آزمون سراسری پذیرش فلوشیپ ۱۴۰۴ لغو شد امتحانات دانشگاه فردوسی مشهد به تعویق افتاد + جزئیات علت زیاد عرق کردن بدن چیست؟ نسخه‌ای کاربردی برای آرام ماندن در روز‌های پرتنش جنگ ضرورت دسترسی فوری بیماران خاص به سهمیه دارویی تیرماه ۱۴۰۴ شرایط اضطراری پذیرش مسافران، کنسلی و تمدید اقامت در هتل‌های ایران ممنوعیت فعالیت‌های دریایی در خزر (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) زمان برگزاری آزمون‌های آیلتس به تعویق افتاد آخرین وضعیت مجروحان حمله اسرائیل در بیمارستان‌ها (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) مصاحبه استخدامی سازمان تعزیرات حکومتی (۱۴۰۴)، موقتاً لغو شد تأثیر کتابخانه‌ها بر ارتقای سرمایه اجتماعی کدام دانشگاه‌ها زمان‌بندی امتحانات را تغییر دادند؟ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (یکشنبه، ۲۵ خرداد ۱۴۰۴) | آسمان صاف تا کمی ابری ورود گردشگران به پارک‌های ملی استان تهران تا اطلاع ثانوی ممنوع شد (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) پرداخت وام ۵۰ میلیون تومانی به حدود ۳۰ هزار بازنشسته کشوری در مرحله اول (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) حمایت از گروه‌های آسیب‌پذیر در دستور کار هلال‌احمر کارت آزمون ورودی مدارس سمپاد و نمونه‌دولتی (۱۴۰۴) صادر شد علت تعطیلی خط متروی منتهی به فرودگاه مهرآباد + جزئیات افزایش ناگهانی درخواست مکمل‌های حاوی ید از داروخانه‌ها وضعیت «شیرخشک» پایدار است آیا برای لاغری، کربوهیدرات باید کاملاً از رژیم غذایی حذف شود؟ سامانه ۱۵۷۰ آماده ارائه خدمات مشاوره‌ای به دانش‌آموزان درخصوص وقایع اخیر رژیم صهیونیستی ممنوعیت مصرف و عرضه دخانیات در اماکن عمومی کودکان را درمعرض اخبار ناگوار قرار ندهید اهدای عضو یکی از اعضای شورای شهر نیشابور جان ۳ بیمار نیازمند عضو را نجات داد (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) توقف پروازهای خطوط هوایی سوریه (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) شرایط کاملاً عادی خراسان رضوی در حوزه‌های ارزاق عمومی، سوخت و حمل‌ونقل بهره‌برداری از دومین جایگاه CNG شهرستان سرخس با افزایش سه‌برابری ظرفیت سوخت‌گیری گاز فشرده دستمزد اعلامی کارفرمایان به بیمه، ۳۰ درصد کمتر از دستمزد واقعی است
سرخط خبرها

احساس شاهی و نگاه مالکانه به رعیت!

  • کد خبر: ۵۶۷۸۳
  • ۰۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۰
احساس شاهی و نگاه مالکانه به رعیت!
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
مسعودمیرزا، پسر ارشد ناصرالدین‌شاه قاجار، ملقب به «ظل‌السلطان»، در کارنامه عجیب خود در فارس و اصفهان جنایات وحشتناک و ظلم‌های فراوان کرده است، اما از میان همه آن نقطه‌های سیاه، از تخریب بنا‌های تاریخی صفوی تا غارت اموال مردم، یک تصویر دردناک در ذهن من مانده و سال‌هاست آزارم می‌دهد.

ظل‌السلطان که به شکار و تفریح و تفنن در طبیعت بسیار علاقه داشته و بخشی از خاطرات این سفر‌ها و گشت‌وگذار‌ها را هم در کتاب تاریخ سرگذشت مسعودی نگاشته و به‌یادگار گذاشته است، روزی در یکی از این سفر‌ها از تأخیر آشپز در آماده‌کردن کباب عصبانی می‌شود و خسته و گرسنه فریاد می‌کشد که چرا ناهارش آماده نیست.
وقتی آشپز نگون‌بخت را می‌آورند و او بهانه می‌آورد که مشغول تهیه گوشت مناسب کباب از ران‌گوسفند بوده و برای همین معطل شده است، شاهزاده دستور می‌دهد که برای تنبیه قصاب و مجازات آشپز، او را بخوابانند و گوشت ران خودش را ببرند و کباب کنند!

