کوچکزاده- شاهیان | شهرآرانیوز - شعر و مبارزه. دو کلیدواژهِ شاعران خراسانی است که از انقلاب سرودهاند. مرحوم غلامرضا قدسی مشهدی، مبارز آزاداندیش، در بهار سال ۱۳۵۱، روی دیوار سلول زندان این رباعی را مینویسد: «مشهد: هنگام بهار در قفس افتادم / مانند گلی به دست خس افتادم / از بس که دویدم به ره آزادی /، چون سینه خسته از نفس افتادم». در طول تاریخ، احساسات جریحهدار مردم، به شعرهایی نیاز دارد که آنها را تهییج کند و برای مبارزه پرشورتر. ادبیات آینه و خاستگاه اجتماع است. در این میان، شعر مشهد در آینه تاریخ انقلاب اسلامی، جایگاهی ویژه دارد.
چنانکه بزرگان ادب و فرهنگ، آن را پایگاه شعر انقلاب در کشور میدانند. پایگاهی با سرودههایی به رنگ انقلاب و حماسه که با وقوع دفاع مقدس، رنگ و بوی ملی و مذهبی میگیرد و در ادامه مشهد را به پایگاه شعر آیینی کشور تبدیل میکند. شعری که همچنان پرقدرت جریان دارد. بیش از این را درباره پیشینه شعر انقلاب در مشهد، در گفتگو با مجید نظافت یزدی، مصطفی محدثی خراسانی، محمد نیک و هادی منوری، شاعران و فعالان فرهنگی مشهدی بررسی کردهایم که در ادامه میخوانید.
شاعران انقلاب در حمایت از حرکت مردمی، کوتاهی نکردهاند
مجید نظافت یزدی ارزیابیاش درباره جایگاه شعر در انقلاب مردم و تأثیری که در پیشبرد اهداف انقلابیشان داشته، چنین است: شعر به عنوان یک هنر ملی مردم به هر حال جدای از مردم نیست همانطور که مردم در انقلاب حضور داشتند؛ این هنر مردمی هم در انقلاب تأثیر داشته است. اگر بخواهیم نگاهی به ویژگیهای شعر انقلاب داشته باشیم باید نگاهی به ویژگیهای انقلاب هم داشته باشیم. یعنی انقلاب و شعر جدا از هم نیستند.
این شاعر میگوید ویژگیهای انقلاب و شعر انقلابی باید هر دو با هم و در یک بستر بررسی شوند و میافزاید: انقلاب دگرگونی و تغییرات جدی است و شعر هم چنین اتفاقی برایش افتاده و سعی کرده بلندگوی این انقلاب و دگرگونی باشد. موضوعاتی مثل ظلمستیزی، حمایت مردم، گفتگو درباره آرمانهای انقلاب، دعوت به انقلاب و موضوعاتی از این دست موضوع شعر انقلاب است. به نظر میرسد شاعران انقلاب هم در حمایت از انقلاب و بیان این موضوعات، کوتاهی نکردهاند؛ همقدم با مردم حرکت کرده و همانطور که انقلاب پیشینه مردمی داشته، شعر انقلاب نیز فراگیری بین شاعران، که همراه با آحاد مردم بودهاند، داشته است.
به باور نظافت یزدی، ویژگیهای بارز و شاخص شعر انقلاب مثل ظلمستیزی، دعوت به تغییر و حرکت و بازگشت به خود، همان ویژگیهایی است که از نظر اخلاقی و معنایی انقلاب به دنبالش بوده است. او میگوید: به راحتی میشود موضوعاتی که به تغییر و تحول ختم میشود، موضوع شعر انقلاب قرار داد. تغییراتی که در جامعه و طرز فکر مردم اتفاق افتاده در شعر انقلابی نیز کاملا احساس میشود.ای بسا شعر انقلاب دعوت به انقلابیگری میکند و هدف انقلاب نیز انقلابیگری است. شعر و انقلاب هر دو اثر مردم هستند. این دو واقعیتی بودند که تأثیر یگانهای بر هم داشتند.
