مهتاب علینژاد | شهرآرانیوز؛ اگر از یک زن بپرسید در خانواده اوضاعش چطور است، بیشتر با جوابهای متعددی روبهرو میشوید: «در خانواده ما زنان نقش اول را دارند.»، «در خانواده ما زنان هیچ جایگاهی ندارند.»، «من تب کنم مادرم میمیرد.»، «مادرم من را آدم حساب نمیکند.»، «اوضاع خاصی ندارم. همانطور که باید باشد.»، «کسی ارزش من را نمیداند، اما من اهمیت نمیدهم.»، «خیلی هوای مرا دارند و همیشه حواسشان به من هست.»، «خانواده روی انگشت من میچرخد. نباشم کار و بار زندگیشان لنگ میماند!»، «به من اهمیتی نمیدهند. من هم به آنها اهمیتی نمیدهم.»، «میگذرد دیگر. چه تفاوتی دارد که اوضاع من چطور است؟» و .... اینها تعاریف متعددی هستند که زنان در پاسخ به سؤال بیان میکنند. شما چه پاسخهای دیگری دریافت کردهاید یا خودتان چه پاسخی به این سؤال میدهید؟
خانواده به زن میآموزد که کیست
زن بودن از خانواده آغاز میشود. خانواده به یک زن میآموزد که کیست و چگونه باید رفتار کند. در مسیر زن شدن، پایه اولیه در خانواده شکل میگیرد و بعد توسط نظام آموزشی یا همان مدرسه قوام مییابد و در تعامل با دیگران صیقل داده میشود. خشت اول را مادر بنا مینهد.
مادر اولین و اصلیترین مربی، تکیهگاه، مشاور و همراه است. نقش پدران اگرچه بسیار مهم است، در مواردی هماهنگ و در کنار نقش مادر و در مواردی در سایه نقش مادر قرار میگیرد. اگر به تجربه خود از تعاملهای ابتدای کودکی تاکنون در خانواده نگاهی بیندازید یا زندگی دیگرانی را که از نزدیک میشناسید و از احوالاتشان باخبرید واکاوی کنید، رد پای نقش مادر را خواهید دید، نقش مؤثر و مفید یا نقش منفی و آسیبرسان.
هویت یک مرد را یک زن بنا میگذارد
هویت یک زن را یک زن بنا میگذارد. هویت یک مرد را نیز یک زن بنا میگذارد. مادر اولین الگو و مرجع در مسیر اجتماعی شدن و هویتیابی است. اغلب خانوادهها و سیاستگذاران اجتماعی و فرهنگی، مرجعسازی و الگوپروری مطابق با هنجارهای جامعه را امری اساسی تلقی میکنند تا با پیشنهاد دادن یک الگوی مناسب، تسهیلگر همنواسازی افراد با آرمانهای خود باشند.
در مسیر این دغدغهمندی، آنچه بسیار مورد توجه قرار میگیرد تلاش برای یافتن یک الگوی بیرونی است، کسی که بتواند کاریزمای عموم شود و جامعه را در مسیر مشخصی هدایت کند. الگوسازی برای جهتدهی به هویت زنان همیشه بهمراتب بیش از الگوسازی برای جهتدهی هویت مردان مورد توجه قرار گرفته است. آنچه در این امر مهم مغفول مانده است اهمیت توجه به آموزش دادن اولین الگوی جامعهپذیری است، یعنی مادر.
به سؤال اول بازگردیم: اوضاع شما در خانواده آنگونه است که مادر خانواده ساخته است. شما برساخت مادرتان، مادرتان برساخت مادرش و فرزند شما برساخت شماست. خشت اول شخصیتیابی شما را مادر میگذارد و این هویتی که شما در ۶ سال اول زندگی تجربه میکنید و در نوجوانی قوام میدهید و در جوانی آن را صیقل میزنید، بر اساس طرح و برنامهای است که مادر خانواده در بدو تولد فرزند طرحریزی کرده است.
