سعیده آل ابراهیم | شهرآرانیوز؛ در زندگی شخصی و کاریاش اولینهای زیادی را تجربه کرده است. او اولین زنی بود که در خانواده و فامیل به دانشگاه رفت. راضیه علیرضایی اولین زنی در کشور بود که سکان مدیریت سازمان صنعت و معدن خراسان رضوی را برای ۶ سال برعهده گرفت. از بخش خصوصی شروع کرد و پلهپله فرایندهای کارشناسی، مدیریت میانی و مدیریت ارشد را تجربه و سپری کرد.
همانقدر که پشتیبانی و حمایت خانواده در موفقیت او مؤثر بوده است، مقاومتشان را هم اثرگذار میداند. او یکی از مدیران ارشد خوشنام استان بود که هنوز هم در ردپای فعالیتهایی که از خود به جا گذاشته است، از او به نیکی یاد میشود. علیرضایی نمونهای از زنانی است که راهگشای مسیر فعالیت زنان در حوزه صنعت بودند، حوزهای که شاید خیلی از ما آن را مردانه، خشک و جدی تصور میکنیم در حالی که او معتقد است توان فنی بسیاری از زنان در حوزه صنعت و معدن با مردان برابری میکند و گاهی حتی بهتر هم هست.
پیش از اینکه برای مصاحبه به دفتر کار او بروم، فکر میکردم باید وسواس زیادی در کلام خرج کنم و سؤالاتم رسمی باشد، زیرا تا پیش از این، جایگاههای اجتماعی و سمتهایی که او کسب کرده بود به عنوان یک زن برایم مایه افتخار و البته غرورآمیز بود، اما در همان احوالپرسی اولیه با راضیه علیرضایی، قفل رسمیای که به ذهنم خورده بود شکست. لحنی بسیار صمیمی و البته شخصیتی متواضع و خونگرم داشت.
مصاحبهمان را در محیط دفتر کارش با گیاهانی که نور را به آغوش خود کشیده بودند انجام میدهیم. او معتقد است یکی از عوامل موفقیت او انجام کار کارشناسی در کنار مدیریت است. به همین دلیل، در دوران کاری او، اتفاقات خوبی مانند نگارش سند توسعه صنعتی استان، توسعه صنایع معدنی، توجه به تشکلها، شکلگیری خانه صنعت و معدن و توفیقاتی در صنایع هایتک و ... رقم خورد.
تحصیل در خانوادهای نوگرا
علیرضایی اولین فرزند خانواده بود که در سال ۱۳۳۹ در روستای ابرده سفلی متولد شد. مادرش خانهدار و پدرش خیاط بود. او اولین زنی بود که در میان خانواده و خویشاوندان به دانشگاه رفت. طبیعی است که فکر کنیم تفکرات قدیم چالشهایی در مسیر تحصیل او پدید آورده است، اما در اصل این طور نیست. «تحصیل و کارکردن زن با تغییر شرایط اجتماع، برای خانواده من هم جدید بود، اما مادرم همیشه به این فکر میکرد که خوب است زن استقلال مالی داشته باشد و یکی از آرمانهایش این بود که زن درس بخواند. پدربزرگم دوره قرآن داشت. پدرم در کودکی نه، اما در بزرگسالی و بعد از اینکه به شهر رفته بود، درس خوانده بود. از این رو، نوگرای فامیل محسوب میشد. به همین دلیل، او هم از موضع روشنفکری به تحصیل من و خواهرها و برادرانم نگاه میکرد.» پدرش تا پیش از مدرسه کمابیش خواندن ونوشتن را به او آموخته بود و زمانی که به مدرسه رفت، در مقطع دوم ابتدایی، خوب روزنامه میخواند.
علیرضایی فرزند اول خانواده بودن را توفیقی میداند که در شکلگیری شخصیت او اثر مثبت داشته است. او معتقد است بچه اول خانواده بودن دیگران را متوجه آدم میکند. ضمن اینکه در زمان تحصیل، دوران انقلاب را هم به چشم دیده بود. همه اینها موجب خودباوری او شد. «بیشترین توقع پدر و مادرم از درس خواندن دختر این بود که معلم شود. ضمن اینکه بیشترین توفیق دختر را این میدانستند که زود ازدواج کند، اما تحصیل من این مسیر را برای خواهران دیگرم و دختران فامیل هموار کرد. حالا ۲ نفر از خواهرانم پزشک و دیگری تحصیلکرده است. حتی دخترعموهایم پزشک و استاد دانشگاه شدهاند و این موضوع حس خیلی خوبی به من میدهد.»