چه اقشاری به سمت شعر انقلاب به عنوان یک ابراز برای بیان اعتراض، گرایش داشتند؟ مجید نظافت یزدی در پاسخ به این سؤال میگوید: انقلاب، یک حرکت فراگیر بود. ۹۸درصد مردم به تغییر رأی میدهند، اگر چند درصد با تغییر موافق نیستند، شاعران همان چند درصد نیز با شعر انقلاب همراه نیستند. یعنی تقریبا تأثیر فراگیر انقلاب در شعر احساس میشود، همانطور که تغییرات چشمگیر انقلاب در مردم احساس میشود.
ریشه شعر انقلاب در میراث فرهنگی
«پیشینه شعر انقلاب، ریشه در میراث فرهنگی ما دارد و شعر انقلاب جدای از شعر فارسی نیست، اما گرایشهای انقلابی در شعر فارسی که منتهی به شعر انقلاب شد به دهه۴۰ برمیگردد که در بین شاعران روشنفکر مسلمان، جریان شعر مبارز و انقلابی جلوههای خودش را نشان داد.» این جملات را مصطفی محدثی خراسانی میگوید و اضافه میکند: شعر انقلاب ریشه در شعر مشروطه دارد؛ مثل شعرهای موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده، حمید سبزواری، شاعرانی که در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب در عرصه شعر مسلمان حضور داشتند و شعر انقلابی در کارهایشان دیده میشود.
او بر این باور است که شعر انقلاب، شکل نهایی خودش را در سالهای پس از انقلاب و در سالهای میانی دفاع مقدس که شاعران جوانی مثل قیصر امینپور، حسن حسینی، علی معلم، نصرا... مردانی، ساعد باقری از دل انقلاب جوشیدند، پیدا کرد و سالهای ۶۲ و ۶۳ جریان شعر انقلاب شکل گرفت.
محدثی خراسانی، شاعر انقلاب را کسی که مرتب انقلاب را ستایش کند نمیداند، بلکه میگوید: شاعر انقلاب بهموقع در دور شدن انقلاب از آرمانهایش اعتراض میکند. شاعر انقلاب بهموقع، شعر انقلاب را ستایش و به موقع نقد میکند. همانطور که در شعرِ شعرای مطرح انقلاب میبینید. به عنوان مثال کسی مثل حسن حسینی که شعرهای درخشان را برای انقلاب و دفاع مقدس دارد، در ستایش انقلاب میسراید: ما در شب بیستاره تاب آوردیم/ ایمان به صداقت شهاب آوردیم/ در دفتر آسمان ظلمانی شرق /مظلوم غریب آفتاب آوردیم /همین شاعر در سالهای دفاع مقدس دعوت به مقاومت و ایستادگی میکند و میسراید: در پرده سوز و ساز هم میخندیم/ با داغ درون گداز هم میخندیم/، چون لالهای نوشکفته در باران/ از گریه پُریم و باز هم میخندیم. هم شاعر ستایشگر است و هم شاعر معترض و نقاد.
شعرهایی که بوی خون میداد
«از زمان دکتر مصدق و ملیشدن صنعت نفت تا زمان وقوع انقلاب اسلامی، شاعرانی در محافل ادبی و انجمنهای ادبی حضور مییافتند که با نظام موجود مخالف بودند؛ آنها مبارز و انقلابی و در یک کلمه آزاداندیش بودند.» محمد نیک، آیینیسرای مشهدی، صحبت خود را درباره پیشینه شعر انقلاب در مشهد اینگونه شروع میکند و میگوید: سرآمد این آزادمردان در مشهد و قبل از وقوع انقلاب اسلامی، غلامرضا قدسی مشهدی بود که تمام زندگیاش وقف مبارزه شد و بارها به زندان افتاد. او شعر «بوی گلهای چیده میآید» را بعد از دیدار نیکسون و کشته شدن دانشجویان دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۲ سرود و یک روز بعد از سرودن این شعر، دستگیر شد و روانه زندان. قدسی پرورشیافته مهدیه حاجی عابدزاده بود. در محافل ادبی، با شعرخوانی او و افرادی مانند مرحوم حمید سبزواری، پنجرهها را میبستند تا صدایشان بیرون نرود. آنها شاعرانی آزاداندیش بودند و همه از یاران خراسانی مقام معظم رهبری.
