عماد پورشهریاری | شهرآرانیوز - ارزشمندترین محتوا محتوایی است که به دست مخاطبان بازنشر شود. هم چنین اگر مخاطبی وارد یک گفت وگوی مثبت درباره یک برند شود، به قله اهداف خود در برندینگ رسیده ایم. در ۲ شماره قبلی لینک، به گزارشی از نیویورک تایمز با موضوع روان شناسی انتشار محتوا اشاره و انگیزه و تیپ افراد در انتشار محتوا را مرور کردیم. در این هفته و در ادامه همان موضوع به استانداردها و معیارهای یک محتوا برای افزایش شانس بازنشر خواهیم پرداخت. پس از شناخت انگیزهها و شخصیت ها، حالا نوبت تولید محتواست، آن هم به هدف بازنشر حداکثری توسط مخاطبان یا ایجاد یک گفتگو. اما چه نکاتی را باید در این حوزه رعایت کنیم تا بیشتر دیده و خوانده شویم؟ گزارش مذکور به ۵ مورد اشاره میکند:
تعامل پذیری
پیش از انتشار هر محتوایی به این سؤال پاسخ دهید کنید که این محتوا تا چه اندازه احتمال دارد به یک گفتگو تبدیل شود، البته نه گفت وگویی میان شما و مخاطبان، بلکه میان کاربران شما. نمونه موفق این دست از محتوا را میتوانید در وب سایتها یا صفحات خبری دنبال کنید. مجموعههایی که به خوبی این کار را انجام میدهند در انتخاب تیتر یا عنوان خیلی دقیق هستند و تلاش میکنند در کمترین زمان، توجه مخاطب را به خود جلب کنند. محتوایی تعامل بیشتری دریافت خواهد کرد که حسی را در مخاطب تشدید کند. بسیاری از مجموعهها برای دریافت تعامل بیشتر، از قالبهای محتوایی کمتر استفاده شدهای مانند کوئیزها و نظرسنجی بهره کامل میبرند.
قابل اطمینان بودن
محتوای شما اگر قابل اطمینان نباشد، هرگز دست به دست نخواهد شد. فرض کنید محتوایی برای تیپ گزینشگرها یا خیرخواهان منتشر کرده اید. اگر محتوای شما منبع دقیق یا اطلاعات درستی نداشته باشد، خیلی زود از چرخه انتشار طبیعی خارج خواهید شد. بزرگترین چالش در این شکل از تولید محتوا رعایت مرز باریک ایجاد هیجان و حفظ صداقت است. اعتماد مخاطبان به یک برند، اما به سادگی به دست نخواهد آمد. برای رسیدن به استاندارد، چند راه حل پیش روی شماست:اول اینکه از برندها یا افرادی استفاده کنید که مطمئن هستید مخاطبان پیش از این به آنها اعتماد دارند. قالبهای محتوایی مثل وبینارها، پادکستها و مصاحبهها به طور معمول بیشترین اطمینان را ایجاد میکنند. راه حل دوم القای یک چهره انسانی به محتواست. به یاد داشته باشید افراد بیش از برندها به افراد اطمینان میکنند. برای ایجاد این چهره تنها کافی است انسان باشید. یعنی اشتباهات، پرسش ها، موفقیتها و آموزههای خود را با مخاطبان به اشتراک بگذارید. کانالهایی مانند توییتر یا استوریهای اینستاگرام بهترین فرصت برای انتقال این حس هستند. مسیر سوم بخشندگی در محتواست. شبکههای اجتماعی محل انتشار محتوای فوری و یک بارمصرف است. یعنی در کمترین زمان اطلاعاتی را به مخاطب منتقل میکند و خیلی زود منقضی میشود. در کنار این فضای پررقابت، به دنبال محتواهایی باشید که مخاطبان بتوانند آنها را برای خود حفظ (دانلود) کنند. برای نمونه، مطالعه موردی یک موضوع یا یک پژوهش میزان اعتماد مخاطب به برند را بیشتر خواهد کرد. اگر متن کامل این محتوا را به صورت پی دی اف در اختیار مخاطب قرار دهید، بخشندگی شما به ایجاد اعتماد بیشتر منجر خواهد شد.
سادگی محتوا
مخاطب خود را دنبال حل معما نفرستید. تلاش کنید محتوای شما تا جای امکان از پیچیدگی به دور باشد. این سادگی باید در تصاویر، نوشتن متون و قالبهای محتوایی در نظر گرفته شود. البته این به معنی آن نیست که محتوای کم کیفیت به مخاطب تحویل دهید. پیچیدهترین موضوعات را میتوان به سادهترین شکلها منتشر کرد. این محتوا احتمال انتشار بسیار بیشتری خواهد داشت. نکته مهم این است که سادگی به معنی مینیمال بودن نیست گرچه بسیاری از محتواهای مینیمال به شدت ساده هستند.
محتوای بامزه
محتوایی که احساسات بیشتری به وجود بیاورد بیشتر هم بازنشر میشود. اما فکر میکنید کدام احساسات بیشتر احتمال بازنشر خواهند داشت؟ پاسخ محتوای بامزه است. اما همین بامزه بودن، خود، بخشهای مختلفی دارد. برای نمونه، محتوای لذت بخش (Joy) ۱۴ درصد احتمال بازنشر دارد، اما محتوایی که شادی همراه با هیجان (Awe) را منتقل کند ۲۵ درصد شانس خواهد داشت. (رابطه احساسات با انتشار محتوا را هفته آینده کامل بررسی خواهیم کرد.)
حس ضرورت
محتوایی که به هر شکل نشانی از پایان پذیری داشته باشد تعامل بیشتری خواهد داشت. برای نمونه، تصور کنید قرار است یک محتوا با موضوع تخفیف محصولات خود منتشر کنید. اگر میخواهید فروشگاهی راه بیندازید که کالاهای خود را همواره با تخفیف عرضه میکند، خیلی زود اطمینان مخاطب را از دست خواهید داد و چندان هم شانس انتشار نخواهید داشت. اما همین اتفاق را در یک بازه زمانی پنج روزه انجام دهید. همین که نقطه پایان تعریف کنید شانس بازنشر را افزایش داده اید. هم چنین محتوایی که به هر شکل به کمبود یا رو به اتمام داشتن اشاره کند، موردتوجه مخاطبان قرار خواهد گرفت. در واقع، مخاطب احساس میکند باید هرچه زودتر محتوای شما را به دیگران منتقل کند و خود را برای این کار مسئول میداند. این احساس ضرورت تنها به موضوع محدود نمیشود و رنگ ها، فرمهای بصری و آواها هم میتوانند آنها را ضرور کنند.