آب و هوای مرز‌های غربی کشور و عتبات عالیات در روز اربعین حسینی چگونه است؟ جزئیات طرح اعطای شیرخشک کوپنی به مادران خراسان رضوی| فعالیت ۲۱ مرکز مشاوره شیردهی در استان (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) ماجرای بسته‌شدن جاده فیروزکوه توسط چند خودروی لاکچری (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) + فیلم ۷۰ درصد ایرانی‌ها نمی‌دانند دیابت دارند توصیه‌هایی به زائران اربعین برای پیشگیری و درمان تاول پا زمان توزیع واکسن آنفلوانزا مشخص شد (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) اسامی ۵۷ مصدوم انحراف اتوبوس زائران ایرانی در عراق اعلام شد | ۴ نفر جان باختند حرکت ۱۰۰ کاروان زائران پیاده به سوی مشهد آغاز شد (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) محدودیت‌های ترافیکی مازندران در پایان هفته جاری اعلام شد (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) وزیر آموزش‌وپرورش: در سال تحصیلی جدید مشکل کمبود معلم نخواهیم داشت صدور هشدار سطح نارنجی برای خراسان رضوی و ۲ استان دیگر در پی پیش‌بینی طوفان گردوخاک (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) ۴۵ درصد از نرخ بلیت پرواز‌های اربعین در حساب فرودگاه نجف! کشف ۱۶۷ فقره پرونده و دستگیری ۴۷۶ متهم در ضربه سنگین پلیس آگاهی به باند‌های هرمی و شبکه‌های غیرمجاز اعزام اتوبوس‌های برون شهری به مرزهای غربی کشور | مسافران داخلی موقتا از پایانه‌های مسافربری استفاده نکنند دستگیری ۳۰ هزار مجرم سابقه‌دار فراری آماده‌سازی ۵۲۲۰ نقطه اقامت موقت برای زائران دهه آخر ماه صفر در مشهد بازگشت بیش از ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار زائر اربعین به کشور پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (چهارشنبه، ۲۲ مرداد ۱۴۰۴) | تداوم آلودگی هوا تا پایان هفته ارزان‌ترین مکمل کلسیمی را بشناسید مشهد ۴۰ درصد شیرخشک مورد نیاز کشور را تأمین می‌کند بازگشت معجزه‌آسای دختر ۲۰ ساله به زندگی پس از ۲۰ دقیقه ایست قلبی بر اثر برق‌گرفتگی (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) در سفر‌های تابستانی مراقب این بیماری‌ها باشید چه زمانی مصرف قهوه به بدن آسیب می‌رساند؟ معاون دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان خراسان رضوی: حقوق کودک هنوز مورد توجه مسئولین نیست | کاهش تعداد کودکان کار در مشهد با خروج اتباع ارتباط ندارد ۴ فوتی و ۵۷ مصدوم در تصادف اتوبوس زائران ایرانی در محور بصره_شلمچه (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) + فیلم هشدار درباره تنش آبی در خراسان رضوی | کاهش ۲۹ درصدی بارندگی نسبت به سال گذشته هشدار سازمان غذا و دارو در خصوص ساندویچ‌های سرد درباره شاخصه یک زندگی موفق که سبب آرامش بین همسران می‌شود
سرخط خبرها
روزنوشت‌های شهری (٦٦)

مسافر سنت در هزاره سوم

  • کد خبر: ۴۷۳۵۸
  • ۲۹ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۵
مسافر سنت در هزاره سوم
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
شنبه| برای یک جلسه اداری در مرکز شهر قرار دارم. وقت نماز ظهر فرصتی پیدا می‌کنم که به مسجدی در نزدیکی محل قرار برسم. وقتی وارد مسجد می‌شوم، تازه به‌یاد می‌آورم که سی‌سال از آخرین باری که اینجا بوده‌ام می‌گذرد. خیلی جالب است که بعد از این مدت طولانی دوباره به این مسجد آمده‌ام. وقتی نماز تمام می‌شود، امام‌جماعت چنددقیقه صحبت می‌کند و بعد کسی روضه می‌خواند. به‌علت کرونا مدت‌هاست که به مجلس ذکرمصیبت نرفته‌ام و عجیب اینکه رزقم امروز روضه حضرت زهراست؛ آفتاب می‌تابد و نور می‌گیرم، باران می‌آید و شسته می‌شوم، پرواز می‌کنم و بالا می‌روم.

