انگار هزار سال پیش بود؛ زمانی که سالنهای نمایشیمان داشت کمکم رونق میگرفت و آهستهآهسته سخن از اقتصاد تئاتر به میان میآمد. آمار مخاطبان هنرهای نمایشی در تمام سطوح اجرایی روند صعودی داشت و سالنهای خصوصی میرفتند که پس از سالها خوندلخوردن و هزینه کردن، اندکی از بار سنگین بدهیهای خود را پرداخت کنند. انگار هزار سال پیش بود. زمانی که بچههای تئاتر دور هم جمع میشدند و با انبوهی ایدهها و آرزوها و برنامههای تازه، طرح اجرایی جدید را پی میریختند.
آن شور و حالها، آن جریان راستین زندگی و آن احساس گرمآگین نبض پرکوب هنرهای نمایشی در مراکز فرهنگی، گویی هزارسال است که خاموش و سرد شده. دوران همهگیری از راه رسید و به باور من تنها کسانی که بیشترین صدمه را از این وضعیت اپیدمی خوردند، تئاتریها بودند. دیگر اصناف و هنرها، حتی سینما، توانستند به نوعی گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند، ولی هنر نمایش، چون ذاتش با ذات تجمع و دور هم بودن گره خورده، چنان ضربه سهمگینی از این شرایط خورد که به قهقهرا رفت. آنچه که مسلم است وضعیت تئاتر امروز ما بههیچوجه خوب نیست. فقط هم حال تئاتر استان خراسان خراب نشده، حال تئاتر در همه دنیا خراب است.
اما با این همه، من باور دارم که این دوران سخت و صعب خواهد گذشت و دوباره چراغ سالنهای نمایشمان روشن خواهد شد. دوباره هنرمندان تئاتر با انبوهی از ایده و ابتکارات تازه پا به صحنه خواهند گذاشت و دوباره تماشاگران، روی صندلیهای سالن خواهند نشست. پیشترها گفته بودم که برای گذار از این دوران سخت، باید کمکهای دولتی دریغ نشود. نمیدانم چه کمکی به هنرمندان کردند و آیا کسی توانست ضررهای هنگفتی که از وضعیت قرنطینه دچارش شده بود را جبران کند یا نه؟
اما هنوز هم بر این باورم که بدون کمک مالی از سوی دولت، نمیتوانیم تئاتر را سر پا نگه داریم. بچههای تئاتر در این دوران به شدت آسیب دیدهاند، ضرر کردهاند، بیکار شدهاند، بیدرآمد شدهاند و از همه بدتر، بدون پشتیباناند. چرا؟ چون از اول هم تئاتری بودن برای کسی امنیت شغلی نداشت. ما ضربه سختی از دوران همهگیری خوردیم. ولی باز هم قدرت آن را داریم که اگر فضا و شرایط مساعد شود، به دوران خوب گذشتهمان برگردیم. برای برگشتن به وضعیت سابق، تنها کافی است که دست بچههای تئاتر را باز بگذارند تا هر ایده و برنامهای که دارند، خودشان پیاده کنند. این هنرمندان به شدت صاحب ذوق و سلیقه و ابتکار و نوآوریاند.
آنها خودشان میدانند که چهطور ظرف کوتاهمدتی دوباره سالنهای نمایشی را از تماشاگران پر کنند و خودشان بلدند که چگونه یکسالوخردهای فطرت را به دوران اوج برگردانند. این ایام که گذشت، خواهش میکنم مسئولان تنها بنشینند و نظارهگر باشند تا خود بچههای تئاتر چراغ سالنهای نمایش را دوباره روشن کنند و خودشان راه خویش را بیابند. مسئولان اگر میخواهند کاری کنند، تنها از لحاظ مالی و اقتصادی هرچه از دستشان برمیآید، دریغ نداشته باشند. هنرهای نمایشی به ویژه در خراسان با خون دل خوردنهای همین هنرمندانی به اینجا رسیده که حالا خون دل میخورند و به ناچار خاموشاند تا مگر کی دوران سخت همهگیری بگذرد؟ اهالی تئاتر میدانند که چه باید کرد. چهطور باید مسیرهای سخت و ناهموار و پر از دستانداز را به خیر و سلامت پشت سر بگذارند و چگونه باز به دوران شکوه گذشته بازگردند.
اینها فقط میدان میخواهند و باور و اطمینان. دوران پس از رکود همهگیری، انشاءا...، دوران پر از شکوفایی و رشد خواهد بود اگر و تنها اگر، جلسات و صورتجلسات و قوانین و تبصرهها و آییننامهها و مقررات و کاغذبازیها را تا جایی که ممکن است کنار بگذاریم و همه، چه مسئولان و چه هنرمندان، یکدل و یکصدا و همپا با هم، فقط و فقط به این فکر کنیم که تئاترمان «باید» به دوران خوب گذشتهاش باز گردد. عاجزانه خواهش میکنم از مسئولان، حالا که سرشان خلوتتر از گذشته است، بنشینند و هر چه سد راه سرعت رشد تئاتر در آینده است را از پیش پا بردارند و جادهای صاف و هموار بسازند تا جریان پر شتاب شکوفایی در هنرهای نمایشی، هرچه میتواند با سرعت بیشتری جلو برود؛ انشاءا.