برگزاری آئین قرآنی ابراهیم به مناسبت سالگرد شهید جمهور در مشهد سریال «سووشون» مجوز پخش ندارد یادی از ابراهیم شکورزاده بلوری، محقق و پژوهشگر فرهنگ عامه خراسان | راوی قصه‌های مردم حال‌وهوای بهاری این روزهای تئاتر مشهد | آینده روشن تئاتر مشهد در مسیر جوان‌گرایی جشن تولد ۵۷ سالگی رضا عطاران در کنار مشهدی‌ها روایت «حماسه و ادب» در مشهد | از رونمایی انیمیشن با موضوع شاهنامه تا پویش «بچه‌مرشد» معرفی نامزد‌های جایزه «ارغوان» + اسامی اعلام آمادگی صداوسیما برای تولید پایتخت ۸ تولید فیلم «رستم و سهراب» محمدحسین مهدویان متوقف شد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ توقیف سریال سووشون قبل از توزیع در شبکه خانگی درگذشت رابرت بنتون، کارگردان «کرامر علیه کرامر» پست اینستاگرامی محسن یگانه برای تولد ۴۰ سالگی‌اش + عکس مریم شیرزاد فصل جدید مجموعه آن‌شرلی را دوبله می‌کند نخل طلای افتخاری جشنواره کن به رابرت دنیرو اهدا شد حرف‌های کارگردان سریال جنگل آسفالت درباره وضعیت این اثر آمار فروش سینمای ایران در هفته گذشته | آغاز اکران فیلم‌های تازه نفس از امروز (۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

برای نیمایوشیج، پدر شعر نو فارسی

  • کد خبر: ۵۴۵۴۹
  • ۱۳ دی ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۹
برای نیمایوشیج، پدر شعر نو فارسی
در نگاه نیما هرگز نمی‌توان طبیعت را از انسان جدا دانست. این دو حیات به‌هم پیوسته‌ای دارند و زندگی انسان در جوار همین درخت‌ها و رود‌ها و دریا‌ها و داروگ‌هاست که شکل می‌گیرد و معنا می‌یابد. او شاعری هنرمند و پیشروست.
لیلا طالقانی | شهرآرانیوز - شمشاد‌ها و درخت‌های یوش اگر از تو شاعری طبیعت‌گرا نسازند پس به چه کار می‌آیند. حرکت‌های اجتماعی و سیاسی، جنبش‌های تند و عمومی و فراز و فرود‌های معاصر و عشق؛ عشقی عمیق به روایت انسان و حضور تأثیرگذارش بر خاک و جنگل و پروانه. تو با آنات خود به شعر پیوستی و فلسفه زندگی‌ات تکلف و تصنع نبود که مرد راه‌های ساده بودی و آفرینشگری بنیادی. چگونه تجربه سنتی زمانه‌ات از تو اندیشمندی ساخت که پشت پا زدی به همه نوسان‌ها و قرابت‌ها؛ به هر چه رنگ تعلق داشت؛ به قصه رنگ‌پریده متناقض کهنگی و عادت.
 
اوضاع و احوال نامساعد سیاسی و اجتماعی از تو مردی ساخت با ذهنی شکوهمند و آزاده که انسان را می‌سراید و در آشتی با طبیعت به تبلور ذهن منزه و پرشور خود پناه می‌برد. تو مستحق گندم بودی و از فقر سرودی: «فقر را، چون میانه افکندید /دست ما از چه رو همی بندید/کارگر تا تهی کف است و ذلیل / هوس زورگوی و رای بخیل/ نام قانون به خود همی بندد»

چه کسی فکر می‌کند پدر شعر نوی فارسی چنین شعری سروده باشد؟ شعر‌های انقلابی نیما قهرمانان را به صحنه می‌آورد و «شهیدان گمنام» را به سوگ می‌نشیند.

