محدثه شوشتری | شهرآرانیوز - کودکان بیشناسنامه با مادر ایرانی چشمانتظار تابعیت؛ کودکانی که گاه بیسرزمینتر از باد خوانده میشدند و گاه بینامونشانتر از آنکه مدرکی برای شناساییشان داشته باشند، حالا در صف انتظار صدور شناسنامه ایستادهاند.
برای آنها شنیدن صدور اولین شناسنامه برای فرزند حاصل از ازدواج مادر ایرانی با پدر غیرایرانی در روزهای سیاه کرونایی آبانماه، از کشف هر واکسن و درمانی برای نجات بشر، حیاتیتر بود.
کودکانی که گاه بیسرزمینتر از باد خوانده میشدند و گاه بینام و نشانتر از آنکه مدرکی برای شناساییشان داشته باشند، حالا در صف انتظار صدور شناسنامه ایستادهاند. برای آنها شنیدن صدور اولین شناسنامه برای فرزند حاصل از ازدواج مادر ایرانی با پدر غیرایرانی در روزهای سیاه کرونایی آبانماه، از کشف هر واکسن و درمانی برای نجات بشر، حیاتیتر بود.
در دنیای بیهویتشان که نه تابعیتشان به رسمیت شناخته میشد و نه مدرکی برای اثبات تعلق به سرزمین مادریشان (ایران) داشتند؛ حالا گویی قرار است دوباره متولد شوند؛ یکی در دهسالگی، یکی در پانزدهسالگی، کودک دیگری در هشتسالگی و...؛ مثل نوزادی که تازه چشم گشوده و شناسنامهدار میشود.
بهجای نام و نشان رسمی، اسم کودک بیشناسنامه را سالها یدک کشیدهاند؛ عدهشان کم نیست؛ فقط ۵۰ هزار کودک بیشناسنامه در دیار خراسان؛ دیاری که مرزهایش با کشور همسایه و تردد مردانی که از سرزمین جنگ به اینجا آمدهاند، سبب شده هزاران ازدواج بین دختران ایرانی با مردان افغان شکل بگیرد و حاصل آن، جمعیت بزرگی از فرزندان بیشناسنامه باشد.
این کودکان فرقی نمیکند که مادرشان با مرد افغان، عراقی، پاکستانی، اروپایی و هر سرزمین دیگری ازدواج کرده باشد، درهرحال شناسنامه و تابعیت ایرانی از مادر به آنها نمیرسید. حتی وقتی یک مادر نابغه ایرانی در آن سوی دنیا پر کشید، برای تنها فرزندش قانون اجازه تابعیت ایرانی نمیداد. باید مریم میرزاخانی بعد از دریافت یکی از مهمترین جوایز ریاضی جهان از دنیا میرفت تا نمایندگانی که در خانه ملت به کرسیهای بهارستان تکیه زدهاند، به ایرانینبودن فرزند این ریاضیدان فکر کنند و اینگونه امید در دل دهها هزار کودک بیشناسنامه دیگر زاده میشد.
در واقع مریم میرزاخانی به جز معادلات ریاضی، معادله زندگی خیلی از زنان ایرانی را تغییر داد. حتی وقتی دیگر خودش نبود، اسمش کافی بود تا معادله پُر از مجهول در دنیای مادر ایرانی، حل شود. در همین راستا، مرداد امسال آییننامه اجرایی مصوبه سال ۹۸ مجلس برای اعطای تابعیت ایرانی و صدور شناسنامه ابلاغ شد. حالا مادران ایرانی که فرزندانی از مردان غیرایرانی دارند، میتوانند برای ثبتنام شناسنامه اقدام کنند.
روزهای شلوغ دفاتر کفالت مشهد
این روزها دفاتر کفالت، اشتغال و اقامت اتباع غیرایرانی در مشهد شلوغتر از هر زمانی است. گوشبهگوش هر مادر ایرانی که این خبر رسیده که «قرار است برای کودکان بیشناسنامه، تابعیت ایرانی بدهند و شناسنامه»، از هر نقطه حاشیه شهر خودش را به دفاتر کفالت رسانده تا اسم فرزند یا فرزندانشان را در صف انتظار ثبت کند.
بین صف مراجعان در دفتر کفالت، ایستادهام. درددل سالها مادری بر فرزندانی که نه میتوانستند بهراحتی به مدرسه و دانشگاه بروند، نه تحت بیمه و خدمات درمان قرار بگیرند. نه آینده شغلی داشته باشند و مهمتر از همه، نه مدرکی رسمی برای شناساییشان، در صف ثبتنام، تازه شده است.
