بررسی چگونگی مدیریت بحران در کشورها میتواند ارزیابی مثبتی برای سیستمهای مدیریتی گوناگون باشد. جنگ یکی از این بحرانهاست که تا به امروز، کشورهای متعددی را درگیر خود ساخته است. بررسی مدیریت جنگ در کشورهای گوناگون، تجربههای موفق و ناموفق متعددی را آشکار میسازد. برای نمونه جمهوری اسلامی ایران، یکی از طولانیترین جنگهای جهان معاصر را تجربه کرده است. جنگ تحمیلی، یکی از آزمونهایی بود که سیستم نوپای جمهوری اسلامی را و شاید استعدادهای رهبری و ظرفیتهای مدل حکومتی ولایت فقیه را به چالش فراخواند. لشکر پرافتخار ویژه شهدا را هرگاه به یاد میآورم، با آن حجم از موفقیتهای بهتآور، بلافاصله مدیریت رأس آن یگان در نظرم مجسم میشود.
اگر امروز از حسن باقری بهعنوان استراتژیست جنگ در جبهههای جنوب یاد میشود که توانست با هوش فراوان و خلاقیت خدادادی در نحوه مدیریت جنگ، ابتکارات ویژهای بروز دهد، بدون شک استراتژیست نبردهای چریکی و پارتیزانی در شمالغرب، شهیدمحمود کاوه است، فرمانده نابغهای که در عنفوان جوانی توانست عملیاتهای بزرگی را همچون عملیات والفجر ۹ طراحی کند و با تصرف ارتفاعات سوقالجیشی و صعبالعبور پوشیده از برف موبرا و ماماخلان، شهر چوارته عراق را در تیررس قرار دهد و با تسلط بر مقر تیپ ۵۰۴ بعث عراق، یگانهای دشمن را در آن منطقه تارومار کند. وقت آن رسیده است که دانشجویان عزیز ما، مدیران اثربخشی را که با آموزههای انقلابی و عاشورایی، بحرانهای عظیم جنگ را مدیریت و هدایت کردند، بشناسند و الگوی خود قرار دهند؛ سیستم مدیریتی که در آن فرهنگ «ما میتوانیم» یک اصل محوری است. از سوی دیگر، امید است شورای انقلاب فرهنگی نیز این زمینه را برای مجامع علمی و آموزشی کشور فراهم کند؛ زیرا در این مقوله غفلت بسیار صورت گرفته است.