شیوههای نادرست در هر حوزهای اگر اصلاح و بازنگری نشوند، بهمرور فربهتر و عمیقتر میشوند و آسیبهایشان گستردهتر و دامنهدارتر خواهد شد. تهیه جهیزیه برای یک زندگی جدید هم ضرورتی انکارناپذیر و هم آیینی گرامی است که میتواند بسیار شیرین و خاطرهانگیز باشد، اما بحث بر سر چگونگی و مقدار آن است.
اول اینکه منطق حکم میکند تعهدات خانواده دختر و پسر در برپایی آیینهای ازدواج یکسان باشد و برای مثال اگر مهریه فقط تعیین و پرداخت نمیشود، بار تأمین جهیزیه فقط بر دوش خانواده دختر نباشد، چنانکه در برخی کشورها، دختر و پسر جوان خودشان تعدادی وسایل ضروری را از اجناس دستدوم و مستعمل با قیمت کم میخرند و زندگیشان را شروع میکنند.
یکی از دوستان میگفت که وقتی یکی از رفیقان اروپاییام بعد از ازدواج مرا به خانهاش دعوت کرد، حتى کاناپه و مبل اضافهای برای نشستن من نداشت و هنگامی هم که میخواست من را به نوشیدن چای دعوت کند، ۲ فنجان مشابه پیدا نکرد و توضیح داد که ما فقط وسایل ضروری را بهصورت دستدوم و آن هم در اندازه رفع نیاز ۲ نفر میخریم تا بهمرور در سالهای بعد بتوانیم اندکاندک وسایل جدید و نو جایگزینشان سازیم. وی توضیح داده بود که برای مراسم جشن عروسیشان هم بعد از اجرای خطبه عقد در کلیسا، به یک مجلس ساده با پذیرایی شام در حد پنجاهشصت نفر اکتفا کردهاند.
طبیعی است که وقتی همهچیز را برای ازدواج اینقدر ساده و مختصر بگیرند و برنامههایشان اینگونه راحت و آسان برگزار شود، هم جوانان برای ازدواج شوق و رغبت بیشتری خواهند داشت و هم بار سنگینی بر دوش خانوادههای دوطرف قرار نخواهد گرفت.
اکنون متأسفانه رواج شیوههای غلط و چشموهمچشمی خانوادهها در این زمینه باعث شده است تا اگر کسی هم بخواهد قدمی برای تغییر و اصلاح بردارد، نتواند و از ترس آبروی خود و حرف و حدیث مردم عقبنشینی کند.
شاید هیچکدام نمیدانیم و متوجه نیستیم که با دامنزدن به این شیوههای نادرست و استمرار این رویههای غلط، چه بارهای سنگینی بر دوش برخی خانوادهها و فرزندان جوانشان میگذاریم!
چه بسیار پدران و مادرانی که عمر گرانبهای خود را بهجای حمایت عاطفی جوانان، برای تأمین اقساط وام و ادای قرض صرف میکنند و همواره مشغول فراهمکردن چیزهایی هستند که ضرورت چندانی هم برای یک زندگی ساده ندارد.
متأسفانه تصویر نادرستی که رسانهها از زندگی خانوادگی رسم کردهاند و بهخصوص ذهنیت غلطی که در اثر تبلیغات مسموم تلویزیونی ایجاد شده است، باعث میشود توقع بیجایی در ذهن ما شکل بگیرد و انتظارهای عجیبی برای لوازم زندگی داشته باشیم و همه آنها را نیز از خانواده عروس بخواهیم.
این کلاف سردرگم جز با یک عزم عمومی برای اصلاح و تغییر بازنمیشود و آسیبهای فراوان شیوههای رایج فعلی جز با ارادهای قاطع و باوری فراگیر و سراسری برطرف نخواهد شد.
نخستین قدم که همه میتوانند بردارند، طرح موضوع با دیگران (حتى با ارسال همین متن) و دعوت آنان به اندیشیدن و چارهجویی است.