سید محمدرضا هاشمی | شهرآرانیوز؛ افغانستان نویسندگان شناخته شده زیادی دارد و در این بین افرادی چون رهنورد زریاب، محمدحسین محمدی، عتیق رحیمی و خالد حسینی شهرت بیشتری دارند.
شخصیت داستان سید میر کشاه آقا پیرمردی است که از کل زندگی روزمره دلبستگی عمیقی به رادیوش دارد. او همه چیز را زود فراموش میکند و برای یادآوری آوردن چند لحظه باید فکر کند. باید تا شهر برود و برای رادیوش باتری بخرد. طرح کلی داستان همین شهر رفتن سید میرک شاه آقا است و رویه دیگر داستان، خانواده از هم پاشیدهی سید میرک شاه آقا است که همگی به ایران فرار کردهاند به جز دخترش که در زیرزمین خانه به زور سید میرک شاه آقا پنهان شده تا طالبها نبینندش و گاهی دزدکی از زیرزمین بیرون میرود.
این کتاب زندگی شخصیت اصلی داستان با نامهای مریم و لیلا را، با یک نسل فاصله سنی و عقایدی کاملا متفاوت در مورد عشق و خانواده، به هم گره میزند.
رمانی کوتاه مدت تصویری یک روزه از زندگی ایا در تهران و خانواده او در مزار شریف به دست من میدهد. ایا کارگری افغانستانی است که در تهران به کارگری مشغول است و خانوادهاش در افغانستان زندگی میکند.
فضای بیشتر داستانهای مجموعه «تویی که سرزمینات اینجا نیست» شهرهای جنگ زده افغانستان در جریان جنگهای داخلی آن کشور است و روایت خونبار و وحشتناکی که راوی از آن فضا ارائه میکند، سند جامعه شناختی مهمی است که از وضعیت داخلی افغانستان طی این سالها.
امیر، پسر یک تاجر ثروتمند کابلی و از قبیله صاحب قدرت پشتونها است. حسن، خدمتکار و همراه همیشگی امیر، از قبیلهی طرد شده و فقرزدهی هزارهها است. رابطه غیرمعمول این شخصیت، با تصمیم امیر به ترک دوست در خلال تنشها و ناآرامیهای قومی، مذهبی و سیاسی سالهای پایانی پادشاهی افغانستان، از هم میپاشد و این دو از هم بسیار دور میافتند. اما رابطه میان این شخصیت، آن قدر قوی است که امیر ، برای جبران اشتباه گذشته در قبال تنها دوست حقیقیاش، مسیری بسیار طولانی را به افغانستان باز میگردد.
سپوژمی در این کتاب با دیدی شرقی به جهان غرب نگاه میکند. شخصیتهای این داستان یک زن سالخورده، یک جوان و یک آدم شرقی است. آدم شرقی که راوی داستان در این کتاب از مشکلات جامعه افغانستان و مشکلاتی است که بعد از مهاجرت در کشورهای غربی دارند، مینویسند. احساس غم بار بزرگترین توهین ها و تحقیرها را که در کشورهای غربی گریبانگیر مهاجران افغانستانی است، توصیف میکند. خواندن این کتاب برای هر مهاجر شرقی که راهی سرزمینهای غربی است میتواند مفید باشد.
این مجموعه در برگیرندهی ۱۴ داستان کوتاه است. حوادث داستانها همه پیرامون جنگهای داخلی افغانستان میگذرد و قصهی آدمهای جنگ زدهای را روایت میکند که عمرشان را در جنگ سپری کردهاند. کشتهاند و کشته شدهاند. آدمهایی که گاه خود نیز نمیدانند چرا تفنگ به دست گرفتهاند.
رمان سنگ صبور، مردی مرگ مغزی است که با گلولهای در گردنش در بستر خود دراز کشیده است. همسرش با او زندگی میکند. اما زنش از او ناراحت است برای این که هیچ وقت نتوانست به فراخوانهای ارتش نه بگوید ؛ اما زن نیز او را دوست دارد و با او حرف میزند. زن اسرار دلش را برای شوهرش بازگو می کند. او بدون این که بداند آیا شوهرش قادر به شنیدن حرف هایش هست یا خیر، از زندگی خود سخن میگوید. او رازی را افشا می کند که در کشوری مانند افغانستان به آن فکر هم نمیتوان کرد.
محمدحسین محمدی درباره دلیل پرداخت به جنگ در داستانهایش میگوید: من نمیتوانم از دغدغه ذهنیام بگریزم. دغدغه من این است و مسائل امروز افغانستان هم با این جنگها ارتباط برقرار میکند. اگر بخواهیم به مسأله امروز نگاه کنیم و دلایلاش را را کالبدشکافی کنیم، ناچار هستیم این جنگ را واکاوی کنیم. امروز جامعهی افغانستان با مسائلی درگیر است که از جنگ استفاده شده است. دیگر این که برای حل این مسائل باید جنگ قومیتی و مذهبی و نژادی باشد که در افغانستان بررسی شود.
منبع: سمفونی کتابها