«چه هراسی است، چه کس در پی ماست/ ما بمیریم که یک ابله شاست؟ مرگ با فتح مرا / بهتر است از این ننگ»

از حقیقت می‌گوید و انسان و همبستگی با طبیعت؛ رابطه‌ای ناب و بی‌واسطه.

در نگاه نیما هرگز نمی‌توان طبیعت را از انسان جدا دانست. این دو حیات به‌هم پیوسته‌ای دارند و زندگی انسان در جوار همین درخت‌ها و رود‌ها و دریا‌ها و داروگ‌هاست که شکل می‌گیرد و معنا می‌یابد. او شاعری هنرمند و پیشروست.
زیبایی طبیعت در نگاه او با درد‌های عمیق انسانی و رنج تنهایی‌اش آمیخته است، اما حاصل عطوفت و مهرورزی بی‌دریغش، سرودن از دوستی‌ها و پیوند عاطفی انسان با هستی است.

سرودن از زیبایی‌ها و یگانگی‌ها. او طبیعت‌گرایی انسان‌گراست. از تقابل شهر و روستا شعری می‌سراید که زندگی چوپانی به سیطره ماشین‌ها و دود‌ها و ترافیک‌ها برنده می‌شود. «من از این دونان شهرستان نیم /خاطر پر درد کوهستانیم»

شعر نیما بیشتر از هر چیزی جنبه نمادین دارد؛ شب، چوپان، ققنوس، قایق، ناقوس، مرغ آمین، مهتاب... همه نماد‌هایی از آزادی، امید یا اختناق و عصیان دارد. شعرش پر از تصویرسازی‌های غنی همراه با صراحت اندیشه و بیان است.

از مرگ و حیات می‌سراید؛ از بیداری و آگاهی، از آرزو‌ها و کشمکش‌ها و از ورای همه کلمات روح بی‌قرار و دردمند، خودش را بازتاب می‌دهد. نیما برای طرح بغرنجی‌های زندگی به طبیعت پناه آورده است و طبیعت زبان آدمی شده است برای اندیشه‌هایش. نیما به طبیعت مثل یک کل تفکیک‌ناپذیر از انسان نگاه می‌کند؛ درهم آمیخته و روشن. «ترا من چشم در راهم شبا هنگام/که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی /وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم»

«ستاره‌ای در زمین» مجموعه نامه‌های نیما به دوستان و اقوامش چنان نثر شیرینی دارد که حکایت زیستن مردی است سزاوار کلمه و اندیشه. «شعر من» دومین دفتر شعر اوست در سال‌های ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۱. «حرف‌های همسایه»، نامه‌های اوست به شاعران جوان. نیما اشعاری به مازندرانی دارد و سرودن شعر برای کودکان را نیز در کارنامه ادبی خود دارد و نامه‌های او به «عالیه عزیز و نجیبم» نیز خالی از لطف نیست. علی اسفندیاری، نیمای شعر معاصر، ستایشگر انسان و آزادی و قهرمانی از انسان سخن می‌گوید و ارتقای آگاهی همگانی. به دنبال فهم انسان‌های دیگر است و پیوندی با مردم دارد.
 
او بر باور‌های کهن و سنت و عقب‌ماندگی معترض است: «جور پیشه است جهان/که نه‌اش رحمت می‌باشد بر حال کسی/ جور پیشه‌تر، اما ماییم /که نمی‌جوشد دلمان نفسی/ غافل از آنکه چه‌ها می‌گذرد». او شاعری است که نمی‌تواند ظلم را بپذیرد و از تلخ‌کامی‌ها فارغ بماند. رنگ و تصویر شعر او شکایت و دلسوزی برای انسان و رنج اوست. او «آب در خوابگه مورچگان ریخته است» و «غم این خفته چند» راحتش نمی‌گذارد و عشق، رازهایش را بر او گشوده است: «من بر آن عاشقم که رونده است» و آخرین شعر عاشقانه‌ای که سروده در زمستان ۱۳۳۶ است که با مرگش فاصله چندانی ندارد.
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->