حاجی‌بگلو: تصمیم‌گیری درباره تمدید دوره شوراها در انتظار مجلس است | هفت ساله شدن شوراها، در دولت نیز موافقانی دارد مشروح سیاست‌های شورای شهر مشهد در حوزه حمل‌ونقل شهری برگزاری دهمین دوره انتخابات هیئت‌مدیره سازمان نظام مهندسی خراسان رضوی (۶ دی ۱۴۰۳) کاسب قدیمی محله سرشور: ما وسط تاریخ مشهدیم شهردار مشهد مقدس: ۴۵ کلان‌پروژه در‌حال‌اجرا تا پایان دوره ششم مدیریت شهری، به بهره‌برداری می‌رسد + فیلم هر سفر مترو در مشهد ۱۸ هزار تومان هزینه دارد افزایش ۲برابری پلاک‌های فعال خودرو در مشهد طی ۵ سال | کاهش حوادث ترافیکی فاز نخست خط ۳ قطارشهری مشهد تا پایان ۱۴۰۳ به بهره‌برداری می‌رسد توضیحات رئیس شورای شهر مشهد درباره برخی موضوعات مربوط به صحن علنی روز گذشته (۵ دی ۱۴۰۳) هوای کلانشهر مشهد برای ششمین روز پیاپی، آلوده است (۶ دی ۱۴۰۳) نایب‌رئیس کمیسیون عمران شورای شهر مشهد: تغییر کیفیت و ظاهر معابر شهر هدیه ناقابل مدیریت شهری است | ورود ۶۰ ناوگان جدید خط یک قطارشهری از یک‌سال‌ونیم آینده نگاهی به واقعه آتش‌سوزی ندامتگاه مشهد در ۵ دی ماه ۱۳۵۷ | آزادی با شورش زندانیان بند ۲ اجرای طرح آبرسانی، مسیر تردد در یک‌ منطقه از مشهد را به مدت ۵ روز مسدود کرد ظرفیت‌های مشهد، بازتاب‌های بین‌المللی دارد راهکار‌هایی برای کاهش خسارات بلایای طبیعی در شهر‌ها رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: اقدامات شورای شهر درخصوص تسهیل زیست عفیفانه بانوان، قابل‌دفاع است | مدیریت شهری در بحران سرما، عملکرد ارزشمندی داشت ممنوعیت ورود خودروهای سنگین به شهر مشهد رعایت نمی‌شود | وقتی کامیون‌ها قوانین را زیر چرخ هایشان له می‌کنند افزایش سرمایه شهرداری مشهد در بانک شهر مروری بر وضعیت پایگاه‌های چندمنظوره شهرداری مشهد به بهانه روز ایمنی در برابر زلزله | پناهگاهی برای روزهای بحرانی ضرورت نظارت بر ساخت‌و‌ساز‌ها برای داشتن شهری ایمن و مقاوم صدور بیش از ۵۴۶ هزار مجوز بهره‌برداری از غرفه‌‌بازار‌های سیار شهرداری مشهد
سرخط خبرها

حال بیمارستان سال‌خورده، هنوز اورژانسی است!

  • کد خبر: ۵۹۰
  • ۰۱ تير ۱۳۹۸ - ۰۵:۰۸
حال بیمارستان سال‌خورده، هنوز اورژانسی است!
روایت شهرآرا از چند نوبت بازدید میدانی از بیمارستان قائم (عج) مشهد

