در سالگرد یوما... نوزدهم دی، روز قیام تاریخی مردم قم و در آستانه دهه فجر و بزرگداشت پیروزی انقلاب اسلامی، جا دارد با تأمل و تعمق بیشتری به بازخوانی تصویری بپردازیم که امروز از این رویداد بزرگ تاریخی در نگاه افکار عمومی و مخاطب عام وجود دارد.
بخواهیم یا نخواهیم، نسل انقلاب در حال سپریکردن دوران گذار و سپردن نقش و جایگاه خویش به نسل آینده است. بپذیریم یا نپذیریم، کسانی که در دوران مبارزه برای سقوط رژیم شاهنشاهی کوشیده و با پیروزی انقلاب اسلامی به آرمان خود رسیدهاند، امروز یا در میان ما نیستند یا سالهای کهولت و پیری را میگذرانند و دیر یا زود میان ما نخواهند بود و باید امانتی را که تاکنون با مجاهدت و پایمردی بر دوش کشیدهاند، به نسل پس از خود تحویل دهند.
بهطور طبیعی نسل جدید که مرارتهای دوران طاغوت و مشکلات نسل گذشته را با گوشت و پوست خود لمس نکرده و سیر تاریخی حوادث را مانند پدران و مادران خود از نزدیک شاهد نبوده است، نمیتواند همان نگاه و فهم و باور را به انقلاب اسلامی داشته باشد.
انتقال آن دیدگاه به نسل جدید و تبیین آن مفاهیم و باورها نیازمند ۲ عنصر است؛ یک، عنصر فکری که باید بر تشریح عالمانه و عقلانی وقایع تاریخی و مسائل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی متمرکز باشد و دیگر، عنصر عاطفه و احساس که از طریق برنامههای هنری و ادبی یا محصولات رسانهای عمل میکند.
وقتی به کارنامه ۴۲سال گذشته نظر میکنیم، آنچه بیشتر به چشم میآید، اکتفا به عنصر دوم، آنهم فقط با غلبه رویکردی احساسی و شعاری است و کمتر توجه و اهتمامی به اقناع واقعی مخاطب جدید مشاهده میشود.
اگر بخواهیم تصویر انقلاب اسلامی را در ذهن و دل این نسل ببینیم، باید از چشم او به همهچیز نگاه کنیم و خود را بهجای او بگذاریم تا بتوانیم بهقول تولستوی با کفش او راه برویم.
از سویی فاصله زمانی نسل جدید با دوران انقلاب و نداشتن درک صحیح و روشنی از تلخیها و سیاهیهای کارنامه رژیم گذشته که موجب رویگردانی مردم از رژیم شاهنشاهی و خروش و قیام سراسری آنان شد و از سوی دیگر ناکامیها و نقاط منفی کارنامه دولتهای پس از انقلاب که این نسل در زندگی روزمرهاش با آنها روبهرو میشود، فاصله و شکاف گفتمانی عمیقی ایجاد میکند و در عین حال، توطئههای پیاپی و عملیات روانی و تبلیغاتی مکرر بیگانگان بر شدت و عمق این فاصله میافزاید.
این نسل اکنون در ذهن خود پرسشهایی بیشمار دارد و با شبهههای فراوان و جدی روبهرو است که نه میتواند در بلندگوهای رسمی و رسانههای عمومی فریاد کند و نه پاسخی برای آنها در محیطهای مورد انتظار خود مییابد.
هرسال با فرارسیدن ایام سالگرد پیروزی انقلاب فضایی پرشور و احساس در رسانههای رسمی و فضاهای عمومی ایجاد میشود و دوباره همهچیز به جای خود برمیگردد تا سال بعد و همه این پرسشها و ابهامها و سؤالها و شبههها در تاریکخانه ذهن مخاطب جدید انبار میشود و فقط در فضای مجازی لابهلای لایکها و دیسلایکها و کامنتها و بازنشرها به چشم میآید و همین فضای تاریک و نمور مجازی بهترین بستر برای رشد قارچهای سمی و خطرناک بیاعتقادی، زوال دلبستگیهای عاطفی و گسستن تعلقات ملی و دینی خواهد بود.
اگر به حقانیت این انقلاب و اصالت این قیام مردمی و ریشههای عمیق این درخت تناور باور داریم، نباید از صداقت و صراحت بترسیم!
باید پنجرهها را بگشاییم و راه را برای تابش نور و وزش باد باز کنیم. باید بدانیم که این بنیان مستحکم بهراحتی فرونخواهدریخت و این درخت تناور بهآسانی از جا کنده نخواهد شد. اگر با جرئت و جسارت قدم در مسیر صداقت و صراحت بگذاریم، البته ناچار به بریدن شاخهای نیز خواهیم بود، اما هرسکردن درختان لازمه باروری و ثمردهی بیشتر این باغ و بوستان است.
اگر با جرئت و جسارت قدم در مسیر صداقت و صراحت بگذاریم، البته ناچار به تغییراتی در گوشه یک دیوار و پنجره خواهیم شد، اما ترمیم بنا موجب تضمین بقا و ماندگاری طولانیتر این ساختمان است.
جوان امروز بهاجبار فهم و باور و نگاه نسل گذشته را ندارد، ولی فرزند این خانواده و اهل این خانه است. برای بقای سنت خانوادگی و حفظ میراث خانواده چارهای جز برقراری گفتگو میان ۲نسل و رفع سوءتفاهمها و پاسخگویی به پرسشها نیست!
اکنون پس از ۴۲سال، وقت بازنگری و بازخوانی این تصویر در نگاه نسل جدید فرارسیده است؛ با جدیت و تعمق و صبر و هوشیاری!