به گفته شاعر «السلام علیک یا خورشید»، با وقوع انقلاب اسلامی، جلساتی مربوط به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و امور تربیتی آموزش و پرورش و سازمان انقلاب اسلامی و بعدها هم با کمی فاصله، جلسات شعر مرکز آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی تشکیل شد.
حمایت رهبری از شعر خراسان
نیک، سرآمد این انجمنها را انجمن شعر انقلاب در حوزه هنری خراسان میداند و میگوید: در این انجمنها، کم کم، شعر انقلاب که پیش از این پا گرفته بود، رشد و نمو یافت و تمام شعر و ادبیات و فرهنگ، رنگ حماسی گرفت. از طرفی با وقوع جنگ تحمیلی، رنگ و بوی ملی هم به آن اضافه شد و شاعران مسائل آیینی و عاشورا و کربلا را نیز، آمیخته آن کردند. اما در ادامه با حمایتهای جدی مقام معظم رهبری به عنوان شخص اول کشور چه در زمان رئیس جمهوری و رهبری و اکنون، شعر خراسان به سمت سبک جدیدی پیش رفت.
به گفته شاعر «هرگز گلی را پرپر نکردم»، جوانان بااستعداد امروز، سبک جدیدی را پایهریزی کردهاند که ترکیبی از شعر آیینی، حماسی، ملی و انقلابی و مذهبی است و در دههها یا سدههای آینده، سبکهای فعلی مانند عراقی و هندی و خراسانی را کنار زده و نام خاص خود را خواهد یافت.
نیک، به این هم اشاره میکند که ۳۰ سال است «انجمن ادبی رضوی» در داخل حرم مطهر و در صحن قدس به عنوان تنها انجمن فعال مشهد فعالیت میکند و ویژه اشعار آیینی و انقلابی و متعهد است. در حالی که دیگر محافل شعری مشهد مانند حوزه هنری و اداره ارشاد و حتی جلسات خصوصی رونقی ندارند و تعطیل شده اند.
عصرهای انجمن شعر انقلاب در مشهد
هادی منوری، خراسان را با شاعرانی همچون غلامرضا قدسی مشهدی، ذبیحا... صاحبکار، احمد کمالپور، حمید سبزواری و موسوی گرمارودی، خاستگاه شاعران انقلابی میداند.
شاعر «پارهخطی تا ماه» میگوید: در مشهد پیش از انقلاب، چندین جلسه شعر داشتیم که محفلی برای شاعران دیگر استانها هم بود. در جلسه سرگرد نگارنده و استاد فرخ و قهرمان، افراد مذهبی و انقلابی همچون آقای قدسی و کمال و صاحبکار و به ویژه آیتا... خامنهای شرکت میکردند. بسیاری از این شاعران قبل از انقلاب دستگیر و جلساتشان تعطیل شد که البته بعد از انقلاب توانستند دوباره جلسات را برپا کنند.
آنطور که منوری میگوید، بعد از انقلاب، جلساتی در حوزه هنری خراسان به ریاست سیدعبدا... حسینی، تشکیل میشود که محور آن خوانش شعرهای انقلابی و شعرهای جبهه و جنگ میشود و افرادی که در این شعرخوانیها حضور مییابند نیز به همین ویژگیها آراستهاند. او این جلسه را پایگاه شعر انقلاب در مشهد بیان میکند که نه تنها در مشهد که به عنوان یکی از مقرهای مهم شعر انقلاب در کل کشور شناخته و ماحصل آن بسیاری از شاعران بزرگ شعر انقلاب در کشور میشود.
