نعیمه زمانی | شهرآرانیوز؛ انسانهای خوب با رفتنشان هم خوبیهایشان تمام نمیشود. گویی راهشان همیشه ادامه دارد. انسانهایی مانند زندهیاد سارا اقبالفر که مهربانی او در دوران زندگی اش باعث شد که از خود خاطره خوبی به جای بگذارد و پس از رفتنش دیگران در دنباله راه او بذر خوبی را در خاک وطن بکارند. اکنون با پرواز روحش خانواده او به یادش تصمیم دارند ۳۶ کتابخانه را به کتاب تجهیز کنند. ما نیز با گفتوگویی مهمان این هدف پاکشان شدیم.
گلها جایشان را به کتابها دادند
محمود اقبالفر، پدر ۷۳ ساله خانواده در شروع میگوید: در خانهای در کوچه باغ عنبر به دنیا آمدم و تا ۱۸سالگی در آنجا بودم. سال ۵۲ به استخدام سازمان گوشت کشور درآمده و در سردخانه ثامنالائمه (ع) مشهد مشغول به کار شدم. سال ۵۴ ازدواج کرده و از سال ۵۸ در محله احمدآباد ساکن شدیم. سال ۷۶ تقاضای بازنشستگی دادم و در بخش خصوصی فعالیت کردم. خداوند به ما چهار فرزند داد که بهتازگی سارا، آخرین فرزندمان از این دنیا کوچ کرده است.
حالا سارا بهانهای برای این خانواده شده تا جوری دیگر راهش را ادامه دهند و نگذارند کارهای خیری که از خود به جا گذاشت متوقف شود. داستان از مراسم سوگواری او شروع میشود، کاری خانوادگی که حالا افراد زیادی در آن شریک شدهاند و از دور و نزدیک کمک میکنند تا کاری که به خاطر سارا شروع شده به سرانجام برسد.
آقای اقبالفر ادامه میدهد: سارا متولد ۱۳۶۳ بود، دختری مهربان که چهارسال پیش به سرطان پستان مبتلا شد. پس از جراحی و شیمیدرمانی مدتی خوب بود، اما سال ۹۷ پس از انجام آزمایش متوجه شدیم متاستاژ دارد که بدترین نوع سرطان است. با این حال با روحیه خوب دورههای طولانی پرتودرمانی و شیمی درمانی را گذراند، اما بیماری بدخیم بود طوری که تمام جسم او درگیر شد و ۲۵ مرداد آسمانی شد. برای یادبودش مراسمی در فضای باز یک هتل برگزار کردیم.
به دلیل کرونا انتظار آمدن کسی را نداشتیم، اما با جمعیت بسیاری روبهرو شدیم. حدود ۸۰۰ نفر آمدند و هر یک از سارا به نیکی یاد کردند. محیط مملو از تاجگلهای دوستان شد. در آن میان افرادی نیز بودند که اعلام کردند هزینه خرید گل را صرف امور خیریه کردهاند. مراسم به پایان رسید و ما با گلهای بسیاری رو به رو بودیم که نمیدانستیم با آنها چه کنیم. با خود فکر کردیم که به جای این هزینهها میشود کار خیر انجام داد. این افکار و محبت دوستان به سارا این جرقه را در ذهن ما ایجاد کرد که به جای برگزاری مراسم یادبود برایش کار خیر انجام دهیم؛ بنابراین گروهی اینترنتی با عنوان «پرواز سارا» تشکیل دادیم و با عضویت فامیل، آشنایان و دوستان موضوع را مطرح کردیم. آنها نیز استقبال کردند.
پس از بررسی چندین پیشنهاد در نهایت تجهیز کتابخانهها به کتاب انتخاب شد. در نتیجه پویش «کتاب مهر سارا» راهاندازی و به واسطه آن کتابهایی اهدا شد که هنوز ادامه دارد. در این میان افرادی نیز هستند که کمک مادی میکنند و ما با آن کتاب میخریم. از طریق یکی از اقوام با مجمع خیرین مدرسه یار صفا زیرنظر آموزش و پرورش آشنا شدیم و آنها به ما مدرسههای نیازمند را معرفی میکنند. نسرین کیوانفر، مدیر روابطعمومی بنیاد دانشگاهیفردوسی، نیز ما را با مسئول یکی از کتابفروشیهای شهر آشنا کرده و او ما را در این امر راهنمایی کرد.
