چهار ماه از تشکیل مجلس جدید میگذرد. پرسش این است که چرا درباره افراد و رفتار مجلس و نیز کلیت آن تا این حد حاشیه وجود دارد و هر روز بهمناسبتی به نقد و حتی تخطئه آنان میپردازند. نکته جالب این است که انتقاد به این مجلس محدود به رقبای سیاسی نمیشود، بلکه بخش مهمی از شخصیتها و رسانههای همسوی آنان نیز از این مجلسیها انتقاد میکنند. بهعلاوه این مجلس که از یکدستترین مجالس پس از انقلاب است، از این نظر باید کارآیی بیشتری از خود نشان دهد. علت این وضعیت چیست؟
بهنظر بنده، ترکیب چند عامل موجب بروز چنین وضعی شده است. علت اصلی، سردادن شعارهای پرطمطراقی بود که در انتخابات دادند. در چند زمینه ادعاهای زیادی شد. اول در زمینه اصلاح امور کشور و مردم و دیگر درباره سادهزیستی و عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد که در همه این موارد و در عمل گویا با شکست مواجه شدند و طی این چند ماه هیچ کار مهمی نکردند و مهمترین طرح آنها توزیع رانت قیر بود که با اعتراضهای فراوان مواجه شد. همه آنچه وعده داده بودند، شعار بود و نتیجهای برای مردم نداشت. عملکرد آنان در مبارزه با فساد نیز با مشکل مواجه شد. گرفتن وام و خودرو و حقوق بالا و واکسن افراد نیازمند و... همه آن ادعاها را باطل کرد. شاید بگویند که پیشتر هم چنین بوده است.
بر فرض درستی این ادعا، آنان ادعا میکردند که میخواهند با قبلیها متفاوت باشند، نه اینکه علیه آنان شعار دهند، ولی مثل همانان یا بدتر رفتار کنند. از همه بدتر اتهاماتی بود که علیه برخی انتخابشدگان برای این مجلس درباره تقلب در مدرک تحصیلی و... زده شد که در ذهنیت عمومی مردم نیز این اتهامات تعمیم داده شد. علت بعدی، شکافهای درونی مجلس برای کسب صندلیهای قدرت بود. آنقدر این مسئله حاد بود که برای اولین بار هیچ نمایندهای برای عضویت در کمیسیون حقوقی مجلس که فاقد امتیاز ویژه و رانت است، نامزد نشده بود و این نشانه بسیار بدی از گرایش نمایندگان بود. ضعفهای کارشناسی و اظهارات خارج از چارچوب و حتی بهنحوی متعارض با سیاستهای رسمی نظام موجب شد تا نمایندگان نشان دهند که اگر اختیارات حداکثری داشته باشند، ممکن است تصمیماتی بگیرند که مسئلهساز باشد.
برخی انتصابات این مجلس بسیار پرسروصدا بود و نشان داد که منطق حاکم بر این انتصابها در پس پرده چیزی است که با آنچه بهظاهر میگویند، تفاوت دارد. بهطور خلاصه و در مجموع بهنظر میرسد که برخی از آنان درک دقیقی از مسائل کشور و وعدههایی که میتوانند به مردم بدهند و راهحلهای مشکلات نداشتند. همچنین اتحاد لازم را برای پیشبرد یک ایده نیز نداشتند، هرچند هیچ ایدهای هم نداشتند. کلیگوییهای بیفایده و حتی متناقض و رفتارهای خلاف ادعاهای اولیه، جایگاهشان را حتی نزد طرفدارانشان نیز مخدوش کرد و بازسازی آن اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است.
مشکل دیگر این مجلس در نگاه آن به دولت است. نماینده باید متوجه باشد تا هنگامی که یک فرد منتقد است، میتواند نقد کند، ولی هنگامی که در مقام نماینده قرار گرفت، باید کمک و همراهی کند تا مشکلات حل شود، وگرنه مجلس منتقد بهدرد هیچکس نمیخورد. بالاخره مشکل آخر این است که نگاه اصلی نمایندگان معطوف به انتخابات سال ۱۴۰۰ است که انواع افراد از این طیف میخواهند نامزد شوند؛ بههمین علت نمیتوانند بر امور جاری و دستورکارهای معمولی مجلس تفاهم کنند و در نتیجه افکار عمومی با نهادی غیرمنسجم، شعاری و بدون برنامه و ایده سازنده مواجه است و هر اقدامی کنند، حاشیهای درست میشود.