آرزوهای سوخته در کنار امید به آینده
در دفتر کفالت اتباع غیرایرانی، هر مادری از مشکلات فرزندان خودش میگوید.
آسیه ۲۴ سال بیشتر ندارد، اما مادر سه بچه قدونیمقد است. یکی را در آغوش گرفته و دو فرزند دیگر از گوشه چادر مادر گرفتهاند. بچهها را مادر با چشمهای خوابآلود ساعت۷ صبح به دفتر کفالت رسانده است تا زودتر درخواست شناسنامه را ثبتنام کنند.
آسیه این سه کودک را در گلشهر به دنیا آورده؛ از همسری که نه نام و نشان رسمی داشت، نه پاسپورت و کارت آمایش، نه سواد خواندن و نوشتن داشت و نه شغل و درآمدی ثابت. کارگر سرگذر بود. آسیه تمام آرزوهایش را در خانه پدری جا گذاشت و راهی خانه بخت شد.
ازدواجش بیشتر قصه نان بود، تا قصه زندگی. قصه بقا بود برای همان ضربالمثل معروفی که پدرش همیشه در خانه زمزمه میکرد: «عروس بشید، یک نانخور کمتر.»
پدر آسیه معتاد بود و چندسالی هم کارتنخواب. تا یادش میآمد مادرش زیر دستهای او کتک میخورد. مادر آسیه دلش راضی نبود، اما در پانزدهسالگی او را به عقد پسر افغان همسایه درآوردند؛ تنها دلخوشیاش این بود که پسر همسایه اگر افغان هم هست، مثل پدرش معتاد و بددهن و تنبل نیست؛ از صبح تا شب سر کار بنّایی میرود و حلالخور است.
نوبت آسیه برای ثبتنام رسیده. اسم کودکانش را میپرسم. ناصر، نرگس و محمد، نامهایی است که برای کودکانش بر زبان میآورد؛ هرچند این اسمها هنوز جایی ثبت نشده است. نرگس به سن مدرسه رسیده و مادر خوشحال است که حالا میتواند برایش شناسنامه بگیرد. این مادر ایرانی با حسرت از گذشته میگوید: آرزوهای خودم که سوختند، حداقل به آینده کودکانم امید دارم.
ثبتنام آسیه تمام میشود. کارمند دفتر کفالت میگوید: چند ماه صدور شناسنامه طول میکشد و اگر شرایط و استعلامهای همسر افغانتان مشکلی نداشت، برای کودکانتان تابعیت ایرانی داده میشود.
آسیه در جواب پاسخ میدهد: سالها فرزندانم شناسنامه نداشتند و ناامیدی کشیدم، حالا چند ماه دیگر هم منتظر میمانم.
پایانی بر رنج ۱۷ ساله
نوبت ثبتنام طاهره میرسد. از همه زنانی که برای ثبت درخواست شناسنامه آمدهاند، مسنتر است. به محض شنیدن این خبر که اولین شناسنامه برای فرزند حاصل از ازدواج مادر ایرانی با پدر غیر ایرانی در تهران برای کودکی صادر شده، سریع خودش را به دفتر کفالت اتباع رسانده است. پنج فرزند دارد که هیچکدام شناسنامه ندارند. پسر بزرگ طاهره هفدهساله شده و یک سروگردن قدش از مادر بلندتر، اما هنوز شناسنامه ندارد.
در تمام این سالها هرجا قرار بوده کارت و مدرکی برای شناسایی ارائه بدهد، فقط سکوت کرده و بیخیال خیلی از خواستههایش شده است. خاطرات تلخ زیادی از نداشتن شناسنامه و مدرکی هویتی دارد؛ حتی برای کوچکترین کارها نداشتن شناسنامه، رنج غریبی در سرزمین مادریاش بر دل او گذاشته است. میگوید: تازه پانزدهساله شده بودم و به والیبال خیلی علاقه داشتم.
رفتم در یکی از باشگاههای مشهد ثبتنام کنم؛ اولین کلام گفتند کارت ملی و کپی شناسنامهات را با مبلغی پول بیاور تا ثبتنام کنیم. دوست نداشتم بگویم مادرم ایرانی است، اما شناسنامه ایرانی ندارم. برگشتم و هیچ وقت دیگر به آنجا نرفتم.
علیرضا با کارت آمایش تا سوم راهنمایی درس خوانده، اما بعد از آن، چون دیده پدر توانایی جسمی قبلی را برای کار ندارد و بهزور با دیسک کمر و آرتروز گردن سر کار بنّایی میرود، کمکحال او شده.