صدای نعره‌های وحشتناک و ناله‌های دردناک قربانی بیچاره و بدبخت که زیر ساتور قصابی خودش التماس می‌کرده است، در گوشم می‌پیچد و تصویر‌های خونین و مجروح او پیش چشمم ورق می‌خورد و همیشه این پرسش در ذهنم تکرار می‌شود که چطور این توهم سایه‌خدابودن می‌تواند یک نفر را به چنین نقطه‌ای برساند.
شاید پاسخ این سؤال، قدرت‌طلبی و ریاست‌خواهی و دنیادوستی باشد که چشم را کور و گوش را کر می‌کند و پرده‌ای سیاه بر دل می‌کشد و انسان را به هر جنایت و خیانتی مبتلا می‌سازد.
اما پرسش مهم‌تر اینجاست که چه‌چیزی جز «قانون» می‌تواند این میل سرکش و شیطانی را مهار کند و قدرت‌طلبان بی‌مرز و دنیاخواهان سیری‌ناپذیر را تسلیم خود سازد.

از روزی که امثال امیرکبیر کوشیدند تا انضباط اداری و التزام کاری را در ساختار حاکمیت کشور فراگیر کنند تا امروز که نسل جدید و رسانه‌های نو فریاد مطالبه برای تعهد به قانون سرداده‌اند، همیشه لایه‌های مختلف مدیران کشور، با شدت و ضعف، به درجاتی از این احساس پادشاهی مبتلا بوده‌اند؛ روزی بر سر کارمند گمرک فریاد کشیده‌اند و روزی به صورت سرباز راهنمایی‌ورانندگی سیلی زده‌اند.
مهم نیست که کدام وزیر یا وکیل در کجا و چگونه تفرعن خود را به‌نمایش بگذارد یا احساس شاهی‌اش را جار بزند؛ هر یک از ما به درجه‌ای از این احساس مبتلاییم؛ از کارمند بانک که به مشتری توهین می‌کند تا مدیر اداره که برای یک امضا ساعت‌ها کسی را منتظر می‌گذارد.

مهم آن احساس خطرناک پادشاهی و نگاه تحقیرآمیز به دیگران است. زیرا وقتی شما دیگری را به چشم رعیت خود ببینی و خود را مالک و صاحب اختیار او بدانی، به خود حق می‌دهی که بگیری و ببندی و بزنی و بکشی تنها چیزی که می‌تواند این تهدید را برطرف سازد، یک کلمه است؛ «قانون».
اما طبیعی است که وقتی کسی مست قدرت بشود، زیر بار قانون نمی‌رود!

روزی که میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله کتاب «یک کلمه» را در تقدیس و ستایش قانون‌گرایی نوشت، نمی‌دانست که چندی بعد به امر شاه اموالش را تصاحب می‌کنند و زندگی‌اش را می‌گیرند و او را با غل و زنجیر به زندان می‌برند و آن‌قدر با همان کتاب بر سرش می‌کوبند تا بینایی‌اش را از دست بدهد و سرانجام با فلاکت و درماندگی بمیرد!
تا وقتی که این سرنوشت و عاقبت مطالبه قانون و قانون‌گرایی باشد، این کشور روی سعادت را نمی‌بیند. زیرا ویرانگران آبادانی و پیشرفت کشور (از سعید مرتضوی و اکبر طبری تا محمودرضا خاوری و دیگران) بی‌محابا مشغول غارت و جنایت خواهند بود و از چیزی هم ترس و نگرانی ندارند!

مسعودمیرزای قاجار هم روز نخست چنین دژخیم سفاکی نبود. اول به او «سایه خدا» گفتند و بعد آرام‌آرام احساس شاهی او را به جایی رساند که به‌خاطر دیرشدن ناهارش دیگران را سلاخی کند!
مدیر یک اداره حقوقی یا رئیس یک شعبه بانکی هم می‌تواند اندک‌اندک به جایی برسد که مردم را رعیت خودش ببیند و احساس کند که همه موانع را می‌تواند با پول و معامله و تهدید و فشار از پیش پای خود بردارد، مگر آنکه «یک کلمه» بیش از او قدرت داشته باشد؛ «قانون».
تا روزی که این یک کلمه به قدرتی فراتر از همه ما نرسد، ظل‌السلطان‌ها به ما و زندگی و جامعه‌مان نزدیک‌تر از آن هستند که تصور می‌کنیم!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->