مریم ملی | شهرآرانیوز - «حتی نخبهترین افراد مثل اینشتین هم کمتر از ۱۰ درصد از مغزشان استفاده میکنند و هیچکس قابلیت این را ندارد که از کل توان تحلیل مغزش استفاده کند.» این جملهها برایتان آشناست، نه؟ به نظر شما این ماجرا چقدر واقعیت دارد؟ آیا مغز ما سیستمی است که هیچوقت نمیتوانیم از کل ظرفیتش استفاده کنیم؟ آیا با بهکارگیری درصد بالاتری از مغز، ما به نابغه و ابرقهرمان تبدیل میشویم و تواناییهای شگفتانگیزی مثل ذهنخوانی پیدا میکنیم؟ قبل از پاسخ به این سؤال لازم است کمی مغزمان را دقیقتر بشناسیم.
افسانه ۱۰درصد بهطور فراگیر در فرهنگ عامه جا افتاده است. برای مثال در سال۲۰۱۴ فیلمی به نام «لوسی» ساخته شد که در آن قهرمان داستان به لطف خوردن دارو ۹۰درصد باقیمانده از قدرت ذهنش را آزاد و توانایی خارقالعادهای پیدا میکرد. مدتی پیش هم در یکی از برنامههای تلویزیونی که مسابقهای با اجرای محمدرضا گلزار بود این سؤال با ۴ گزینه مطرح شد و بهاشتباه گزینه ۱۰ درصد درست اعلام شد.
افسانهای که فرایندهای تکاملی هم ردش میکنند
یکی از دلایل ردشدن این فرضیه این است که مغز طی میلیونها سال فرایند انتخاب طبیعی شکل گرفته است که در آن صفات مطلوب به قیمت «افزایش احتمال حیات» کنار گذاشته شدهاند؛ بنابراین بعید است بدن یکپنجم از کل انرژی خود را به اندامی بدهد که فقط ۱۰درصد آن را بهکار میگیرد.
از طرفی مغز افراد بزرگسال فقط ۲درصد از حجم بدن را تشکیل میدهد، اما ۲۰درصد از مصرف کل انرژی را به خود اختصاص میدهد. برای مقایسه، مغز گونههای گیاهخوار بسیار زیادی مثل ماهیها، خزندگان، پرندگان و پستانداران حداکثر ۲ تا ۸ درصد از کل انرژی بدن را مصرف میکند و از نگاه علم تکامل منطقی نیست که ما برای استفاده از چنین اندام پرهزینهای تکامل یافته باشیم و فقط بتوانیم از بخشی از آن استفاده کنیم و بقیهاش بیاستفاده باقی بماند!
همه با هم برای یک هدف
در سالهای گذشته دانشمندان نشان دادهاند که هر بخش از مغز انسان مسئولیت خاصی مثل شناسایی رنگها یا حل مسئله را بر عهده دارد. محققان از طریق تکنیکهای تصویرسازی مغز مثل «برشنگاری با گسیل پوزیترون» و «تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی» نشان دادهاند که همه بخشهای مغز در انجام وظایف روزانه نقش دارند.
حتی در مطالعاتی که فعالیت در سطح یک نورون را شناسایی میکنند، هیچ منطقهای در مغز انسان پیدا نشده است که بهطور کامل غیرفعال باشد. درصورتیکه افسانه ۱۰ درصد حقیقت داشته باشد، پس از صدمه دیدن مغز، بخش زیادی از آن نباید تأثیری روی تواناییهای روزمره ما داشته باشد، اما یکی دیگر از شواهد محکم برای رد فرضیه ۱۰درصد، معلولیتهایی است که در اثر ضربه به سر، آسیب مغزی، مسمومیت کربندیاکسید یا بیماریها سراغ افراد میآیند.
حتی وقتی بیکاریم، مغز فعال است!
مطالعات بر پایه اسکنهای مغزی افراد نشان میدهد مغز انسان در بیشتر موارد و حتی وقتی کار زیادی انجام نمیدهیم، فعال است. البته این موضوع نیز درست است که مغز انسان قابلیت انعطافپذیری زیادی دارد و ما بهعنوان یک موجود هوشمند، توانایی بالایی برای یادگیری مهارتهای جدید داریم. همچنین این قابلیتها با میزان درصد استفاده از مغز ارتباطی ندارد و این قدرت فراگیری بیشتر از طریق ایجاد اتصالات و شبکههای جدید در مغز اتفاق میافتد، نه از طریق فعالسازی مناطق بیکار قبلی!
این موضوع بههیچوجه با توانمندیهای مغزی تناقض ندارد و برای مثال یک فرد هشتادساله ممکن است توانمندی یادگیری یک مهارت یا زبان جدید را داشته باشد. به اعتقاد دانشمندان، تقریبا هر عمل ما ساختار فیزیکی مغزمان را تغییر خواهد داد. حتی آنچه دربارهاش فکر میکنیم هم بر ساختار فیزیکی مغز مؤثر است. بهعنوان مثال، هربار که یک خاطره را به یاد میآورید، شما بهطور مؤثری در حال تقویت ارتباط بین سلولهای مغزی خود هستید.
فعالیتهای ما روی مغزمان اثر میگذارد
فعالیتهایی که نیاز به مهارت بهخصوصی دارند، مانند نواختن آلات موسیقی یا بازی شطرنج، با تغییرات بزرگتری در اندازه مناطق خاصی از مغز همراه هستند. بهعنوان مثال، نوازندگان ویولون نسبت به افراد عادی بافت مغزی متراکمتری دارند که به بازنمایی انگشتان دست چپشان اختصاص دارد و بازیکنان خبره شطرنج غشای خاکستری بیشتری در مغز خود دارند که نشانه احتمالی کارایی عصبی در ناحیهای مرتبط با نمایش نحوه ارتباط اشیا با یکدیگر است. این موضوع به معنی استفاده از بخشهای بیاستفاده مغز نیست و درحقیقت این افراد از طریق استفاده بیشتر از مغز خود، اتصالات قویتری در اعصاب مغزی خود ایجاد و آن را تقویت کردهاند.
منابع
www.scientificamerican.com
خبرگزاری سیناپرس
سایت دیجیاتو