علیرضا در همه سالهای نوجوانی فقط فکر میکرده باید آجر روی آجر بچیند و ملات بدهد به خورد دیوار، مثل تمام روزهای پدر، تا زندگیشان لنگ نان نماند. حال همراه دیگر خواهر و برادرانش کنار مادر آمدهاند تا رنج سالها کودک بدون شناسنامهبودن را به پایان برسانند. کارمند دفتر کفالت مدارکشان را چک میکند و ثبتنامشان تمام میشود.
علیرضا هفدهساله است و در ایران متولد شده، اما میگوید: هیچکس ما را در این سالها درک نکرده. خانواده پدریام، چون مادرم ایرانی است، ما را از سرزمین خودشان نمیدانند و برعکس بستگان مادرم، چون پدرم افغان است اصلا ما را به چشم ایرانی نمیبینند. این نگاهها و زخم زبانها باعث شده است هیچگاه نفهمم واقعا متعلق به کدام سرزمین هستم. اما حالا خوشحالم. وقتی شناسنامهام صادر شود و تابعیت ایرانی بگیرم، حداقل نگاه آنها تغییر خواهد کرد.
گریههای مادری برای سرنوشت فرزندانش
شرایط صدور شناسنامه و اعطای تابعیت ایرانی، باید و نبایدهای قانونی خودش را دارد. حتما ازدواجها باید شرعی و رسمی باشند. مدارک ثبتنام کافی باشد؛ در غیر این صورت کودکان بیشناسنامه همچنان باید بلاتکلیف بمانند. مادری بین خواهش و التماسهایش به کارمند دفتر کفالت، اشک میریزد و میگوید که مدرکی برای ثبت ازدواجش با شوهر افغانش ندارد. آنها بالای سر حضرت عقد شرعی خواندهاند، اما، چون شوهرش تبعه غیرمجاز بوده که در مشهد کار میکرده، ازدواجشان در دفاتر رسمی ثبت نشده است.
او سالها بدون مدرکی از ازدواجش، زندگی را گذرانده، اما حالا نمیتواند بیخیال شناسنامه نداشتن کودکانش باشد. کارمند دفتر کفالت، شرایط ثبتنام را چند بار تکرار میکند و میگوید: طبق قانون فقط برای مادران ایرانی که مدرک رسمی ازدواج با اتباع غیرایرانی را دارند، ثبتنام میکنیم. این مادر ساعتی همانجا منتظر ماند و در نهایت با ناامیدی برگشت. از گریههای مادر، چشمان دو کودک بیشناسنامهاش هم خیس بودند. این کودکان همچنان باید بیشناسنامه بمانند. این تازه آغاز نداشتههایشان از زندگی است.
آییننامه اعطای تابعیت ایرانی چه میگوید؟
بعد از سالها کش و قوس در بررسی اعطای تابعیت ایرانی به فرزندان مادران ایرانی که با اتباع خارجی ازدواج کرده اند، این قانون، مهرماه سال ۹۸ در مجلس شورای اسلامی مصوب شد. اجرایی شدن این قانون نیازمند تدوین آیین نامهای اجرایی بود که مرداد امسال ابلاغ شد. در این آیین نامه بایدها و نبایدها برای اعطای تابعیت ایرانی و صدور شناسنامه آمده است.
یکی از مهمترین ملاک ها، ازدواج شرعی مادر ایرانی با پدر خارجی است که باید عقدنامه رسمی یا هر سند معتبر قانونی مبنی بر وقوع نکاح یا صدور رأی قضایی (داخلی یا خارجی) مبنی بر وجود رابطه زوجیت را مادران ایرانی بهمنظور تشکیل پرونده صدور شناسنامه برای فرزندانشان ارائه دهند. در این آیین نامه همچنین تأکید شده است که فوت مادر و پدر یا طلاق آنها مانع از درخواست اعلام تابعیت ایرانی برای فرزند، نیست.
در مواردی شاهد هستیم که مادر ایرانی با مرد خارجی ازدواج کرده، اما مقیم ایران نیست و در عین حال تقاضا دارد که تابعیت ایرانی و شناسنامه ایرانی برای فرزندانش بگیرد. برای این موارد قانون مصوب کرده است که تأیید تابعیت ایرانی فرزندانی که در خارج از ایران، از مادر ایرانی متولد شدهاست، براساس گواهی ثبت رسمی ازدواج پدر و مادر آنها مطابق مقررات کشور محل تنظیم سند و رعایت قوانین و مقررات احوال شخصی ایرانیان، صورت میپذیرد.
