کارت ورود به جلسه آزمون پذیرش پزشکی از مقطع کارشناسی منتشر شد (۱۹ آبان ۱۴۰۴) بیش از ۱۴۰۰ آنژیوگرافی در بیمارستان فارابی مشهد انجام شد ۴ درصد ایرانی‌ها دچار قوز قرنیه هستند ۸۰ درصد مشکلات ستون فقرات با این روش برطرف می‌شود نشانه‌های بیماری‌های انگلی در کودکان را بشناسید بارورسازی ابر‌ها روی میز مدیران آبی برای خراسان‌رضوی | ابرها، زیر بار بی آبی دستگیری باند عجیب سرقت توسط پلیس مشهد | دزدی میلیاردر‌ها برای هیجان جزئیات طرح «توریست کارت» اعلام شد شهادت یک مأمور فراجا در درگیری با اشرار در خوزستان (۱۹ آبان ۱۴۰۴) پیگیری مطالبات کارگران | چالش‌های ناتمام بیمه‌ای کابوس جیره‌بندی در افق خشک‌سالی مشهد | ٩٨ درصد پهنه شهرستان مشهد در وضعیت خشک‌سالی شدید راز طلایی وزن‌گیری کودکان چیست؟ ۵ مکملی که از شما در برابر سرماخوردگی و سرفه محافظت می‌کنند آیا بخور برای سلامت ریه خوب است؟ | هنگام سرماخوردگی از چه نوع بخوری استفاده کنیم؟ عوامل مؤثر در بروز خشکی چشم کدام‌اند؟ محیط کار چطور می‌تواند ریسک ابتلا به دیابت را افزایش دهد؟ هشدار اورژانس درباره خطر خفگی کودکان با اجسام کوچک حکم قصاص مشروط برای زن معتاد شوهرکش صادر شد مرگ سالانه ۵۸ هزار ایرانی بر اثر آلودگی هوا| مشهدی‌ها در سال ۳۳۵ روز هوای آلوده‌تر از استاندارد‌های جهانی را تنفس کردند سالانه دو میلیون چینی می‌توانند به ایران سفر کنند دستگیری خانم دکتر قلابی حین انجام لیپوساکشن در منزل بیمار! گازگرفتگی دانش‌آموزان در مدرسه‌ای در خیابان ابوطالب مشهد (۱۸ آبان ۱۴۰۴) از شیرموز تا قهوه بیرون بر، چطور هوشمندانه و سلامت محور انتخاب کنیم؟ | واقعیت تلخ نوشیدنی‌های شیرین سرقت مسلحانه خشن از کودکان با ساطور + ویدئو تولید ۶۸۱ هزار تن کنسانتره دامی در خراسان رضوی از ابتدای سال تاکنون (۱۸ آبان ۱۴۰۴) شوینده‌های خانگی چقدر می‌توانند خطرناک باشند؟ صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در پی پیش‌بینی تشدید آلودگی در خراسان رضوی (۱۸ آبان ۱۴۰۴) سد‌های کشور در بحران کم‌آبی | دو سوم ظرفیت مخازن خالی است دستگیری عامل آتش‌سوزی در تالاب بیشه‌دالان بروجرد استان لرستان (۱۸ آبان ۱۴۰۴)
سرخط خبرها
روزنوشت‌های شهری (٧٠)

مسافر سنت در هزاره سوم

  • کد خبر: ۵۴۸۹۰
  • ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۷
مسافر سنت در هزاره سوم
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
شنبه| وقتی از خودرو پیاده می‌شوم، تازه یادم می‌آید که عبایم را در خانه جا گذاشته‌ام؛ به‌خیال آنکه مثل روز‌های پیش داخل ماشین است. از طرفی با قبای خالی نمی‌توانم وارد محل کار شوم و احساس خانمی چادری را دارم که با مانتو بخواهد در خیابان برود و از طرف دیگر با این ترافیک و شلوغی فرصت برگشتن به خانه و برداشتن عبا نیست. عاقبت از سر ناچاری راه می‌افتم و نگاه‌های پرسشگر را تحمل می‌کنم.

یکشنبه| سر چهارراه دختری را می‌بینم که به‌جای مانتو چیزی شبیه عبای قهوه‌ای من بر دوش انداخته است و به‌یاد عبای دیروز خودم می‌افتم. مانتویی طرح عبا مانندآنچه این روز‌ها برای نوعی سنت‌گرایی مد شده، پوشیده است. مدت‌ها قبل هم در مترو خانمی را دیدم که نعلین پوشیده بود. برخی هم که پارچه‌ای به‌سر می‌بندند به‌جای روسری. فقط همین لباس روحانیت برایمان مانده بود که آن را هم دارند می‌برند!

دوشنبه| جلو باجه روزنامه‌فروشی از جوان فروشنده می‌پرسم: «کرگدن داری؟» طرف که گویا در حال خودش بوده است، متوجه نمی‌شود که مجله «کرگدن» را می‌خواهم. با تعجب خیره‌خیره نگاهم می‌کند. فقط مانده است بگوید: «اینجا باغ‌وحش نیست!» یادم می‌افتد که یک‌بار کسی گفته بود: «نیستان می‌خواهم!» و طرف سیگار وینستون داده بود. یک‌بار هم بانوی محترمی از فروشنده پرسیده بود: «خانه داری؟» که البته کار به دعوا و توهین و جنجال کشیده بود!

سه‌شنبه| با دوستان برای بررسی موضوعی جلسه داریم و یکی از دوستان نیامده است. وقتی با تلفن همراهش تماس می‌گیریم، می‌گوید در راه است. از آنجا که آدم منظم و دقیقی است، از تأخیرش تعجب می‌کنم. حدود ۴۰ دقیقه بعد می‌رسد و معلوم می‌شود راننده تاکسی اینترنتی او را به‌علت نداشتن ماسک وسط اتوبان پیاده کرده و هرچه گفته یا مرا برگردان یا به جایی برسان که ماسک بخرم، زورش به او نرسیده و او اصرار داشته مسافر خود را وسط اتوبان پیاده کند تا دفعه بعد ماسک خود را در خانه جا نگذارد!

چهارشنبه| دختر جوان در حال عبور از خط عابر پیاده، تبلت خود را با دست چپ جلو دهانش گرفته و با شور و حرارت مشغول حرف‌زدن است. تصویر یک سرقت گوشی موبایل جلو چشمم می‌آید و ناخودآگاه با صدای بلند می‌گویم: «خانم! تبلت رو می‌دزدن، مراقب باشید!» او با دیدن یک روحانی که دارد به او تذکر می‌دهد، دست راست خود را به روسری عقب‌رفته‌اش نزدیک می‌کند و بعد تازه متوجه می‌شود که من فقط نگران امنیت و سلامت او بوده‌ام. من خودم هم تازه متوجه وضع حجاب او شده‌ام.

پنجشنبه| مرد میان‌سال محترم با دیدن من سر درددلش باز شده است و از مشکلات مالی و حقوق اندک می‌نالد؛ از فقر می‌گوید و اشک می‌ریزد؛ از جیب خالی شکایت می‌کند و مثل هر بار آشفته می‌شوم. می‌گوید شرمنده زن‌وبچه‌ام هستم. نظافتچی اداره‌ای است که رئیس آن اداره هیچ‌وقت نمی‌فهمد پدربزرگ نمی‌تواند به نوه‌هایش بگوید برای خریدن بستنی و پفک پول ندارد!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->