مادران تا چه اندازه برای فرزندپروری ذخیره دانش دارند؟
آیا ما در جامعهای زندگی میکنیم که به مادران آموزش داده میشود چگونه در مسیر هویتیابی فرزندان خود الگوی شایستهای باشند؟ آیا با توجه به زیست شتابزده در دنیای بهسرعت متغیر امروز، سیاستگذاران اجتماعی برنامهای برای هویت اجتماعی زنان به عنوان اولین الگوهای هر نسل اندیشیدهاند؟ هویت اجتماعی شما به عنوان یک زن چیست؟ آیا با توجه به زیست شتاب زده در دنیای بهسرعت متغیر امروز، سیاستگذاران اجتماعی برنامه آموزش به زنان به عنوان اولین الگوهای هر نسل اندیشیدهاند؟ آیا مادر امروز با ذخیرهای از دانش فرزندپروری تصمیم میگیرد مادر شود و آیا آموزش دیده است که باید دانش خود را مرتب بهروزرسانی کند و از تغییرات نسلی آگاهی یابد یا خیر؟ هویت اجتماعی زنانی که امروز مادر میشوند چگونه و تحت چه برنامهریزیهای اجتماعی شکل گرفته است و اساسا آیا زنان برداشت مناسبی از هویت خود و تکالیفی که هویت مادرانه و زنانه بر عهده آنان میگذارد دارند؟
روز جهانی برای مدارای اجتماعی و بردباری
یکی از وظایف و نقشهایی که منحصر به زندگی امروز و عصر ارتباطات است و زنان پیش از مادر شدن باید آموزش ببینند آموزههای اجتماعی مربوط به رویدادهای جهانی عصر حاضر است. آنها باید این آموزهها را در خود درونی کنند و هنگام مادر شدن، آموزههای عجینشده با رفتارشان را به فرزندان که نسل بعد هستند بهدرستی انتقال دهند و آنان را به طور شایستهای برای جامعه سالم پرورش دهند. به طور مشخص، در این نوشتار توجه شما را به رویداد جهانی ۱۶ نوامبر برابر با ۲۵ آبان جلب میکنم، رویداد توجهدادن جهان به لزوم مدارای اجتماعی و بردباری.
مادران امروز جامعه ایران تا چه اندازه به این موضوع آگاهی دارند که نیاز زندگی در دنیای امروز تلاش برای زیست مسالمتآمیز و برقراری صلح و آرامش تا حد امکان است و در بستر متلاطم زندگی پرخطر انسان، از گذشته تا امروز و در جامعه کنونی بسیار بیش از گذشته، مدارا یکی از اصول بنیادین زندگی اجتماعی بوده است. اگرچه مدارای اجتماعی در فرهنگ ایرانی آموزهای کهن و امری اخلاقی است، تاکنون از خود پرسیدهاید آیا تعبیر مادربزرگها و اجداد ایرانی با تعبیر نسل امروز از این مفهوم یکسان است یا تغییر یافته است؟
یونسکو نبود بردباری و مدارا را تهدیدی برای صلح و زندگی سالم قلمداد، و خاطرنشان میکند مدارا با کوتاه آمدن، تمکین یا چشمپوشی همسطح نیست بلکه به معنای پذیرش این واقعیت است که همه انسانها با همه اختلافات ظاهری، موقعیتی، زبانی، رفتاری و ارزشی، حق آن را دارند که در صلح زندگی کنند و همانطور که هستند باشند. اکنون با توجه به همین تعریف روان و ساده یونسکو برای مدارا، مادران ایرانی تا چه اندازه با تعریف صحیح و سالم مدارا آشنایی دارند و چند درصد آنان اهمیت مدارای اجتماعی را به عنوان یک رفتار عقلانی و مثبت برای زندگی سالم درک کردهاند و با رفتارشان عجین است و میتوانند به فرزندان خود آموزش دهند؟ جامعه تا چه اندازه با زنان و مادران خود با مدارای اجتماعی رفتار میکند؟