معلمی، اولین شغلی که وارد آن شدم
پدر و مادر به ازدواج در نوجوانی معتقد بودند و علیرضایی به یاد دارد که حتی شب کنکور برای او خواستگار آمده بود. اما او سرنوشتش را جور دیگری در ذهن چیده بود. «من دانشجو بودم که ازدواج کردم، زیرا به دلیل انقلاب فرهنگی، ۲ سالی دانشگاهها تعطیل بود و تحصیلم به تأخیر افتاده بود. بعد از پایان تحصیل، برای معلمی، همان شغل مورد علاقه پدر و مادرم، به آموزش و پرورش رفتم. معلم شدم. مدتی تغذیه و مدت دیگری زیستشناسی درس دادم.» بعد از آن، به دلیل کار همسرش به تهران رفت. آنجا نیز به صورت حقتدریس و پارهوقت در یک مدرسه درس میداد تا اینکه شرایط کار در جهاد سازندگی تهران و کمیته صنایع روستایی برایش فراهم آمد و به عنوان کارشناس صنایع غذایی مشغول کار شد. در واقع، آنها طراحی اولیه کارخانههای کوچک صنایع غذایی را انجام میدادند. «بعد از مدتی، به کمیته صنایع روستایی مشهد منتقل شدیم. در اینجا ۲ ماه به همراه همسرم کار کردم و بعد از آن، به دلیل اینکه محل کار مردانه بود و هیچ خانم دیگری مشغول به کار نبود، از من خواستند در خانه کار کنم و کارهایم را به شوهرم بدهم تا به محل کار ببرد.»
نبود سابقه تاریخی در مشاغل برای زنان
او معتقد است اینکه از او خواستند به محل کار نرود محدودیت نبوده، بلکه دلیل آن نبود سابقه تاریخی کار با زنان و نداشتن شناخت در این حوزه بوده است. به همین دلیل، سعی میکند با موفقیتش و حضور در عرصهای که تا آن زمان زنان در آن راه پیدا نکرده بودند، سابقهای تاریخی برای فعالیت کاری بانوان رقم بزند. «برای نمونه، همین حالا اگر خودمان پلیس زنی را سر چهارراه ببینیم که در حال هدایت خودروهاست، برایمان عجیب است. حضور من در آن محل کار هم همینطور بود. به هر حال، این مدل کار را نمیپسندیدم و همین موضوع موجب شد از آن کار استعفا دهم و در کارخانهای به عنوان مسئول فنی استخدام شوم.» ۱۰ سال در بخش خصوصی کار کرد از مسئول فنی گرفته تا مسئول آزمایشگاه و مسئول واحد مهندسی صنایع بوده است.
سال ۷۷ در ادارهکل صنایع و معادن به عنوان کارشناس تحقیق و توسعه مشغول به کار شد و پس از آن، مسئولیت آموزش مجتمع آموزش عالی صنایع ایران در استان را برعهده گرفت. سمت بعدی مسئولیت اداره اقتصادی سازمان صنایع و بعد از آن معاونت امور صنایع بود. پس از اینکه سرپرست کل اداره صنایع و معادن، معاون صنایع و امور تولید سازمان صنعت و معدن و تجارت و مدتی هم کارشناس آموزش بود، سرانجام به ریاست سازمان صنعت، معدن و تجارت خراسان رضوی منصوب شد. «تاکنون هیچ زن دیگری در کشور به این سمت منصوب نشده است در حالی که بدنه کارشناسی وزارت صنعت و معدن تا سطوح معاونان سازمانها را تعداد زیادی از زنان توانمند تشکیل میدهند.» علیرضایی معتقد است اگر از نظر علمی و فنی ۱۰۰ برابر هم قویتر از خود فعلیاش بود، اگر وزیر وقت تصمیم نمیگرفت جایی در اختیار زنان قرار بدهد، او رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت نمیشد. «دکتر روحانی، رئیسجمهور، یکی از مباحثش بها دادن به زنان بود، اما نتوانست قبول کند که در گزینههایی که به مجلس ارائه داد وزیر زن معرفی کند.