ریحانه شادفر - وزیر که آمد، نسخه سخت و تلخی برای این بیمارستان پیچید؛ «قائم اورژانسی است» و این پیامِ بازدیدی بود پُر از عصبانیت به دلیل دیدن بیمارانی که روی تخت های کنار سالن ها و راهروها بستری شده بودند و عملا بازگوی این موضوع بود که بیماریِ فرسودگی و ضعف در امداد و خدمات رسانی، از مغز و اعصاب تا قلب و عروقِ بیمارستان قائم(عج) را درگیر کرده است.
شاید مردم دقیق به خاطر نداشته باشند که بهمن ماه1394 بود، اما بی شک بازدید وزیر بهداشت وقت از بیمارستان قائم مشهد را به یاد دارند. از شامگاه شانزدهم بهمن ماه تا صبح شنبه در روز هفدهم که خبر حضور سیدحسن قاضی زاده هاشمی روی خروجی خبرگزاری ها رفت و آن را تا شبکه های سراسری تلویزیونی مخابره کرد، همه مردم مشهد از حضورِ عصبانیِ وزیر در مهم ترین بیمارستان مشهد خبردار شدند.این بیمارستان آن قدر بزرگ، مهم و قدیمی است که تقریبا بیشتر شهروندان مشهدی برای یک بار هم که شده، گذرشان به آنجا افتاده است، به دلایلی ازجمله بیماری، عیادت، همراهی یا حتی پزشکی و آموزشی؛ و به این معنی است که از همه قشر، خواه خانواده بیماران باشد و خواه خانواده پزشکان و کادر درمانی و خدماتی بیمارستان قائم، قریب به اتفاق، پایشان به بخش هایی از این مجموعه بزرگِ درمانی، پژوهشی، آموزشی کشور رسیده است.
حالا وضعیت بیمارستان قائم کمی با آن شامگاه خبرسازِ ناشی از حضور وزیر بهداشت در مشهد متفاوت است؛ با این همه هنوز مردم، یکی از جمله های وزیر را کمابیش به یاد دارند؛ «من تعجب می کنم در این ساعت از شب، حتی یک نورولوژیست یا یک پزشک متخصص در هیچ یک از بخش های این بیمارستان وجود ندارد.» او حول و حوش ساعت23 کمبودهایی را که در بیمارستان سالخورده مشهد دیده بود، تقصیر دانشگاه علوم پزشکی دانست و گفت: من به هیچ عنوان از این نمی گذرم.
این بار اما حدود 4سال از بازدید عالی ترین مقام و مسئول پزشکی کشور از بیمارستان قائم می گذرد؛ با این حال وقتی برای تهیه گزارش وارد بخش اورژانس این بیمارستان می شویم، همراهان بیمار همان جمله ای را که به وزیر گفتند، به ما نیز ما می گویند: التماس می کنیم به فکر ما باشید.


درد و بیماری با ظاهری خوش!
از حاشیه خیابان احمدآباد که عبور می کنید، فقط اطلاع دارید که پشت نرده های آبیِ پیاده رو، محدوده بیمارستان قائم شروع می شود. در واقع فقط یک اطلاع عمومی و کلی دارید که این مجموعه بزرگ که یک سرش سمت خیابان کوهسنگی است و برِ دیگرش حاشیه خیابان احمدآباد، محلی است برای درمان بیماران و مردم هراسانی که در آن آمدو شد می کنند و دردمند و مریض دار هستند. اما درد واقعی همشهری ها، هم استانی ها و حتی هم وطنانِ بستری شده در این بیمارستان را وقتی با پوست و گوشت درک می کنید که خودتان دردمندِ بستری شدن در یکی از بخش های آن شوید یا بارها برای همراهی عزیزتان به آنجا رفت و آمد کنید.
وارد بخش اورژانس بیمارستان قائم می شویم؛ برای رسیدن به این بخش، از درِ ورودی حاشیه خیابان احمدآباد، دو راه وجود دارد؛ یکی سمت راست و راهی که پرسنل درمانی خودروهایشان را آنجا پارک می کنند و دیگری، راه مستقیمی که به نیمکت های سیمانی ختم می شود و دری که برخلاف در الکترونیکی مسیر قبل فقط به اندازه عبور یک فرد باز است.
اوضاع و شرایط مثل گذشته است؛ نیمکت های سیمانی رنگ وارنگ در محوطه بیمارستان، زیر سایبانی برای همراهان بیمار چیده شده اند و هر همراه بیماری که بخواهد وارد بخش اورژانس شود، باید پس از پا گذاشتن روی نرده هایی که عمقِ طبقه زیرزمین را نشان می دهد از بین دو نگهبان با لباس آبی عبور کند. در مقابل، درِ ورودی ویژه پرسنل و پزشکان، بسیار لوکس است. سالن هم یکپارچه سنگ فرش، سقف تزیین شده و محیط کاملا بازسازی شده و به روز است. اما بخش ها و اتاق ها هنوز همان بیمارستان فرسوده شهر است. زمین زیرِ کاسه دست شویی در اتاق ها، زرد شده است و با هر بار تی کشیدن نیروهای خدماتی نیز رنگ باز نمی کند. در و دیوار و کف همه قدیمی و مستهلک است.


