بهرام افشاری و سروش طاهری در تور آمریکای شمالی با «چه کسی جوجه‌تیغی را کشت؟» فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون (۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) + زمان پخش مدیر پخش شبکه یک صداوسیما عزل شد| اعلام جرم علیه ۸ نفر چهره ماندگار | درباره جلال‌الدین معیریان، بنیان‌گذار چهره‌پردازی کلاسیک ایران سایه مات خندوانه | نگاهی به برنامه ۱۰۰۱ و انتظارات برآورده نشده آن گفت‌وگو با استادان دانشگاه‌های مشهد به‌مناسبت روز ملی معماری پرورده آفتاب ایران | مختصری در احوال و آثار شیخ بهایی روایتی سینمایی از یک قهرمان | گفتگو با عوامل فیلم سینمایی صیاد انتشار فراخوان جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان تفلیس آغاز اکران انیمیشن رویاشهر در سینما آیا نویسندگان پرفروش آینده دنیا باید ستاره فضای مجازی باشند؟ جایزه یک عمر دستاورد موسسه فیلم آمریکا برای فرانسیس فورد کوپولا فیلم کوتاه داستانی «جای خالی» در جشنواره ایتالیایی برنامه‌های رادیو به مناسبت سالروز شهادت امام‌جعفرصادق(ع) + زمان پخش اکران سیار انیمیشن «رؤیاشهر» در شهر‌های فاقد سینما درگذشت پاپ تماشاگران «مجمع کاردینال‌ها» را چند برابر کرد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ حضور دیوید کراننبرگ در فیلم «آماده یا نه ۲»
سرخط خبرها

برای نیمایوشیج، پدر شعر نو فارسی

  • کد خبر: ۵۴۵۴۹
  • ۱۳ دی ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۹
برای نیمایوشیج، پدر شعر نو فارسی
در نگاه نیما هرگز نمی‌توان طبیعت را از انسان جدا دانست. این دو حیات به‌هم پیوسته‌ای دارند و زندگی انسان در جوار همین درخت‌ها و رود‌ها و دریا‌ها و داروگ‌هاست که شکل می‌گیرد و معنا می‌یابد. او شاعری هنرمند و پیشروست.
لیلا طالقانی | شهرآرانیوز - شمشاد‌ها و درخت‌های یوش اگر از تو شاعری طبیعت‌گرا نسازند پس به چه کار می‌آیند. حرکت‌های اجتماعی و سیاسی، جنبش‌های تند و عمومی و فراز و فرود‌های معاصر و عشق؛ عشقی عمیق به روایت انسان و حضور تأثیرگذارش بر خاک و جنگل و پروانه. تو با آنات خود به شعر پیوستی و فلسفه زندگی‌ات تکلف و تصنع نبود که مرد راه‌های ساده بودی و آفرینشگری بنیادی. چگونه تجربه سنتی زمانه‌ات از تو اندیشمندی ساخت که پشت پا زدی به همه نوسان‌ها و قرابت‌ها؛ به هر چه رنگ تعلق داشت؛ به قصه رنگ‌پریده متناقض کهنگی و عادت.
 
اوضاع و احوال نامساعد سیاسی و اجتماعی از تو مردی ساخت با ذهنی شکوهمند و آزاده که انسان را می‌سراید و در آشتی با طبیعت به تبلور ذهن منزه و پرشور خود پناه می‌برد. تو مستحق گندم بودی و از فقر سرودی: «فقر را، چون میانه افکندید /دست ما از چه رو همی بندید/کارگر تا تهی کف است و ذلیل / هوس زورگوی و رای بخیل/ نام قانون به خود همی بندد»

چه کسی فکر می‌کند پدر شعر نوی فارسی چنین شعری سروده باشد؟ شعر‌های انقلابی نیما قهرمانان را به صحنه می‌آورد و «شهیدان گمنام» را به سوگ می‌نشیند.