برخی محدودیتهای جزئیتر هم وجود دارد. برای نمونه، هماکنون من مدیر بومیسازی شرکت صنعتی و معدنی اپال پارسیان سنگان هستم. این همان پروژهای است که خیلی پیگیر آن بودم تا به نتیجه برسد، اما حالا در عکسهای افتتاحیه نیستم به این دلیل که مردان زیادی ایستاده بودند و من هم مجبور شدم بیرون از این دایره بایستم. به نظر من، تا زنان در چنین جایگاههای مهمی قرار نگیرند، این اهمیت تعریف نمیشود. به یاد دارم که در زمان مسئولیتم، علیرضا رشیدیان، استاندار سابق، هفتهای یک بار برای بازدید از واحدهای صنعتی میآمد و همه ما با یک ون به بازدید میرفتیم. من همیشه روی یک صندلی تک خودرو مینشستم و آنقدر جا افتاده بود که اگر حتی مردی آنجا مینشست، دیگران تذکر میدادند که آنجا جای خانم علیرضایی است.»
سهم مدیریتی مشخص برای بانوان
امروزه دولتهای دیگر در برنامههای بلندمدتشان حضور زنان را مصوب میکنند که برای نمونه قرار است ۴۰ درصد مدیران، به عنوان شاخص توسعه پایدار، زن باشند. علیرضایی به همین دلیل، معتقد است که یکی از محدودیتهایی که در حوزه فعالیت زنان باید از مسیر برداشته و به برنامهای برای کشور تبدیل شود، سهم مدیریتی مشخص برای بانوان است. اما این صلاحیتها چگونه فراهم میشود؟ «باید سطحی از درآمد ملی از سوی زنان به دست بیاید. تا وقتی زنان نقش مؤثری در درآمد ملی نداشته باشند، نمیتوانند بگویند که میتوانیم در فرایند انتخاب و انتصاب مجموعههای مدیریتکننده کشور اثرگذار باشیم. تا اسم زنان به میان میآید، اول از همه زنان بدسرپرست به یاد میآیند و آنهایی که ناحق ستمهایی به ایشان وارد شده است و زنان آسیبدیده محسوب میشوند. نمیگویم نباید به این زنان توجه کرد. باید به آنها اهمیت داد، اما از آن طرف، باید برای فرصتهای دختران باهوش و بااستعدادمان برنامهریزی بیشتری داشته باشیم.»
جرئت و جسارت نسل جدید بیش از قدیم است
علیرضایی معتقد است در زمان قدیم، آنها بهندرت دختری را میدیدند که به دانشگاه میرود یا تنها در رمانها برخی موفقیتهای زنانه را میخواندند، اما امروزه موفقیتهای زنان به قدری گسترده است که مردم در دورافتادهترین نقاط هم شاهد آن هستند. این در صورتی است که در گذشته دسترسی به این اطلاعات وجود نداشت. «نسل جدید خیلی پیشرفتهتر از ماست و جرئت و جسارت بیشتری دارد. دختران نسل جدید تواناییهایی چندبعدی دارند که همه آنها را با هم رشد میدهند. میشود گفت هر دختر نسل امروز در مقایسه با همسنوسالان زمان ما یک دانشمند محسوب میشود.»
زنان از کار جدید نترسند
زنان نباید از انجام کار جدید بترسند. باید به خودشان اعتقاد داشته باشند. این چکیده تجربههایی است که علیرضایی در حوزه فعالیت زنان کسب کرده است. «حتما مردان سابقه تاریخی بیشتری در مدیریت دارند، اما باید در نظر بگیریم که حضور بانوان در فرایندهای کاری و مدیریت دیدگاهی را روی کار میآورد که در نهایت به توازن جامعه میانجامد. این خوب است که زنان پوشش عیبهای یکدیگر باشند و به رشد هم کمک کنند.»