همان ابتدای کار با مورفین از بیمار پذیرایی می شود!
در ساعت ملاقات، پای درد دل یکی از همراهان بیمار در بیمارستان قائم می نشینیم. این همراه بیمار که پدرش را از تایباد برای مشکل کیسه صفرا به این بیمارستان آورده است، می گوید: حتی در بخش اورژانس روال کار، تند و اورژانسی انجام نمی شود؛ همان ابتدای کار، با مورفین از بیمار پذیرایی می شود! استفاده از مُسکن قوی، راه حل تیم پزشکی اینجاست تا مراحل بعدی در آرامش طی شود. پدرم از شب گذشته بستری شده و هنوز به ما نگفته اند قرار است برای او چه اقدام پزشکی ای انجام شود.
با یکی از بیماران بستری که یک هفته تمام به ناچار روی یکی از تخت های بیمارستان قائم بستری است، هم کلام می شوم. تعریف می کند از زمانی که درد شدید او را بی تاب کرد تا وقتی که آمبولانس به سراغش آمد، فقط دردِ شکم داشت. اما از وقتی مجبورش کردند روی تخت بیمارستان بخوابد دیگر نمی داند چه شده است؛ همان اول به زور مُسکن و مورفین، دردش را آرام و بعد هم راهی اتاق عملش کردند. از آنجا به بعد هزار و یک درد پیدا کرده است؛ عصبانیت پرستارها، نبود پزشک بالای سرِ بیماران، سروصدای ایستگاه پرستاری و رفت وآمد کارکنان بخش خدمات و .... . خانواده اش می خواستند به دلیل نارضایتی از خدمات پزشکی، او را به بیمارستان دیگری منتقل کنند، اما بیمارستان با لحنی تهدید آمیز و نامناسب مانع از این انتقال شده است.
خانم دیگری نیز که همسرش دردِ آپاندیس دارد، بیان می کند: دو روز و نیم است که همسرم دارد درد می کشد و هنوز او را به اتاق عمل نبرده اند تا جراحی اش کنند.
آن طور که همراهان بیمار تشریح می کنند، در اینجا از چند ساعت تا چند روز بعد از پذیرش، فقط مُسکن علاج درد بیمار است. این خانم ادامه می دهد: ساعت ها می گذرد و همراهان بیمار و تیم درمانی همه سردرگم هستند؛ دستور آزمایش می نویسند، دستور سونوگرافی می نویسند و بیمارِ دردمند، هاج و واج است که چه اتفاقی قرار است بیفتد.


دعوای همراهان و پرستاران
پزشک وارد بخش شده است و رزیدنت ها و دستیارانش در ایستگاه پرستاری دورش را گرفته اند. دستیارِ پزشک، شرح حالِ بیماری بستری شده را به پزشک توضیح می دهد؛ «استاد، این پرونده همان خانمی است که چسبندگی داشته و باز شده... بعد از عمل، درد شکم و تب دارد.» دستیار نتایج آزمایش ها را اعلام می کند که همه گزینه ها روند کاهشی را نشان می دهد. پزشک می گوید سونوگرافی انجام شود. دستیار می گوید: سونو کرده ایم و چیزی گزارش نشده. پزشک می گوید: پس زودتر بفرستید برود!
این یعنی اینکه بیمار مرخص شود. در همین حال، همراه بیماری سراسیمه به سمت پزشک می آید و او را به داخل اتاقی می برد که پدرش آنجا بستری است.
مرد با حال نزار و جسمی که تقریبا جانی در آن نیست، می گوید: برای آندوسکوپی بیهوشم نکردند. من با این سن و سال، تحمل درد را ندارم. همراه بیمار شکایت دارد و به پزشک پناه می برد که «من از پرستار خواستم به بیمار سرکشی کند، اما گفت باید آسیستان بیاید. به آسیستان گفتم، او هم می گوید باید پزشک بیاید!»
دختری جوان درحالی که اشک می ریزد و گلایه می کند، ناگهان با پرستار وارد بحث می شود. پرستار هم صدایش را بالا می برد و صدای آن ها همه سالن را پُر می کند. در گوشه ای ایستاده ام و به ماجراها می نگرم. روی دیوار، کاغذی با عنوان «منشور حقوق گیرنده خدمت» چسبانده اند و تقریبا در این درگیری، کسی به آن توجهی ندارد.