اکنون بخشی از پارکینگ خانه جایی برای کتابها شده است. آقای اقبالفر آنجا را نشانمان داده و توضیح میدهد: کتابها را در اینجا تمیز کرده و بهاصطلاح خوب و بد میکنیم. سپس در رده سنی مخصوص خود قرار میدهیم. مدارسی را که به ما معرفی میشود بازدید و با توجه به نیازی که دارند برایشان کتاب و حتی کتابخانه تهیه میکنیم. ما برای اینکار لوگو و سربرگ طراحی کردیم و میان خود و متقاضیان مکاتباتی انجام میدهیم تا ضامنی برای نگهداری صحیح کتابهای اهدایی باشد.
امیدواریم این ارتباط قطع نشود و هرگاه کتاب یا جزوههای خاصی برای دانشآموزان نیاز بود به ما اطلاع بدهند. تاکنون ۳۵۰ جلد کتاب برای کانون اصلاح تربیت پسران، ۵۰۰ جلد کتاب به همراه قفسه به دبیرستان دخترانه تقوا شهرک طرق، ۵۳۲ کتاب با قفسه کتابخانه به دبستان شهیدقلیزاده در منطقه محمدآباد و ۳۰۰ جلد کتاب به دبیرستان دخترانه شرف اهدا شده است. دانشآموزان مدرسه تقوا لطف داشتند و در روز افتتاح مراسم یادبودی برگزار کرده و با اهدای گل و دکلمهخوانی ما را به انجام این کار دلگرم کردند. همچنین ۶۳ کتاب و نوشتافزار به کودکان مبتلا به سرطان در بیمارستان دکتر شیخ اهدا شد. در این راه مردم لطف بسیاری داشتند و برخی انتشارات نیکاندیش نیز در فروش کتابها تخفیف قائل شدند. اکنون تصمیم داریم کتابخانه روستاها و شهرهای محروم دیگر را هم که نیاز به کتاب دارند تأمین کنیم.
کاری ماندگار
ثریا راغب، مادر این خانواده، هم متولد ۱۳۳۰ در محله سرشور است. او که بازنشسته آموزش و پرورش است در ادامه حرفهای همسرش میگوید: کتاب در خانه ما ارزش بسیاری دارد و فرزندانم از همان کودکی با کتاب انس گرفتهاند. سارا آنچنان بخشنده بود که همیشه آنچه داشت میبخشید. صفت بارز او مهربانی بود و نهتنها به انسانها بلکه با حیوانات نیز مهربان بود. او فعالیتهای خیرخواهانه بسیاری مانند کمک به کارتنخوابها و کودکان کورههای آجرپزی داشت. برای پسربچهای دستفروش در خیابان کتاب درسی و یک ترازو خریده بود و در درسهایش به او کمک میکرد. بعد از رفتن سارا به یک خیریه کمک کردیم و مسئول خیریه نام او را از ما پرسید.
وقتی جواب دادیم بسیار ناراحت شده و اشک ریخت. او به ما گفت که سارا یکی از همیاران آنجا بوده است. سارا ۳۶ سال داشت و به همین دلیل تصمیم داریم ۳۶ کتابخانه را به کتاب تجهیز کنیم. این کار ما را خسته نکرده بلکه به ما انرژی میدهد. در واقع کاری که در آن پول نباشد میشود عشق و عشق چیزی جز ظهور مهر نیست. کرونا با تمام بدیهایش نشان داد که میتوان طوری دیگر کمک کرد و کمک فکری و روحی نیز مفید است. گرچه برخی به ما گفتند که اینکار بیفایده است و کسی کتاب نمیخواند، اما از نظر من این کار ماندگار است.
پدر خانواده پایان گفتوگویمان را با شعری از حافظ همراهی میکند:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیهروی شود هر که در او غش باشد