این شاعر مشهدی درباره روند برگزاری این جلسه نیز میگوید: همه میدانستند که در عصرهای پنجشنبه حوزه هنری خراسان، بزرگان شعر مشهد گرد هم میآیند. فضایی صمیمی بر این نشستها حاکم بود و نقدهای صریحی روی شعرهای دیگران انجام میشد. افرادی که این نقدها را برتابیدند، در سالهای بعد جزو شاعران مطرح این مملکت قلمداد شدند. این جلسه بعد از رفتن آقای حسینی به عنوان سفیر فرهنگی به آفریقای جنوبی، از سوی آقای محدثی مدیریت شد.
حضور چند نسل شاعر
به گفته منوری، فعالان و حاضران این جلسه را چند نسل میتوان برشمرد. قدیمیترها که سبقه شاعری قبل از انقلاب داشتند همچون استاد صاحبکار و شفق (محمدجواد غفورزاده) و محمد نیک و استاد برزگر که بعد از انقلاب هم در جلسات حاضر میشدند. حتی افرادی همچون حاج محمود اکبرزاده که بیشتر به مداحی شهرت داشتند، در تمام جلسات شعر حوزه هنری شرکت و شعرها را نقد و جوانترها را به سرودن شعرهای مذهبی تشویق میکردند.
او در ادامه بیان میکند: از افراد تأثیرگذار این جلسات استاد احمد زارعی بود که بچهها او را خیلی دوست داشتند و روی نسل شاعران مشهدی تأثیر گذاشت. اما نسل جدیدتر، جوانترهایی بودند که در آینده شدند امیری اسفندقه، مجید نظافت، مصطفی محدثی خراسانی و جزو شاعران مطرح انقلاب؛ و جوانتر از آنها نیز سید محمد بهشتی، محمد رمضانی، علیرضا سپاهی لائین، نادر پناهزاده، برادران موسوی و ... بودند که الان آنها هم نسلی دارای صاحب حرف و شعر و کتاب هستند.
اما منوری حاصل این جلسات را انواع قالبهای شعری از جمله قصیده، غزل، شعر سپید، سرودهای انقلابی، ترانه و تصنیف بیان میکند و میگوید: کنگرهها و شب شعرهایی نیز از سوی این انجمن برگزار میشد که ماحاصل آن به کتابهای شعر تبدیل میشد، اما میتوان گفت پسند غالب این جلسات فاخر، غزل بود.
شعر سپید را هم پذیرفتند
«کاری که انقلاب با شعر خراسان کرد»، عبارتی است که مؤلف «دوباره شیعه شدم»، بیان میکند و در تکمیل آن میگوید: شاعرانی در قدیم، شعر سپید را کفر میدانستند و شعر بدون قافیه را خروج از دین. اما خوشبختانه در مشهد این فضا بهگونهای تغییر کرد که تمام بزرگانی که در جلسات قبل از انقلاب آنها، کسی جرئت خواندن شعر سپید را نداشت، با این قصه کنار آمدند و بعد از انقلاب، شعر سپید را به عنوان شعری قبول کردند که در آن هم میتوان مذهبی سرود.
او در ادامه اضافه میکند: هوای خراسان، هوایی مذهبی بود و در این سالها شعرهایی که از انجمن انقلاب بیرون آمد، بیشتر گرایش آیینی پیدا کرد و شعرهای مذهبی شد. چنانکه بزرگترین رویداد فرهنگی و مذهبی کشورمان، جشنواره شعر رضوی به راه افتاد و به رویدادی فرهنگی و بینالمللی تبدیل شد و درنهایت باید خراسان و مشهد را پایتخت شعر مذهبی خراسان دانست که البته تمام شاعران به این موضوع اذعان دارند. اما منوری در پایان صحبت خود میگوید: در حق شاعران خراسان آنطور که باید ادای تکلیف نشده است. شاعران بزرگی در خراسان داریم که هنوز در گمنامی و فقر زندگی میکنند. نه تریبون دارند و نه رسانه و خیلی از آنها به دلیل این محدودیتها به تهران رفتهاند و مشهد از حضورشان محروم است.
