آگهی فروش F-۳۵ اسراییلی در سایت دیوار قطار فوق العاده مشهد-تهران برقرار شد (۲۳ خرداد ۱۴۰۴) چطور به سوالات کودکان درباره جنگ و درگیری پاسخ دهیم؟ درب خوابگاه‌های دانشگاه تهران تا اطلاع ثانویه باز می‌ماند دانشگاه شهید بهشتی: امتحانات نیمسال دوم با یک هفته تاخیر برگزار می‌شود اطلاعیه وزارت علوم و وزارت بهداشت درباره نحوه فعالیت دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی دقایقی قبل صدای چند انفجار در شهر کرمانشاه شنیده شد دانشگاه شهید بهشتی: به‌زودی قدرت هسته‌ای ایران را به نمایش خواهیم گذاشت آمار غیررسمی شهدای حمله تروریستی اسرائیل به ایران پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (جمعه، ۲۳ خرداد ۱۴۰۴) | تداوم روند افزایش دما تا اواسط هفته آینده وزارت آموزش و پرورش: امتحانات باقی‌مانده خرداد ماه طبق روال برگزار می‌شود رئیس اورژانس کشور: نیازی به حضور مردم در پایگاه‌های انتقال خون نیست لغو پرواز‌های بازگشت حجاج تا اطلاع ثانوی ستاد بحران وزارت بهداشت به ریاست وزیر بهداشت تشکیل شد (۲۳ خرداد ۱۴۰۴) آماده‌باش عملیاتی تمامی نیروهای هلال احمر در سطح کشور در پی حمله اسرائیل به ایران جزئیات حادثه آتش‌سوزی خارک اعلام شد (۲۲ خرداد ۱۴۰۴) اتفاق معجزه آسا | یک مسافر از هواپیمای سقوط کرده هند نجات یافت جان باختن یک نفر در آتش‌سوزی پتروشیمی خارک | آتش مهار شد افزایش رشته‌های مجاز برای آزمون استخدامی آموزش‌وپرورش جشن عید غدیر خم ویژه مددجویان کمیته امداد با حضور استاندار خراسان رضوی برگزار شد (۲۲ خرداد ۱۴۰۴) مودی: فاجعه احمدآباد ما را متحیر و غمگین کرده است | همه سرنشینان جان باختند + فیلم ماساژ برای همه کمردرد‌ها خوب نیست ترامپ خروج پرسنل آمریکایی از منطقه غرب آسیا را تأیید کرد ۷۵ درصد قربانیان دود سیگار، زنان و کودکان بی‌گناه هستند سقوط یک هواپیمای مسافربری با ۱۳۳ مسافر در شهر احمدآباد هند + فیلم لحظه سقوط پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (پنجشنبه، ۲۲ خرداد ۱۴۰۴) | آغاز روند افزایش دما در استان کاهش وزن در میانسالی می‌تواند به طول عمر بیفزاید
سرخط خبرها
روزنوشت‌های شهری (٧٠)

مسافر سنت در هزاره سوم

  • کد خبر: ۵۴۸۹۰
  • ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۷
مسافر سنت در هزاره سوم
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
شنبه| وقتی از خودرو پیاده می‌شوم، تازه یادم می‌آید که عبایم را در خانه جا گذاشته‌ام؛ به‌خیال آنکه مثل روز‌های پیش داخل ماشین است. از طرفی با قبای خالی نمی‌توانم وارد محل کار شوم و احساس خانمی چادری را دارم که با مانتو بخواهد در خیابان برود و از طرف دیگر با این ترافیک و شلوغی فرصت برگشتن به خانه و برداشتن عبا نیست. عاقبت از سر ناچاری راه می‌افتم و نگاه‌های پرسشگر را تحمل می‌کنم.

یکشنبه| سر چهارراه دختری را می‌بینم که به‌جای مانتو چیزی شبیه عبای قهوه‌ای من بر دوش انداخته است و به‌یاد عبای دیروز خودم می‌افتم. مانتویی طرح عبا مانندآنچه این روز‌ها برای نوعی سنت‌گرایی مد شده، پوشیده است. مدت‌ها قبل هم در مترو خانمی را دیدم که نعلین پوشیده بود. برخی هم که پارچه‌ای به‌سر می‌بندند به‌جای روسری. فقط همین لباس روحانیت برایمان مانده بود که آن را هم دارند می‌برند!

دوشنبه| جلو باجه روزنامه‌فروشی از جوان فروشنده می‌پرسم: «کرگدن داری؟» طرف که گویا در حال خودش بوده است، متوجه نمی‌شود که مجله «کرگدن» را می‌خواهم. با تعجب خیره‌خیره نگاهم می‌کند. فقط مانده است بگوید: «اینجا باغ‌وحش نیست!» یادم می‌افتد که یک‌بار کسی گفته بود: «نیستان می‌خواهم!» و طرف سیگار وینستون داده بود. یک‌بار هم بانوی محترمی از فروشنده پرسیده بود: «خانه داری؟» که البته کار به دعوا و توهین و جنجال کشیده بود!

سه‌شنبه| با دوستان برای بررسی موضوعی جلسه داریم و یکی از دوستان نیامده است. وقتی با تلفن همراهش تماس می‌گیریم، می‌گوید در راه است. از آنجا که آدم منظم و دقیقی است، از تأخیرش تعجب می‌کنم. حدود ۴۰ دقیقه بعد می‌رسد و معلوم می‌شود راننده تاکسی اینترنتی او را به‌علت نداشتن ماسک وسط اتوبان پیاده کرده و هرچه گفته یا مرا برگردان یا به جایی برسان که ماسک بخرم، زورش به او نرسیده و او اصرار داشته مسافر خود را وسط اتوبان پیاده کند تا دفعه بعد ماسک خود را در خانه جا نگذارد!

چهارشنبه| دختر جوان در حال عبور از خط عابر پیاده، تبلت خود را با دست چپ جلو دهانش گرفته و با شور و حرارت مشغول حرف‌زدن است. تصویر یک سرقت گوشی موبایل جلو چشمم می‌آید و ناخودآگاه با صدای بلند می‌گویم: «خانم! تبلت رو می‌دزدن، مراقب باشید!» او با دیدن یک روحانی که دارد به او تذکر می‌دهد، دست راست خود را به روسری عقب‌رفته‌اش نزدیک می‌کند و بعد تازه متوجه می‌شود که من فقط نگران امنیت و سلامت او بوده‌ام. من خودم هم تازه متوجه وضع حجاب او شده‌ام.

پنجشنبه| مرد میان‌سال محترم با دیدن من سر درددلش باز شده است و از مشکلات مالی و حقوق اندک می‌نالد؛ از فقر می‌گوید و اشک می‌ریزد؛ از جیب خالی شکایت می‌کند و مثل هر بار آشفته می‌شوم. می‌گوید شرمنده زن‌وبچه‌ام هستم. نظافتچی اداره‌ای است که رئیس آن اداره هیچ‌وقت نمی‌فهمد پدربزرگ نمی‌تواند به نوه‌هایش بگوید برای خریدن بستنی و پفک پول ندارد!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->