«انفعال» در لغتنامههای دهخدا و معین «شرمنده شدن» و «خجالتزده شدن» معنی شده است، اما این عبارت در مفهوم جاری و عرفی بیشتر به معنای بیعملی و ناکارآمدی مطرح میشود. نقش جدی و اصلیای که طبیعت و جامعه برای زنان تعریف کرده بیشتر در قالب همسری و مادری دیده شده است. البته همین نقشهای بهظاهر ساده، خود، دربردارنده کارکردهایی مؤثر و انکارناپذیر در توسعه و پیشرفت هر جامعه هستند به نحوی که بیشک حضور زنده، پویا، اثرگذار و گاه محوری زنان است که میتواند جامعهای توسعهیافته از هر نظر را بنیان نهد. از آنجا که هر قصهای حتی در ادبیات عامه جوامع مختلف برگرفته از وقایع و باورهاست، زنان فعال بیشتر شخصیتی قوی و مثبت دارند.
یا خود قهرماناند یا یاور قهرمانان هستند، پاسدار آزادی و آبروی خود، جنگجو، فداکار، طبیب و پرستار، مهربان، خردمند و گرهگشایند و در مقابل، زنان منفعل، افرادی سادهدل و ستمدیدهاند، اما در عالم واقع، با ریشهیابی آنچه باعث بروز احساس حقارت و خودکمبینی در برخی زنان امروز میشود، به این مهم میرسیم که بسیاری از دختران از حقوق خود آگاهی ندارند. برای رسیدن به خودباوری و پرورش توانمندیهای زنان، در گام نخست شاید معرفی و شناخت الگوهای برجسته مذهبی، فرهنگی، علمی و اجتماعی کوتاهترین راه باشد. همچنین استفاده کارآمد از ظرفیت رسانهها از دیگر شیوههای برآورده کردن مطالبات و نیازهای این بخش از جامعه خواهد بود که نیمی از جمعیت ما را شامل میشود.
به هر روی، اگر به این باور عمومی معتقد باشیم که «پشت هر مرد موفق یک زن دانا حضور دارد» یا «مردان از دامان زنان به معراج میروند»، ضمن لزوم تغییراتی در میزان مسئولیتپذیری فرزندان از کودکی تا بزرگسالی، قبول داریم که سطح فکر و دانش و آگاهی زنان در همه نقشهای فردی و اجتماعیشان میتواند بر حال و آینده نسلها مؤثر و تعیینکننده رفتار کلان یک جامعه باشد. اکنون اگر زنان جامعه ما منفعل، ناآگاه و پریشان باشند، مطالعه و روزآمد کردن دانش خود در برابر زمانه اولویت آنها نباشد، خود را افرادی ناتوان و مظلوم بپندارند و بسته تربیتی و فرهنگی درخوری برای ارائه در مسیر رشد فرزندان و خانواده خود نداشته باشند، در نهایت چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ نسل ما اکنون در مسیر توفنده اطلاعات قرار گرفته است و اگر از کاروان اندیشه و آگاهی در این راه عقب بمانیم و قوانین ادامه طریق را ندانیم، بهیقین آسیبهایی جدی در انتظارمان خواهد بود.
مهمترین ابزار رسیدن به این آگاهی و پویایی، مطالعه است. مادری که فضای مجازی را نمیشناسد درحالیکه فرزند نوجوانش به واسطه لزوم استفاده از این فضا برای علمآموزی یا در ارتباط با گروه همسالان و هماوردی با آنان به این ابزار دسترسی دارد، نمیتواند ناظر و کمک شایستهای برای او باشد.
همچنین مادرانی که سواد رسانهای خود را در این زمینه آنقدر بالا نبردهاند که فرصتها و تهدیدهای این فضا را بشناسند و خودشان استفاده مناسب و درستی از آن داشته باشند ممکن است ناخواسته خطری برای فرزند و خانوادهشان ایجاد کنند؛ بنابراین چنانچه بانوان در نقشهای فردی و اجتماعی مختلف خود رویهای مبتنی بر انفعال و کمآگاهی پیشه کنند، ابتدا به فرزندان و خانواده و سپس در بعد کلان، به جامعهشان آسیبی جبرانناپذیر وارد خواهند کرد.
از آنجا که مسائل اجتماعی از سویی بر شرایط خاص و زندگی خصوصی افراد حاکم بوده و از سوی دیگر به شرایط و سازمان جامعه و چگونگی ساخت وسیع اجتماعی وابسته است، توسعه و رشد اجتماعی نیازمند فرصتهایی یکسان است که این مهم به دست نمیآید مگر با آگاهی و مطالبه از روی فهم و دانش. بسیاری از زنان -متأثر از عرف و رسم جامعه خود- برای فرار از اتهام به انفعال میافتند.
بهیقین زنانی که بر خشونتهای اجتماعی و بدرفتاریها به بهانه آبروداری سرپوش میگذارند و موجب تداوم این رفتارهای غیراخلاقی میشوند، ناآگاه و منفعل هستند و از حقوق خود نیز بیخبرند. برای رفع این مشکل، آموزش نظاممند باید از کودکی انجام گیرد. برای نمونه، آموزشهایی که هویت همسریابی و همسرداری را به دختران یاد میدهد میتواند عاملی برای کاهش معضلاتی مانند طلاق و اعتیاد باشد. سرانجام اینکه زنان برای رسیدن به آگاهی و خودباوری باید بتوانند استعدادهایشان را در مسیر طرح مسائل نو و بازتحلیل عینیت اجتماعی به کار گیرند.
از این رو، توصیه به حسن ایفای نقش و حمایت از نقشهای مختلف بانوان و تشویق به مشارکت اجتماعی آنان به عنوان مربیان آیندهسازان مملکت، میتواند از بسیاری جهات مانع و درمانی برای انفعال آنان -چه به معنای شرمنده شدن در برابر کسانی که درباره آنها مسئولاند چه به معنای ناکارآمدی- و در نتیجه جلوگیری از بروز آسیبهای رایج اجتماعی باشد.