«چه هراسی است، چه کس در پی ماست/ ما بمیریم که یک ابله شاست؟ مرگ با فتح مرا / بهتر است از این ننگ»

از حقیقت می‌گوید و انسان و همبستگی با طبیعت؛ رابطه‌ای ناب و بی‌واسطه.

در نگاه نیما هرگز نمی‌توان طبیعت را از انسان جدا دانست. این دو حیات به‌هم پیوسته‌ای دارند و زندگی انسان در جوار همین درخت‌ها و رود‌ها و دریا‌ها و داروگ‌هاست که شکل می‌گیرد و معنا می‌یابد. او شاعری هنرمند و پیشروست.
زیبایی طبیعت در نگاه او با درد‌های عمیق انسانی و رنج تنهایی‌اش آمیخته است، اما حاصل عطوفت و مهرورزی بی‌دریغش، سرودن از دوستی‌ها و پیوند عاطفی انسان با هستی است.

سرودن از زیبایی‌ها و یگانگی‌ها. او طبیعت‌گرایی انسان‌گراست. از تقابل شهر و روستا شعری می‌سراید که زندگی چوپانی به سیطره ماشین‌ها و دود‌ها و ترافیک‌ها برنده می‌شود. «من از این دونان شهرستان نیم /خاطر پر درد کوهستانیم»

شعر نیما بیشتر از هر چیزی جنبه نمادین دارد؛ شب، چوپان، ققنوس، قایق، ناقوس، مرغ آمین، مهتاب... همه نماد‌هایی از آزادی، امید یا اختناق و عصیان دارد. شعرش پر از تصویرسازی‌های غنی همراه با صراحت اندیشه و بیان است.

از مرگ و حیات می‌سراید؛ از بیداری و آگاهی، از آرزو‌ها و کشمکش‌ها و از ورای همه کلمات روح بی‌قرار و دردمند، خودش را بازتاب می‌دهد. نیما برای طرح بغرنجی‌های زندگی به طبیعت پناه آورده است و طبیعت زبان آدمی شده است برای اندیشه‌هایش. نیما به طبیعت مثل یک کل تفکیک‌ناپذیر از انسان نگاه می‌کند؛ درهم آمیخته و روشن. «ترا من چشم در راهم شبا هنگام/که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی /وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم»

«ستاره‌ای در زمین» مجموعه نامه‌های نیما به دوستان و اقوامش چنان نثر شیرینی دارد که حکایت زیستن مردی است سزاوار کلمه و اندیشه. «شعر من» دومین دفتر شعر اوست در سال‌های ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۱. «حرف‌های همسایه»، نامه‌های اوست به شاعران جوان. نیما اشعاری به مازندرانی دارد و سرودن شعر برای کودکان را نیز در کارنامه ادبی خود دارد و نامه‌های او به «عالیه عزیز و نجیبم» نیز خالی از لطف نیست. علی اسفندیاری، نیمای شعر معاصر، ستایشگر انسان و آزادی و قهرمانی از انسان سخن می‌گوید و ارتقای آگاهی همگانی. به دنبال فهم انسان‌های دیگر است و پیوندی با مردم دارد.
 
او بر باور‌های کهن و سنت و عقب‌ماندگی معترض است: «جور پیشه است جهان/که نه‌اش رحمت می‌باشد بر حال کسی/ جور پیشه‌تر، اما ماییم /که نمی‌جوشد دلمان نفسی/ غافل از آنکه چه‌ها می‌گذرد». او شاعری است که نمی‌تواند ظلم را بپذیرد و از تلخ‌کامی‌ها فارغ بماند. رنگ و تصویر شعر او شکایت و دلسوزی برای انسان و رنج اوست. او «آب در خوابگه مورچگان ریخته است» و «غم این خفته چند» راحتش نمی‌گذارد و عشق، رازهایش را بر او گشوده است: «من بر آن عاشقم که رونده است» و آخرین شعر عاشقانه‌ای که سروده در زمستان ۱۳۳۶ است که با مرگش فاصله چندانی ندارد.
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->