نمایشگاه نقاشی خط «حلقه عشاق» به یاد رضا مافی در مشهد پیام وزیر ارشاد به هنرمندان پیشکسوت شاعر پادشاه فصل‌ها، پاییز‌های مشهد را دیده بود درباره جمشید و نادر مشایخی، بازیگر و آهنگ‌ساز ایرانی به بهانه زادروز پدر و پسر هنرمند پرونده «توماج صالحی» مختومه اعلام شد رویکرد اصلی دکه مطبوعات، فروش نشریات و کتاب است انتشار «آتش نهان» آلبوم جدید پرواز همای بازیگران جایگزین سارا و نیکا در سریال پایتخت ۷ معرفی شدند + فیلم و عکس رقابت فیلم سینمایی «احمد» در جشنواره بین‌المللی فیلم مسلمانان کانادا ماجرای تغییر ناگهانی سالن اجرای نمایش «خماری» و حواشی آن چیست؟ بازگشت چهره‌ها به چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر درگذشت «سیداحمد مراتب»؛ نخستین ایرانی که بر بام خانه کعبه اذان گفت + فیلم مشهدی‌ها در کمین صید سیمرغ | نگاهی به مهم‌ترین آثاری که شانس حضور در جشنواره فیلم فجر را دارند برنده جایزه گنکور متهم شد | مسئله اقتباس بدون مجوز و نقض محرمانگی پزشکی جشنواره بین‌المللی شعر فجر فراخوان داد + جزئیات بزرگ تر‌ها چطور شاهنامه را به کودکان یاد بدهند؟ ۱۰۵ فیلم، متقاضی حضور در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر شدند
سرخط خبرها

به مناسبت سالروز درگذشت احمد کمال‌پور شاعر معاصر مشهدی

  • کد خبر: ۴۲۷۳۴
  • ۲۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۳
به مناسبت سالروز درگذشت احمد کمال‌پور شاعر معاصر مشهدی
احمد کمال‌پور زاده مشهد بود و چهارشنبه ٢٣شهریور١٣٧٩، در بیمارستان امام‌رضا (ع)، بر اثر عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت. در روز درگذشت او، بخشی از گفته‌هایش را درباره چندتن از ادیبان برجسته خراسان که در کتاب «ده چهره ده نگاه» به قلم جلال قیامی منتشر شده است، مرور می‌کنیم.‌
شهرآرانیوز - در زورخانه، از پیش‌کسوتان صاحبِ زنگ بود و در دنیای شعر و ادبیات متخلص به «کمال». احمد کمال‌پور، نه‌تن‌ها شاعری بزرگ در قصیده‌سرایی بود، بلکه از نظر شخصیت اخلاقی نیز انسانی والامقام و نمونه بود. بخش عمده شخصیت ادبی او در انجمن‌های ادبی مهم مشهد شکل گرفت و پس از درگذشت محمود فرخ (۱۳۶۰) سرپرستی انجمن ادبی آستان قدس رضوی و ریاست انجمن ادبی فرّخ را، تا آخر عمر برعهده گرفت.
 
او در سرودن، سبک خراسانی را اختیار کرده بود. به فردوسی ارادت داشت و در یکی از مثنوی‌هایی که هم‌وزن «شاهنامه» سروده، حکیم توس را مدح گفته است. او جایی درباره مضمون شعرهایش نیز گفته است: کدام چشم را بازکردیم و رنج ندیدیم؟ کدام روز مردم را بی‌غم دیدیم؟ آیا این‌همه رنج نباید در شعر تأثیر گذاشته باشد.

این شاعر خراسانی، زاده مشهد بود و چهارشنبه ٢٣شهریور١٣٧٩، در بیمارستان امام‌رضا (ع)، بر اثر عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت. در روز درگذشت او، بخشی از گفته‌هایش را درباره چندتن از ادیبان برجسته خراسان که در کتاب «ده چهره ده نگاه» به قلم جلال قیامی منتشر شده است، مرور می‌کنیم.‌
 
 
به مناسبت سالروز درگذشت احمد کمال‌پور شاعر معاصر مشهدی که ۲۰ سال پیش درگذشت
 
از راست: مهدی کمال پور، محمدرضا شفیعی کدکنی، مهدی اخوان ثالث و علی باقرزاده (بقا) - فروردین ۱۳۶۷

 