گلایه از نظافت تخت ها و تعویض لباس بیمارها
جلو درِ یکی از اتاق ها در بخش جراحی می ایستیم. یکی از پرسنل خدماتی برای تعویض ملحفه تخت یکی از بیماران گویی با او سر جنگ دارد! پیرمرد تحت عمل جراحی قرار گرفته و به او سوند وصل است. لوله ای پلاستیکی در بینی اش گذاشته اند تا محتویات معده را به خارج هدایت کند. چهره اش سیاه است و همراهانش می گویند خونی در رگ هایش ندارد!
زن در حالی که با عجله دورو بر تخت بیمار می چرخد، با اقتدار و بی ملاحظه به بیمار می گوید: بچرخ! ملحفه ات را باید عوض کنم. خودت را تکان بده! اگر کسی وارد اینجا شود، می پرسد این چه وضعی است! همراه بیمار جلو می رود و به زن می گوید: آهسته! روی زخمش باز است. مراقب باشید.
دیدن این شرایط یعنی هم رفتار کارکنان با همراهان و بیماران و هم ضعف و جراحت بیماران، خوشایند نیست. وارد همان سالن نونوار می شویم. مرد میان سالی مستأصل منتظر آسانسور است. می گوید: باوجود شرایط حادی که بیماران سکته مغزی در بخش مربوط دارند، متأسفانه هیچ گونه خدماتی از سوی نیروهای بیمارستان برای بهبود شرایط بیمار، اعم از نظافت تخت و تعویض به موقع لباس بیمار، مشاهده نمی شود. برخورد پرسنل خوب نیست. در اینجا خاطر بیماران و همراهانشان آزرده می شود.یکی دیگر از همراهان بیمار نیز به لباس هایی که به افراد بستری داده اند، اشاره می کند و می گوید: لباس ها چروک و گاهی پاره است. وقتی از نیروی خدماتی بخش خواستیم لباس بهتری بدهد، پاسخ داد آن قدر کار دارند که نمی رسند پاره و سالم بودن لباس را بررسی کنند.
این همراه بیمار با اشاره به دیگر مشکلات اساسی این بخش بیمارستانی می گوید: کمبود فضای فیزیکی اینجا مشهود است. در بعضی اتاق ها 6تخت گذاشته اند و متأسفانه آن قدر بیماری های مختلف فراگیر شده است که آدم نمی داند باید به بیمارستان شکایت کند یا نظام سلامت کشور. سپس می افزاید: به تازگی در ورودی هر بخش، بیمارانی را که در اورژانس پذیرش می شوند و هنوز بستری نشده اند، در یک اتاق با چند تخت سامان دهی کرده اند تا بیماری در راهرو ها و سالن ها روی تخت نباشد.


فضای نامساعد اتاق ها
در داخل یکی از اتاق ها، 3تخت به موازات هم و درست در مقابل این تخت ها 3تخت دیگر جا گرفته اند. بیماران همه خانم هستند؛ یکی جوان و بقیه مسن و سالخورده. وجه اشتراکشان درد شدید و حال عمومی بسیار بدی است که کاملا واضح است. زنِ جوان که روی تخت جلویی خوابیده، دستانش را دور میله حفاظ تخت مشت کرده و بلند، ناله های خداخدا سر داده است. فضای اتاق مساعد نیست؛ جایی برای رفت و آمد نیست. از همراه این بیمار، احوالش را جویا می شوم از وضعیت درمان و رسیدگی در بیمارستان می پرسم که می گوید: خدارا شکر! وضعیت رسیدگی پرستاران خوب است اما کوچکی اتاق آزار دهنده است، به ویژه در ساعات ملاقات که در اتاق ازدحام می شود، نفسم می گیرد.


