حسن احمدی فرد | شهرآرانیوز - سال هاست که در رسانهها قلم میزنم و به اعتبار همین تجربه اندک، شاید باید یاد گرفته باشم که گـزارش نویـسی قاعده وقانونی دارد و یادداشت نویسی راه ورسمی؛ حالا، اما به پشت گرمی همان تجربه ها، اجازه میخواهم به قدر مجال یک صفحه روزنامه، از آن قاعده وقانونها و از آن راه ورسمها چشم بپوشم و فارغ از همه چهارچوب ها، درباره عناصری بنویسم که میتوان از رهگذر آن، همه جهان بینی حاکم بر ایران زمین را به تماشا نشست؛ جهان بینیای که فرهنگ کهن ما و زیست و زندگی مان را شکل داده است.
همه این سطرهای پیوسته و پراکنده، درباره گندم و نان است.
گندم، دانه مقدس
«ای دادار جهان اَستومند!ای اَشون!
کجاست جایی که زمین در آنجا بیشتر از همه جا شادکام شود؟
اهوره مزدا پاسخ دادای سپیتمان زرتشت!
چنین جایی آنجاست که هرچه بیشتر گندم بکارند...ای دادار جهان استومند!ای اشون!
کدام خوراک است که دین مزدا را سیر کند؟
اهوره مزدا پاسخ دادای سپیتمان زرتشت!
کشت گندم است، دیگر باره و دیگر باره»
اینها بخشی از فرگردی است که در «وندیداد» اوستا آمده است؛ پارهای از مقدسترین کتاب کهن ایرانیان. همین عبارتها کافی است تا نشان بدهد که گندم تا چه اندازه در بین ما مردم محترم و مقدس است.
سوغات عصر نوسنگی
کشف گندم به هزارههای کهن میرسد، به روزگار نوسنگی که بشر یاد گرفت به کمک ابزار، زمین را بکاود و کشاورزی کند. گندم به عنوان دانهای خوراکی در سرزمین مبارک کشف شد، در خاستگاه پیامبران، در فلسطین. با این همه، گندم نان، یعنی آن گونه از گندم که مناسب پخت نان بود، در فلات حاصلخیز ایران به عمل آمد.
کهنترین نشانههای کشت گندم نان در ایران به جنوب غرب میرسد؛ جایی که پدران و مادران ما به جای جمع کردن دانههای گندم از کوهپایه ها، شروع به کشت آن کردند و دیری نپایید که در همه فلات ایران، کشت گندم معمول شد. دراین میان البته تعالیم پیامبری باستانی هم نقشی بسزا داشت؛ پیامبری به احتمال خراسانی که از تعالیمش به عنوان نخستین انقلاب کشاورزی یاد میشود؛ زرتشت.
همین پیشینه نشان میدهد که چرا گندم تا این اندازه در باورهای کهن ایرانی مقدس است. این باورها البته صرفا مربوط به هزارههای پیشین نیست. امروزه هم اگر تکه نانی در رهگذری افتاده باشد، حتما اولین کسی که آن را میبیند، خم میشود، آن را برمی دارد و کنار میگذارد تا حرمت نان شکسته نشود.
اما پیش از پرداختن به نان، هنوز باید درباره گندم فراوان گفت؛ گندمی که به باور پدران و مادران کشاورز ما، دختر زمین است؛ و زمین که مادر ماست.
نانی که روی خدا را دیده است
نان پختن و نان خوردن، درست مثل گندم کاشتن سنتی است که به احتمال با کمترین تغییر از روزگاران کهن به روزگار ما رسیده است. از این منظر، چندان عجیب نیست که باورهای اسطورهای فراوانی بر پیرامون آنها تنیده شده باشد. در خراسان نشستن نان در سفره، نشانه آمدن میهمان است. نیز افتادن تکهای نان از دست یا دهان هم از آمدن میهمان خبر میدهد.
نباید نان را با ابزار فلزی مثل کارد یا قیچی برید. تکه کردن نان هم باید با هردو دست انجام شود؛ با یک دست نان بریدن بی حرمتی به نان است. مرد نباید بر سر تنور پخت نان بیاید یا اگر آمد نباید در تنور نگاه کند، زیرا باعث میشود نانها از دیواره تنور جدا شوند و در آتش بیفتند. اگر نانی از تنور جدا بشود و صاف در ته تنور بیفتد، حتما نصیب میهمان میشود. اگر نانی در آتش بیفتد، نباید آن را دور انداخت. این نان روی خدا را دیده است. باید آن را بوسید و خورد.
۳ نانی که اول از تنور بیرون میآیند و ۳ نان آخر را نباید دختر خانه بخورد که اگر بخورد تا آخر عمرش در خانه میماند.
اگر در نان، دانه گندم پیدا بشود، آن را به فال نیک میگیرند. اگر نان در تنور پف کند، آن سال حتما خرمن برکت خواهد کرد.
برکت خواهی به مدد نان
در باور ما مردم، نان برکت خداست و بی احترامی به آن موجب سلب برکت میشود. در اوسنههای خراسانی هست که در روزگاران کهن، به جای برف، آرد از آسمان میباریده است تا آنکه زنی نوزادش را با آردها تمیز میکند و پس از آن بارش آرد پایان مییابد.
با وجود این میدانیم که در جهان اسطوره ها، زن مترادف زمین است و زمین بستر برکت خواهی. از این منظر هم میان گندم و نان و زن و زمین ارتباطی پیوسته است. همچنان که آیینهای برکت خواهی میتواند موجبات زایش دوباره زمین را فراهم کند، برکت خواهی در پیرامون زن هم معنا مییابد. آیینهای فراوانی در خراسان زمین هست که در آن، زن، واسطه برکت خواهی زمین میشود.