یکشنبه| به‌دلیل عجله، ناچار می‌شوم موتور کرایه کنم. وقتی در شلوغی خیابان ترک موتور نشسته‌ام، مرد دیوانه‌ای را در پیاده‌رو می‌بینم که دارد به شکمش اشاره می‌کند و به هر کسی از عابران می‌رسد، از گرسنگی می‌نالد. وقتی چشمش به‌من می‌افتد، می‌ایستد و خیره‌خیره نگاهم می‌کند. به‌علت کرونا پول نقد هم در جیبم نیست. در فکرم که چه‌کاری از دستم برمی‌آید که همان موقع چراغ سبز می‌شود و موتور می‌رود. سراسر مسیر، تصویر آن مرد دیوانه جلوی چشمم هست که به شکمش اشاره می‌کند.

دوشنبه| دختر کوچکم سه‌چهار ماه است که یک‌ساله شده و تازه زبان باز کرده است. تک‌وتوک کلمه‌هایی را یاد گرفته است و ادا می‌کند؛ مثل بابا و مامان و آب و... و به‌دلیل لطفی که به من دارد، «بابا» را بیشتر به‌کار می‌برد. حالا در یک مرکز خرید بزرگ هستیم که تخفیف ویژه اعلام کرده و در فاصله‌ای که مادرش مشغول خریدن لباس کودک است، او را در بغل دارم و جلوی قسمت فروش اسباب‌بازی قدم می‌زنم. با دیدن یک الاغ خاکستری و جذاب در میان حیوان‌ها و عروسک‌ها به‌یاد می‌آورم که تازگی دخترم گفتن «اسب» را هم یاد گرفته است و، چون انتظار ندارم هنوز فرق الاغ و اسب را تشخیص بدهد و برای اینکه امتحانش کنم، به همان الاغ اشاره می‌کنم و می‌پرسم: «این چیه؟» با ذوق‌زدگی منتظرم که بگوید اسب. نگاهی به الاغ می‌اندازد و به‌سوی من برمی‌گردد و می‌گوید: «بابا»

سه‌شنبه| مسیرم در خیابان اصلی به جایی می‌رسد که سال‌ها پیش یک کتابفروشی بود و مشتری کتاب‌های کهنه و قدیمی‌اش بودم. هرچه جست‌وجو می‌کنم، از کتابفروشی خبری نیست. به یکی از مغازه‌ها که ویترین و تابلوی جدید و شیکی دارد، سر می‌زنم و با تردید از پسر جوانی که پشت میز نشسته است، می‌پرسم: «پیش‌تر‌ها یک کتابفروشی اینجاها...» نمی‌گذارد جمله‌ام تمام شود و می‌گوید: «بله، همین‌جا بود!» به پیرمردی فکر می‌کنم که شاید با مرگ او، فرزندانش ارثیه خانوادگی را تقسیم کرده‌اند و شعله ضعیف یک کتابفروشی دیگر در شهر خاموش شده است.

چهارشنبه| در ارتباط تصویری با یکی از بستگان، کودک خردسالشان که زودتر از دخترک من زبان باز کرده است، اصرار دارد اسپری ضدعفونی را از دست پدرش بگیرد و فریاد می‌زند: «الکل، الکل!» همه می‌خندیم و من به پدرش می‌گویم: «نسل ما که با دعا و حدیث زبان باز کردیم این شده‌ایم، معلوم نیست این نسل که همین اول کار چشم و زبان به الکل باز کرده‌اند، چه خواهند شد!»

پنجشنبه| سر ظهر با ماشین یکی از دوستان قدیم، رفیقی مشترک را به در خانه‌اش می‌رسانیم. موقع خداحافظی برخلاف معمول هیچ تعارفی برای پذیرایی و دعوت نمی‌کند و فقط یک «خداحافظ» می‌گوید که برود. به‌شوخی می‌گویم: «ما که نمی‌آییم، اما تو دست‌کم یک تعارفی بزن!» می‌خندد و به رفیق مشترکمان اشاره می‌کند که یعنی جوابش را از فلانی بپرس! وقتی راه می‌افتیم، رفیقمان می‌گوید: «راستش مدتی پیش همین بحث پیش آمد و او گفت که وقتی آمادگی کامل برای دعوت مهمان و پذیرایی را نداشته باشد و قصد و نیت قلبی‌اش خواهش از مهمان برای ورود به خانه‌اش نباشد، تعارف‌کردن را درست نمی‌داند و نمی‌خواهد دروغ بگوید!» من با تعجب می‌پرسم: «یعنی این‌قدر؟» سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «آری، او حتى به‌تعارف هم دروغ نمی‌گوید و من که سال‌ها با او مأنوسم، تا حالا ندیده و نشنیده‌ام که یک کلمه دروغ بگوید!» در سکوت به جست‌وجوی رفتار و گفتار خود مشغول می‌شوم و در برابر این مرد بزرگ احساس کوچکی و حقارت می‌کنم!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->