه جنس زمین عاشقانههای ورزشیاش از زمینهای خاکی به زمین چمن عوض شده، اما مرد باتجربه و کهنهسوار فوتبال مشهد با همین تغییرات هم خو گرفته است و دلش برای فوتبال لک میزند؛ اگرچه نامش پیشکسوت باشد و جایش روی چشم اهالی فوتبال. او دلش نفس کشیدن در هوای ورزشگاه پیر شهر را میخواهد. دلش فوتبال میخواهد...