زهرا بیات | شهرآرانیوز - محمود منظم تولایی، دوم اردیبهشت سال ۱۳۱۴ در مشهد به دنیا آمد. در دهسالگى پدرش آقاغلامحسین را از دست داد. همین سبب شد وارد بازار کار شود و از کلاس چهارم به بعد، روزها در چاپخانه کار کند و شبها تحصیلش را ادامه دهد.
در ۱۵ سالگى با عنوان سرباز پیمانى وارد ارتش شد؛ این حضور ۹ سال طول کشید تا به دانشکده افسرى رفت و بهعنوان دانشجوی ممتاز با مدرک لیسانس دانشآموخته شد. چند سال بعد یعنی در سىوسه سالگى با خانم منیرهسادات سیدهموسوى مشهدى ازدواج کرد و تشکیل خانواده دادکه ثمرهاش چهار فرزند به نامهاى مهرداد (متولد ۱۳۴۸)، مهرناز (متولد ۱۳۴۹)، مهران (متولد ۱۳۵۲)، و مونا (متولد ۱۳۵۹) بود.
در دوران انقلاب، بهویژه در روزهاى آخر، او یکی از افرادی بود که سعى مىکرد از درگیرى نیروهاى ارتش و لشکر خراسان با مردم و ایجاد خونریزى جلوگیرى کند. با اینکه در زمان پیروزى انقلاب، ۳۰ سال در خدمت ارتش بود و مىتوانست بازنشسته شود، ترجیح داد بماند؛ مىگفت: «حالا خدمت براى ارتش و دفاع از میهن و اسلام ناب محمدى ارزش دارد، نه زمان طاغوت.» عراق که به ایران حمله کرد، او از همان نخستین روزهاى جنگ بهعنوان یک فرمانده مسئول و نظامى متعهد در فکر رفتن به جبهه بود و چنین حضوری را وظیفه خود مىدانست. مسئولیت سرهنگ دوم منظمتولایی در جبهه، فرماندهی گردان ۱۲۹ پیاده جمعی لشکر۷۷ پیروز ثامنالائمه (ع) بود.
على ساساننژاد، از همرزمانش، مىگوید: «همیشه بچهها را به صبر و استقامت توصیه مىکرد که اگر احیانا مشکلاتى پیش آمد، تحمل کنند. با همین روحیهای که میداد، بسیاری از مشکلات در چشم سربازان، کوچک میآمد حتی کمبود غذا و مهمات.» محمود منظمتولایى در تاریخ بیستونهم آذر سال ۱۳۵۹ در منطقه عملیاتى جنوب، هنگام درگیرى با ارتش متجاوز عراق به شهادت رسید. پیکر مطهر او بعد از حمل به مشهد در حرم مطهر امامرضا (ع) به خاک سپرده شد.
منبع: فرهنگنامه جاودانههای تاریخ / زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان
جان شریفی که تقدیم اسلام شد
سرهنگ محمدجواد انشایی
معاون وقت تیپ ۲ قوچان لشکر ۷۷
روز ۲۹ آذر ۱۳۵۹ سرهنگ سیدشهابالدین جوادی، فرمانده لشکر۷۷ خراسان، مشغول بازدید از یگانهای لشکر بود. واحدهای گردان۱۲۹ پیاده به فرماندهی سرهنگ دوم محمود منظمتولایی زیر پل خرمشهر در محدوده دانشگاه نفت آبادان و مناطق «رُومَیله»، «شُطَیط» و «مَنیُهَن» مستقر بودند. سرهنگ دوم منظمتولایی، گزارش یگان خود را به فرمانده لشکر ارائه کرد. پس از پایان بازدید، سرهنگ حسنی سعدی از ستاد عملیاتی آبادان خرمشهر با ستاد تیپ تماس گرفت و گفت که «موشکانداز تاو که لشکر۷۷ خراسان به نیروهای سپاه واگذار کرده، بهسبب نداشتن مهارت کافی خدمه یا نقص فنی، کارآمد نیست؛ لذا یکی از افسران برای تکمیل آموزش و رفع نقص فنی به محل استقرار موشکانداز اعزام شود.»
بنا شد ضمن حضور در منطقه فرهنگیان از مواضع برادران سپاه بازدید و مشکل رفع شود. سرهنگ تولایی گفت: «من خودم میروم و به این موضوع رسیدگی میکنم.» سپس بههمراه رانندهاش سوار خودرو جیپ شد و حرکت کرد. نزدیک یک خاکریز که تعدادی لوله نفت فرسوده نیز درکنار آن انباشته بود، پیاده شدند. صدای تیراندازی به گوش میرسید. از رانندهاش پرسید: «پسرجان اگر دشمن به طرف ما تیراندازی کند، ما باید چه کار کنیم؟» سرباز بلافاصله خود را روی زمین پرتاب کرد و گفت: «جناب سرهنگ، در آن موقع ما باید بهسرعت پشت لولههای نفت پناه بگیریم.»
سرهنگ تولایی وقتی از آمادگی سربازش مطمئن شد، با هم به طرف جلو حرکت کردند، اما طولی نکشید که گلوله توپخانه دشمن درکنار آنها به زمین اصابت کرد. سرباز آسیبی ندید، اما سرهنگ تولایی از ناحیه سر، پهلو و سینه مورد اصابت ترکش قرار گرفت. راننده بلافاصله فرمانده خود را به داخل جیب کشاند و حرکت کرد سمت عقب و با بیسیم درخواست آمبولانس کرد. آمبولانس در میانه راه به آنها رسید. پزشکیار گردان پس از انجام کمکهای اولیه، پیکر سرهنگ تولایی را به بیمارستان طالقانی آبادان منتقل کرد. آنجا هم بلافاصله سرگرد دکتر طبیب و همسرش که هر دو جراح ارتش بودند، او را جراحی کردند، اما سودی نبخشید و سرهنگ تولایی چندساعت بعد بهسبب شدت جراحات به شهادت رسید.
من عکسی به یادگار از چهره شهید گرفتم و روی تابوتش که آماده ارسال و تشییع در مشهد بود، نوشتم: «تقدیم به استان خراسان. تقدیم به مردم استان خراسان. تقدیم به اسلام. این پیکر مطهر رزمندهای است که جان خود را فدای استقلال و سرفرازی مملکت کرد. استدعا میکنم جنازه سرهنگ تولایی در صحن مطهر امامرضا (ع) دفن شود.» همینگونه نیز شد و پیکر این شهید، پس از تشییع در مشهد، در رواقی در صحن سقاخانه حرم امامرضا (ع) به خاک سپرده شد.
*زنده یاد محمدجواد انشایی، جانباز و پدر یک شهید دفاع مقدس، در سال ۱۳۶۱ از ارتش بازنشسته شد و سال ۱۳۹۵ در مشهد درگذشت. دستنویسهای او در سال ۱۳۸۹ به همت زهرا ابوعلی در کتاب «افسر دال. سین» به چاپ رسید. این یادداشت برگرفته از گفتوگویی است که رامین رامیننژاد، مولف مجموعه چندجلدی تاریخ لشکر خراسان با ایشان انجام داده است.