از آنجا که استعلام وضعیت تبعه غیرایرانی به عنوان پدر فرزندان بی شناسنامه جزو ملاکهای اعطای تابعیت و صدور شناسنامه است، در صورت اعلام صریح وجود مشکل امنیتی توسط هر یک از دو نهاد امنیتی وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه در قانون ظرف مهلت سه ماهه، عدم موافقت به استانداری یا نمایندگی ایران در خارج از کشور، اعلام میشود. پس از ابلاغ عدم موافقت به متقاضی، وی حق دارد ظرف یک سال از این تاریخ، به اعلام نظر مرجع امنیتی، اعتراض کند.
مرجع امنیتی مذکور، پس از دریافت اعتراض، دوباره به موضوع، رسیدگی و حداکثر ظرف مهلت سه ماه اظهارنظر میکند. متقاضی ثبت نام برای تابعیت ایرانی و صدور شناسنامه، میتواند هر زن ایرانی باشد که با مرد غیرایرانی ازدواج کرده است و در نتیجه این ازدواج، دارای فرزند کمتر از ۱۸ سال باشد، یا هر فردی که از مادر ایرانی و پدر غیرایرانی متولد شده است و بیش از ۱۸ سال تمام دارد.
در واقع برای فرزندان کمتر از ۱۸ سال مادر باید تقاضا بدهد، چون فرزندان، کودک محسوب میشوند و افراد بیش از ۱۸ سال بدون شناسنامه خودشان میتوانند تقاضا دهند.
تاکنون بیش از ۹ هزار نفر برای دریافت شناسنامه ثبت نام کردهاند
هفته آخر آبان امسال، خبر صدور اولین شناسنامه برای فرزند حاصل ازدواج زنان ایرانی با اتباع خارجی در پایتخت منتشر شد. ثبتنام و فرایند صدور شناسنامهها و اعطای تابعیت ایرانی در سایر شهرها از جمله مشهد نیز آغاز شده است.
در همین زمینه مدیرکل امور اتباع و مهاجران خارجی استانداری خراسان رضوی از ثبت ۹ هزار و ۲۰۰تقاضا برای صدور شناسنامه در این استان خبر میدهد.
محمدتقی هاشمی در گفتگو با خبرنگار ما درباره فرایند ثبتنامها توضیح میدهد: مادران ایرانی که فرزندان بدون شناسنامه حاصل از ازدواج با مردان غیرایرانی دارند، باید به دفاتر کفالت، اشتغال و اقامت اتباع غیرایرانی مراجعه کنند. مراحل ثبت تقاضاها، استعلامها و صدور شناسنامهها باید طبق آییننامه دولت طی شود. ابتدا باید استعلام و احراز هویت مادر ایرانی ازطریق ارائه شناسنامه و تأیید ثبت احوال اثبات شود؛ اینکه آیا مادر واقعا تبعه ایران است یا خیر. در مرحله دیگر، نوبت استعلام از مراجع امنیتی ازجمله وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه است که درباره تبعه غیر ایرانی بهعنوان فرزندان بدون شناسنامه صورت میگیرد. اگر استعلامها مشکلی نداشتند، در مرحله پایانی، شناسنامه صادر و تحویل متقاضیان میشود.
به گفته او، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه سه ماه فرصت دارند اعلام نظر کنند.
وی میافزاید: در حال حاضر منتظریم پاسخ استعلامهای متقاضیان خراسان بیاید و بعد شناسنامهها صادر شود. این مراحل زمان میبرد؛ به همیندلیل هنوز اولین شناسنامه در مشهد صادر نشده است، اما در آینده نزدیک، شاهد شناسنامهدارشدن جمع زیادی از فرزندان بیشناسنامه مشهد خواهیم بود.
هاشمی درباره پروندههایی که مراحل اولیه ثبتنامشان تکمیل شده است، اعلام میکند: از ۹هزار و ۲۰۰تقاضای ثبتنام شده در استان، ۷۰۰پرونده به مرحله تحویلگیری مدارک رسیده است که منتظر پاسخ استعلام این پروندهها هستیم.
او در پاسخ به این سؤال خبرنگار ما که آیا برآوردی از آمار کودکان بیشناسنامه شده است یا نه، اعلام میکند: تخمین میزنیم حدود ۵۰هزار فرزند بیشناسنامه حاصل از ازدواج زنان در خراسان رضوی با اتباع غیرایرانی داشته باشیم.