درباره حسین خدیو جم: نمی‌دانستیم آسم دارد 

من یک دفعه بیشتر به شیراز نرفته‌ام. همان دفعه هم با آن مرحوم بود. ما با آقای حسین خدیو جم، آشنایی دیرین داشتیم. ولی نمی‌دانستیم آسم دارد. ایشان، چون در آن موقع دبیر بود، در مدرسه‌ای اتاقی گرفت که سه تخت داشت. ساعت ۱۰، ۱۱ شب بود که دیدم رنگ آقای خدیوجم سیاه شده است. نمی‌دانستم چه‌کار کنم. همین قدر بلندش کردم. پشتش را گرفتم و مرحوم قدسی کمک کرد و بالاخره نفسش درآمد.

من آن شب واقعا تا صبح نخوابیدم. ترسیدم که خدای نکرده دوباره سیاه بشود؛ ولی دیگر نشد. هفت یا هشت روز با ایشان شیراز بودیم. مرد واقعا وارسته‌ای بود.
 

 

درباره محمدرضا شفیعی کدکنی: ملا بود 

طلبه بود و درس خوب خوانده بود. اوایل به درس آقای ادیب هم می‌رفت. هر کس درس آقای ادیب را می‌رفت و می‌فهمید، ملا بود. وقتی به جرگه شعرا وارد شد، هفده یا هیجده سال بیشتر نداشت. دانشکده هم نرفته بود. بعد‌ها از پدرش اجازه گرفت که از لباس طلبگی درآید. حالا تا کجا خوانده بود، نمی‌دانم. خیلی مطیع پدرش بود. بعد رفت به دانشکده ادبیات و در آنجا شاگرد اول شد.

من خاطره‌ای از ایشان دارم که خیلی عجیب و شنیدنی است. خانه ما رسم بود در شب پانزدهم ماه رمضان که با میلاد امام حسن (ع) مصادف بود، افراد فامیل را دعوت می‌کردیم که برای افطار به خانه ما بیایند. یک سال در صبح چنان روزی، آقای شفیعی بی‌خبر، در زد و به خانه ما آمد. او از من کاغذ و پنج دیوان مورد نظر خود را خواست. برایش آوردم. خانمم صدایم زد و مرا برای تدارک مهمانی شب، بیرون فرستاد. من هم اصلا فراموش کردم آقای شفیعی کدکنی داخل اتاق است.

نیم ساعت به اذان مانده، خانمم گفت آقای شفیعی رفته؟ تا این را گفت، داخل اتاق رفتم و دیدم همین‌طور نشسته و روی کاغذ‌های زیادی یادداشت کرده و روی هم انباشته است. از او برای حضور نداشتن خودم عذرخواهی کردم و به من گفت خوب کاری کردی نیامدی، کار داشتم. گفتم حالا که روزه هستی همین‌جا افظار کن که گفت پدرش تنهاست و باید برود. کاغذ‌ها را جمع کرد و رفت. پشتکار آقای شفیعی چنین بود. تقریبا از ساعت ۹ صبح تا ۶ بعدازظهر چیزی می‌نوشت و این گوشه‌ای بود از کاری که حاصلش همان کتاب «صور خیال در شعر فارسی» پدید آمد.
 

 

درباره عماد خراسانی: دیرجوش بود 

شاعر بسیار خوبی بود؛ ولی خیلی دیرجوش بود. شعرش پرسوز و حال است، اما اگر مثلا بیست دفعه به مشهد آمده باشد، دو مرتبه هم ما او را ندیدیم. به آقای قهرمان یا یکی از رفقا تلفن نمی‌کرد که من آمده‌ام.

 

درباره مهدی اخوان ثالث: به معنای واقعی شاعر بود 

او به معنای واقعی کلمه شاعر بود. نه تنها قصیده بلکه هر چه می‌خواست بگوید، می‌توانست. من که از شعر نو چیزی نمی‌فهمم. ولی دیگران که شعر نو او را می‌خوانند، آن را می‌ستایند. قصیده‌ای گفته که آدم از آن حظ می‌کند.

گاهی امید نیز تواند که پنجه نرم با احمدبن قوص بن احمد کند همی
با این قصیده نمی‌شود شوخی کرد. درست پایش را گذاشته جای پای منوچهری. هیچ کم و زیادی هم ندارد. منتها بعد‌ها راهش از شعر ما جدا شد. زبانش زبان خراسان بود و بدون هیچ تردیدی، زبان پخته‌ای داشت.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->