چنان که مثلا در عمده آیینهای طلب باران، زنها و دخترها نقش محوری دارند، از «چمچه خاتون» تا «چولی قزک». یا در آیینهای رفع خشکی، زنی را به عقد قنات خشکیدهای درمی آورند تا موجبات جاری شدن آب و برکت را در قنات فراهم کند. از همین منظر، در همه گستره خراسان زمین رسم بوده است و هست که نان به کمر عروس میبسته اند تا با خود، برکت را به خانه همسرش ببرد. نیز رسم بوده است که اگر وضع حمل زائو سخت شود، نانی روی شکمش بگذارند تا راحت فرزندش را به دنیا بیاورد.
خوراکی ها، هدیههایی از مادر زمین
محرمیت زن و گندم و آب و زمین، محدود به پخت نان یا طبخ سمنو نیست. از اساس در باور ما مردم، خوراکیها هدیهای است که از مادر زمین به ما میرسد. در فرهنگ ایران زمین، خوراکهای پسندیده فقط آن چیزهایی میتواند باشد که یا از گندم فراهم شده باشد یا از دانههایی که از زمین میرویند. فراوانی و تعدد آشها و شلهها به ویژه در خراسان زمین به همین باور اساطیری برمی گردد. نیز هرجا نذری زنانه است، حتما خوراکی پخت میشود که از آرد گندم درست شده باشد و دانههایی که از زمین میرویند. نه فقط نذرهای زنانه که هرجا پای نذر به میان میآید، حتما خوراکی از همین گونهها هم پخت میشود. از اساس نذرکردن رفتاری آیینی است که عمدتا با پخت خوراکی هم همراه است.
خوراکهای فراوانی را میتوان فهرست کرد که ارتباطی پیوسته با مراسم آیینی دارند. به عبارت دیگر هرجا مراسمی آیینی باشد، حتما بنا به سنت، خوراکهایی از همین دست، پخت میشود؛ از «آش پشت پا» بگیرید، که به قصد سلامت خواهی برای مسافر است، تا «آجیل مشکل گشا»، از «نان روغنی» شبهای چراغ برات تا «شله مشهدی» و آیینهای چهل وهشتم، از «رشته پلو»ی روز تحویل سال تا «قلفت آش» روز سیزده به در، از «کلوچه زنجبیلی»های سفره عید تا «حلوا»ی شبهای جمعه.
آفر؛ نمایش آیینی کشت گندم
آیینهای کاشت و داشت و برداشت گندم از پررمزورازترین آیین هاست. در خراسان زمین هنوز کم وبیش این آیینها برقرار است. در تربت جام رقص، یا در گویش اهالی آن سامان، بازیِ آفر یکی از این آیین هاست؛ آیینی که با نمایش گندم کاری همراه است.
در بازی آیینی آفر، پیش از همه، سالار کشتمندان وارد مزرعه میشود و از بقیه دهقانها دعوت میکند تا کار کشت را شروع کنند. کشاورزها با نام خدا کشت را شروع میکنند، بذرپاشی میکنند و روی بذرها را میپوشانند که پرندگان بذر را از بین نبرند. آنها سپس زمین را برای آبیاری قطعه بندی میکنند و پس از آن است که رویش گندم رخ میدهد و در پی آن، دروکاری و خرمن کردن.
بازی آفر، نیایش و ستایش به درگاه خداست که محصول زیادی به کشاورزها داده است، آن قدر که آنها توانسته اند معاش خانواده و عائله خود را از زمین حاصل کنند. آفر، سپاس از زمین، آسمان، آب، باد و خاک هم هست.
با این همه، آیینهای اسطورهای مرتبط با گندم محدود به آفر نیست. در هر جغرافیایی که گندم کشت میشود، حتما انبوهی از آیینها و باورها هم وجود دارد که ارتباط گندم با اساطیر کهن را یادآور میشود. آیینهای برکت خواهی، باران خواهی، دفع شر و... جزئی از همان هاست.
آب و گندم، زن و زمین
زمین، مادر زایش زندگی است و گندم، دختر او که از زمین میروید. زن و زمین در اسطورهای ایرانی هم زاد هم هستند. از این منظر، نوزایی هرساله طبیعت نمیتواند بی حضور زن و گندم باشد. نوروز، جشن نوزایی و زندگی دوباره زمین است و درست از همین منظر، گندم در عمده آیینهای نوروزی حضور دارد. ما گندم را به شکل سبزه عید بر سفره نوروز میگذاریم. نیز آیینیترین خوراکی نوروز با جوانه گندم طبخ میشود. در سرتاسر جغرافیای وسیع خراسان زمین، نوروز بی پخت سمنو نمیتواند برگزار شود و جالب آنکه پخت سمنو سنتی زنانه است. هرجا سمنو پخت میشود، حتما زنها به کار پخت مشغول اند یا بر آن نظارت دارند. به این ارتباط پیوسته البته باید انتساب این خوراکی نوروزی به وجود مقدس حضرت صدیقه اطهر (س) را هم افزود.
به ارتباط آب و گندم و زن و زمین توجه کنید. این ارتباط هنوز هم به بارزترین شکل ممکن در فرهنگ ما مردم، زنده است. همچنان که آب آوردن از چشمه و شستن رخت و لباس بر حاشیه آن کاری زنانه است، پخت نان هم با همه سختی هایش وظیفهای زنانه است.
به باورهایی سر بزنید که درباره پخت نان وجود دارد. در بسیاری از این باورها، مردها نباید بر سر تنور پخت نان حاضر شوند. از این منظر، فقط زنها محرم آب و گندم هستند.