نعمت همسر و فرزندانی همراه
علیرضایی پشتیبانی و حمایت خانواده را به اندازه مقاومتشان در موفقیتش مؤثر میداند. همسرش همراه و کمک خوبی برای او بوده، اما اینطور هم نبوده است که از او بخواهد مسئولیتهای بیشتری بپذیرد. «زمانی که مسئولیتی را قبول میکردم، همسرم با من همراهی خوبی داشت. برای نمونه، از ابتدا به اینکه کار خانه فقط مختص بانوان است اعتقاد نداشت و در این امور به من کمک میکرد. ضمن اینکه از زمانی که بچهها بزرگتر شدند، کمکهای فکری و ایدههای جالبی به من میدهد. اما زمانی که دغدغههای متنوعی را قبول میکردم، از من میخواست که مسئولیت بیشتری قبول نکنم یا برای نمونه، پس از پایان دوره ریاست در سازمان صنعت و معدن، دوست داشت که وقت بیشتری را صرف خانه، خانواده و اوقات فراغت خود کنم.»
مقاومتی که به موافقت تبدیل شد
البته همیشه هم شرایط برای او هموار نبوده و بارها مسائلی در مسیر پیش آمده است که به تجربه میداند مذاکره و استفاده از نظر دیگران در حل آن مؤثر است. مثلا زمانی که میخواست از آموزش و پرورش بیرون بیاید و در کارخانه مشغول به کار شود، با مخالفت همسر، خانواده خود و خانواده همسرش روبهرو شد و شرایط سختی برایش پیش آمد. «آنها حرفشان این بود که معلمی شغل بهتری است.
۳ ماه هم تعطیلی دارد و بهتر میتوانم به خانه و زندگیام برسم، اما من در پاسخ به آنها میگفتم که من تحصیلکرده این رشته هستم و باید یک کار صنعتی یاد داشته باشم. در غیر این صورت، تحصیلم بیفایده میشود. ضمن اینکه آنطور که باید در شغلم خوشحال نیستم. ابتدا مقاومت میکردند و نمیپذیرفتند، اما کمکم با مذاکره راضی شدند.» انجام شغلی که آن را عمیقا دوست داشت، او را از وظایف همسری و مادرانگی دور نکرد. البته علاوه بر همسرش، فرزندانش هم از کودکی مسئولیتپذیر بار آمده بودند و در کارهای خانه سهم میپذیرفتند. به همین دلیل، هیچوقت از سوی خانواده گلهای نداشت و احساس نکرد که شرایط ناراحتکنندهای دارد، زیرا زندگی و کارش را دوست داشت. «البته من همیشه وظایف زنانه و مادرانگی را دوست داشتم. یعنی از خودم انتظار داشتم غذای خوب بپزم و اینها را محدودیت نمیدانم. برای نمونه، هرسال سمنو درست میکنم. همان ۶ سالی که رئیس سازمان صنعت بودم این رسم را ترک نکردم. به نظرم مادر و ستون خانه بودن احساس خیلی خوبی است و حاضر نیستم آن را بدهم و پست بهتری بگیرم.» او هرروز از ساعت ۷:۳۰ صبح تا ۱۴:۳۰ ظهر کار میکند و ۵ تا ۷ بعدازظهر نیز بخش کاری دیگر او شروع میشود. سرزندگی و طراوت، هنوز هم در وجود او آشکار است و این موضوع را ناشی از احساس رضایتش میداند. «به طور کلی، کار کردن را بخش مهمی از وجود انسان میدانم و معتقدم آدم باید در فرایندهای اجتماعی برای خودش نقشی داشته باشد.»
بومیسازی، چه تحریم باشد چه نباشد
شغل فعلی او مربوط به بومیسازی است که چند سالی میشود بحث داغی درباره آن وجود دارد. خیلیها بومیسازی را نوعی مقابله در برابر تحریم میدانند که باید جدی گرفته شود، اما نظر علیرضایی متفاوت از این دیدگاه است. «به نظر من، بومیسازی چیزی نیست که ناشی از تحریم باشد. طبق مطالعات و کارشناسیای که داشتم، به این نتیجه رسیدم که هر کسی میخواهد کار صنعتی را عمیق کند، باید به شناخت فناوری و تعمیق توان ساخت داخل برای خود فکر کند. کشورهای توسعهیافته هم روی فناوریهایی که به کشورشان وارد میشود کار میکنند تا آنها را در کشورشان نهادینه کنند؛ بنابراین درباره بومیسازی، رفتار ما نباید واکنشی در مقابل تحریم باشد. تحریم میتواند ما را رقابتپذیرتر کند، اما چیزی نیست که اگر برداشته شود، ما هم بومیسازی را رها کنیم.»