۴ شعر انقلابی شاعران خراسانی
برخیزید برخیزید برخیزید
برخیزیدای شهیدان راه خداای کرده بهر احیای حق جان فدا
کز قطره قطرهی خون پاک شما
میروید تا ابد در وطن لالهها
برخیزید برخیزید
برخیزید رهبر آمد کنون در کنارتان
تا سازد، غرقه در بوسه خاک مزارتان
تا گیرد، خون بهای شهیدان ز اهرمن
باز آمد، رهبر ما پی یاری وطن
برخیزید برخیزید
جاویدان زندگی جوشد از خاک هر شهید
تا روید لاله از تربت پاک هر شهیدای انسان، چون شهادت سر آغاز زندگی ست
مرگ سرخ رمز آزادی و راز زندگی ست
برخیزید برخیزید
برخیزیدای شهیدان راه خداای کرده بهر احیای حق جان فدا
کز قطره قطره خون پاک شما
میروید تا ابد در وطن لالهها
برخیزید برخیزید
در عالم مایه سرفرازی شهادت است
پیش ما، مرگ در راه ایمان سعادت است
هر کس او، در ره عدل و دین ره سپر شود
در این ره، گر دهد جان ز کف زندهتر شود
برخیزید برخیزید
از دشت کربلا هر زمان آید این پیام
در راه عزت و افتخار و شرف قیام
تا انسان تن رها سازد از بند بندگی
عاشورا بر مجاهد دهد درس زندگی
حمید سبزواری
کار دنیا بی حساب است، آزمودم بارها
دسترنج کار ما باشد قسمت بیکارها!
ما دل خود را بر این دریای طوفانی زدیم
بهرهی ساحل نشینان ازگهر شد بارها
پیش دریادل، غمی از سیلی امواج نیست
اهل حق را نیست، چون منصور بیم از دارها
دولت دنیا ندارد پیش دانا اعتبار.
چون بود اقبال دنیا ز پی ادبارها
آفتابم، کی روم، چون سایه دنبال کسی؟
گل نخواهم تا نیابم منتی از خارها
بر مقامی، چون رسد کوته نظر از بیخودی است
محو نقش خویش در آیینهی پندارها
اوج گیرد گردباد، اما ز بی مقداری است
کی فزون بالانشینی میکند مقدارها؟
طعنهی اغیار را هرگز نمیگیرم به هیچ
سخت بر آزاده میباشد جفای یارها
سایهی خود را ندید آن کس که شد صاحب مقام
گر چه بود افتاده هم، چون سایهی دیوارها
عالمی را روشنی میداد هم، چون آفتاب
بود اگر کفتارها را جلوهی کردارها
جاه و منصب را ز چشم افکند و شد آسوده دل
منت ایزد را که قدسی رست از مردارها
غلامرضا قدسی مشهدی
به اسب، حماسه، رکاب برگردیم
بیا دوباره مروری کنیم خاطره را
به روزهای خوش التهاب برگردیم
کنون که موعظه در کاخها نمیگیرد
بیا به سرب، به سرب مذاب برگردیم
به دستهای پر از پینه، سفرههای تهی
به حرف اول این انقلاب برگردیم
اگر چه طی شده وقت سفر، ولیای دل
بیا به آینه، قرآن، به آب برگردیم
مصطفی محدثی خراسانی
بود لبریز از مِی توحید جامت یا حسین
تا شهادت ریخت شهد خود به کامت یا حسینای که دیدی هر بلا در کربلا گفتی بلی
زانکه پر بود از ولای دوست جامت یا حسین
چارده قرن است خون معجز نمایی میکند
در شگفتم من ز اعجاز پیامت یا حسین
بر سر «هیهات منّا الذِّله» سرها میدهند
جان به قربان تو و شور کلامت یا حسین
واژه تسلیم در فرهنگ تو معنی نداشت
نیست سازش با ستمگر در مرامت یا حسین
اصل آزادی، بنای دین و بنیان شرف ماند
بر جا تا قیامت، از قیامت یا حسین
گرچه افتادی ز پا، اما به پا برخاستندعالم و آدم به پاس احترامت یا حسین
بر سر نی شد، سرت تا آنکه ماند سرفرازبر فراز تارک تاریخ، نامت یا حسین
محمد نیک