درمانی خارج از کنترل همراهان بیمار
بیمارستان قائم که قرار بود روزگاری به عنوان یکی از بیمارستان های بزرگ و مهم شهر به زائران و مجاوران مشهد خدمات درمانی ارائه کند، متأسفانه همچنان با مشکلات فراوان روبه رو ست؛ عده ای از همراهان بیمار در سالن، دور هم جمع شده اند. یکی مادرش با انسداد روده به اینجا مراجعه کرده و دیگری پدرش را برای جراحی دوم آورده است. همگی از روند درمان بیمارانشان باهم می گویند. یک نفر از این جمع می گوید: متأسفانه ما اصلا متوجه نیستیم تیم پزشکی چه اقدامی برای بیماران انجام می دهند و دراینجا هیچ توضیحی ارائه نمی شود. بیمار که در اینجا بستری می شود، وارد پروسه ای می شود که دیگر می توان گفت تقریبا از کنترل همراه بیمار خارج است.
یکی دیگر گلایه می کند که «خدا نکند اورژانسی در بیمارستان های بستری شوی. آدم باید دائم مراقب سلامتی اش باشد و مواظبت کند که کارش به اورژانس نرسد؛ زیرا اگر اورژانسی به اینجا بیاید، اصلا نه بیمار و نه همراهانش، توضیح روشنی درباره علت بیماری و تشخیصی که برای آن داده اند، نمی شنوند. همه چیز می افتد دست یک گروه درمانی که در آن، استاد تمام ها سرشان بیش از اندازه شلوغ است و رزیدنت ها بیشتر پاسخ ها را به آمدن استادشان موکول می کنند.»
در چند نوبت بازدید میدانی از این بیمارستان، هر بار گلایه جدیدی از بیماران یا همراهان آن ها می شنویم. خیلی از این مراجعه کنندگان مشهدی نیستند؛ حتی برای اقامت و اسکان در این شهر و پرداخت هزینه های درمان بیمارشان مشکل مالی دارند، چه برسد به اینکه دنبال شکایت از بیمارستان بیفتند. درد همراهان بیمار، اینجا کمتر از درد بیمار نیست؛ دردی که درمان آن حتی با تذکرها و هشدار بالاترین مقام حوزه درمان از 4سال پیش تاکنون درمان نشده است. گویی خود بیمارستان هم بیمار رنجوری است که نسخه های پیچیده برای آن تا به امروز نتیجه بخش نبوده است.


پاسخی که به گلایه‌ها داده نشد!
موضوعات مطرح‌شده در بازدید میدانی از بیمارستان قائم را طبق روالی که دانشگاه علوم پزشکی برای پاسخگویی به رسانه‌ها دارد، با روابط عمومی این مجموعه در‌میان می‌گذاریم. تأکید می‌کنیم که در‌این‌باره نیاز است به افکار عمومی پاسخ داده شود. بعد‌از 3هفته پیگیری تلفنی و حتی، کتبی با ارسال سؤالات به روابط‌عمومی دانشگاه علوم پزشکی، حاضر به پاسخ‌گویی نمی‌شوند.
با دکتر داستانی، رئیس بیمارستان قائم، تماس می‌گیریم. او اظهار می‌کند: سؤالات شما تا امروز به دست من نرسیده است. این در‌حالی است که روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی به ما اعلام کرده بود سؤالات را مکتوب بفرستیم تا آن‌ها خودشان با رئیس و مدیر بیمارستان در‌میان بگذارند. باتوجه‌به این موضوع سؤالات را شفاهی از دکتر داستانی هم می‌پرسیم، اما وی نیز پاسخ‌دهی را منوط‌به هماهنگی با روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی می‌کند. پس‌از شنیدن صحبت‌های دکتر داستانی، بار دیگر با مجید اعلمی، کارشناس روابط عمومی، تماس می‌گیریم. او پس‌از هفته‌ها بی‌توجهی به پیگیری‌های خبرنگار روزنامه شهرآرا، در آخرین پاسخ اعلام می‌کند: سؤالاتی که شما فرستاده‌اید، منطقی نیست!
انتظار رسانه‌ها از روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی، پاسخ‌دهی به سؤالات خبرنگاران است. اما متاسفانه در مواردی، روابط عمومی گزینشی عمل می‌کند و معمولا پس‌از معطل‌کردن خبرنگاران، پاسخ روشنی درباره مشکلاتی که در بخش‌های مختلف دانشگاه علوم پزشکی به چشم می‌آید، بیان نمی‌کند.
با‌توجه‌به این روند، سراغ سازمان نظام پزشکی می‌رویم و مشکلات و گلایه‌های مردم را با این سازمان که وظیفه نظارت بر بخش درمان و رسیدگی به شکایات را دارد، در‌میان می‌گذاریم.  

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->