جاده چالوس یک‌طرفه شد (۱۵ تیر ۱۴۰۴) ابتلا به این بیماری‌ها می‌تواند خطر افسردگی را دو برابر کند پرهیز از ایجاد شوک دمایی در اولین لحظات گرمازدگی هشدار نارنجی هواشناسی برای سه استان کشور صادر شد (۱۵ تیر ۱۴۰۴) تکرار حماسه مدافعان سلامت در جنگ ۱۲ روزه | لزوم بازنگری در سرمایه انسانی حوزه بهداشت استخدام ۲۰۰ عضو هیئت علمی قراردادی در دانشگاه فرهنگیان تصویب شد اعلام جزئیات ترم تابستانی دانشگاه فرهنگیان پیش‌بینی هواشناسی امروز (۱۵ تیر ۱۴۰۴) | رگبار و رعدوبرق در شمال و شمال‌غرب کشور پرواز‌های «هما» از اهواز و شیراز به مقصد دبی برقرار شد هشدار سازمان هواپیمایی: فروش بلیت برای پرواز‌های ساعات شب جعلی و غیرمجاز است بازگشایی فرودگاه شهید مدنی تبریز | نخستین پرواز استانبول انجام شد (۱۴ تیر ۱۴۰۴) + فیلم تأمین قطار‌های فوق‌العاده برای ایام تاسوعا و عاشورای حسینی ۱۴۰۴ فرمول مراقبت از پوست صورت در تابستان برای دادن غذا و نوشیدنی نذری از این ظرف‌ها استفاده نکنید مراقب گرمازدگی در داخل خانه باشید آیا زیاد خوردن لبنیات، کابوس شبانه می‌آورد توصیه‌های تابستانی برای مادران باردار پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی در روز‌های تاسوعا و عاشورای حسینی (۱۴ و ۱۵ تیر ۱۴۰۴) پروازهای شرکت‌های عربی به ایران از سر گرفته شد ۱۷ مصدوم در حادثه آتش‌سوزی مجتمع تجاری درگهان (۱۳ تیر ۱۴۰۴) هشدار رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران: آثار روانی و اجتماعی جنگ نیازمند توجه و سیاست‌گذاری فوری است ۲۵ استان با تنش آبی مواجه هستند استاد دانشگاه فردوسی مشهد: سران صهیونیستی و آمریکایی شمر و یزید زمان ما هستند تمدید مهلت ثبت اعتراض آزمون‌های نهایی پایه دوازدهم ویدئو | ازسرگیری پروازها در فرودگاه‌های اصفهان و تبریز ۱۱ کشته در حادثه ریزش ساختمانی در پاکستان نخستین پرواز خارجی در فرودگاه امام خمینی (ره) به زمین نشست (۱۳ تیر ۱۴۰۴) ۲۵ سال حبس در انتظار ارسال کنندگان فیلم و تصویر به شبکه‌های معاند
سرخط خبرها
روزنوشت‌های شهری (٧٠)

مسافر سنت در هزاره سوم

  • کد خبر: ۵۴۸۹۰
  • ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۷
مسافر سنت در هزاره سوم
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
شنبه| وقتی از خودرو پیاده می‌شوم، تازه یادم می‌آید که عبایم را در خانه جا گذاشته‌ام؛ به‌خیال آنکه مثل روز‌های پیش داخل ماشین است. از طرفی با قبای خالی نمی‌توانم وارد محل کار شوم و احساس خانمی چادری را دارم که با مانتو بخواهد در خیابان برود و از طرف دیگر با این ترافیک و شلوغی فرصت برگشتن به خانه و برداشتن عبا نیست. عاقبت از سر ناچاری راه می‌افتم و نگاه‌های پرسشگر را تحمل می‌کنم.

یکشنبه| سر چهارراه دختری را می‌بینم که به‌جای مانتو چیزی شبیه عبای قهوه‌ای من بر دوش انداخته است و به‌یاد عبای دیروز خودم می‌افتم. مانتویی طرح عبا مانندآنچه این روز‌ها برای نوعی سنت‌گرایی مد شده، پوشیده است. مدت‌ها قبل هم در مترو خانمی را دیدم که نعلین پوشیده بود. برخی هم که پارچه‌ای به‌سر می‌بندند به‌جای روسری. فقط همین لباس روحانیت برایمان مانده بود که آن را هم دارند می‌برند!

دوشنبه| جلو باجه روزنامه‌فروشی از جوان فروشنده می‌پرسم: «کرگدن داری؟» طرف که گویا در حال خودش بوده است، متوجه نمی‌شود که مجله «کرگدن» را می‌خواهم. با تعجب خیره‌خیره نگاهم می‌کند. فقط مانده است بگوید: «اینجا باغ‌وحش نیست!» یادم می‌افتد که یک‌بار کسی گفته بود: «نیستان می‌خواهم!» و طرف سیگار وینستون داده بود. یک‌بار هم بانوی محترمی از فروشنده پرسیده بود: «خانه داری؟» که البته کار به دعوا و توهین و جنجال کشیده بود!

سه‌شنبه| با دوستان برای بررسی موضوعی جلسه داریم و یکی از دوستان نیامده است. وقتی با تلفن همراهش تماس می‌گیریم، می‌گوید در راه است. از آنجا که آدم منظم و دقیقی است، از تأخیرش تعجب می‌کنم. حدود ۴۰ دقیقه بعد می‌رسد و معلوم می‌شود راننده تاکسی اینترنتی او را به‌علت نداشتن ماسک وسط اتوبان پیاده کرده و هرچه گفته یا مرا برگردان یا به جایی برسان که ماسک بخرم، زورش به او نرسیده و او اصرار داشته مسافر خود را وسط اتوبان پیاده کند تا دفعه بعد ماسک خود را در خانه جا نگذارد!

چهارشنبه| دختر جوان در حال عبور از خط عابر پیاده، تبلت خود را با دست چپ جلو دهانش گرفته و با شور و حرارت مشغول حرف‌زدن است. تصویر یک سرقت گوشی موبایل جلو چشمم می‌آید و ناخودآگاه با صدای بلند می‌گویم: «خانم! تبلت رو می‌دزدن، مراقب باشید!» او با دیدن یک روحانی که دارد به او تذکر می‌دهد، دست راست خود را به روسری عقب‌رفته‌اش نزدیک می‌کند و بعد تازه متوجه می‌شود که من فقط نگران امنیت و سلامت او بوده‌ام. من خودم هم تازه متوجه وضع حجاب او شده‌ام.

پنجشنبه| مرد میان‌سال محترم با دیدن من سر درددلش باز شده است و از مشکلات مالی و حقوق اندک می‌نالد؛ از فقر می‌گوید و اشک می‌ریزد؛ از جیب خالی شکایت می‌کند و مثل هر بار آشفته می‌شوم. می‌گوید شرمنده زن‌وبچه‌ام هستم. نظافتچی اداره‌ای است که رئیس آن اداره هیچ‌وقت نمی‌فهمد پدربزرگ نمی‌تواند به نوه‌هایش بگوید برای خریدن بستنی و پفک پول ندارد!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->