امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - سیدجمال الدین اسدآبادی نامی آشنا برای همه کسانی است که در عرصه اسلام سیاسی قدم برداشته اند. وی در دورهای پا به عرصه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی گذاشت که کشورهای استعمارگر در مناطق مختلف جهان مسلمانان را استثمار میکردند. سیدجمال یگانه اکسیر رهایی بخش از استعمار را وحدت مسلمانان با یکدیگر میدانست.
سیدجمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی، در ۱۲۱۷خورشیدی دیده به جهان گشود. اصل و منشأ او مجهول و پنهان مانده و، چون شهرتش افغانی بوده است، جمعی او را از اسدآباد کابل و از سادات حسینی کندز مقیم افغانستان میدانند و گروهی نیز او را از مردم اسدآباد همدان میدانند. او زندگی پرفرازونشیب و پیچیدهای داشت و در کشورهای مختلفی رحل اقامت گزید و به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی پرداخت.
آنچه از فعالیتهای سیدجمال در پاریس شایان توجه است، نخست همکاری او با شیخ محمد عبده در نشر روزنامه عروةالوثقی بود. نخستین شماره عروةالوثقی در ۲۳ اسفند۱۲۶۲ منتشر شد و نشر آن تا ۱۸شماره دوام یافت. مقالات این روزنامه به زبان عربی و فرانسه بود و بیشتر روی اتحاد جامعه مسلمانان و حمله به مقاصد دولتهای استعمارگر تکیه داشت. با انتشار این مجله که در همه ممالک اسلامی و شرق توزیع میشد، انقلاب عجیبی در دنیای اسلام به وجود آمد و سرانجام دولت فرانسه به فشار و اصرار دولت انگلیس به تعطیلی این مجله حکم داد. سیدجمال، انگلیس را نه تنها قدرتی استعماری بلکه دشمن سلبی مسلمانان میدانست و معتقد بود که هدف انگلیس نابودی اسلام است.
بررسی فعالیتهای روزنامه نگاری سیدجمال از اهمیت ویژهای برخوردار است. گفت وگوی زیر با دکتر مجید مرادی، دکترای علوم سیاسی از دانشگاه سن ژوزف بیروت، درباره تحلیل فعالیتهای روزنامه نگاری سیدجمال در پیشبرد اهداف و برنامههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اوست.
سیدجمال الدین اسدآبادی برای پیشبرد اهدافش از ظرفیت رسانهها استفاده کرد و با تأسیس عروةالوثقی و ضیاءالخافقین به عرصه رسانهها پا گذاشت. آیا سیدجمال را میتوان بنیان گذار روزنامه نگاری سیاسی دانست؟
سخن گفتن از سیدجمال کار آسانی نیست، زیرا او شخصیت پیچیدهای دارد و فراتر از مرزهای قومی، ملی و مذهبی کمتر کسی به پیچیدگی سیدجمال الدین اسدآبادی داریم. سیدجمال به گمانم در آستانه ورود جهان اسلام به دوران جدید در یک نقطه محوری ایستاده بود. قبل از این، با حمله ناپلئون به مصر دنیای جدیدی به روی مسلمانان گشوده شد، چاپخانه وارد مصر شد و چاپخانه مشهور «بولاق» در مصر تأسیس شد و ما با حجم زیادی از کتابهای چاپ شده در زمان محمدعلی پاشا روبه رو هستیم. اما در زمان سیدجمال دوره جدید روزنامه نگاری سیاسی شکل گرفت و این تریبون مهمی برای سید جمال بود تا بتواند از ظرفیت آن به خوبی استفاده کند.
نوشتههای سیدجمال بازتاب روحیه سرکش اوست. او شخصیتی تندمزاج و عصبی بود و واکنش سریعی به اتفاقات اطراف خود نشان میداد. این روحیه در نوشتههای او نیز بازتاب یافته بود. در همه جاهایی که ردپای سید جمال را میبینیم، بی تابی و بی قراری در عملکردش متبلور بوده و این مسئله را درک کرده که دنیا تغییر کرده و اقتضائات دنیای جدید نیز متغیر شده است. متفکرانی پیش از او نیز این مسئله را تذکر داده بودند که در غرب موج بزرگی ایجاد شده است و اگر ما در برابر این موج تدبیر نکنیم، این سیل ما را خواهد برد؛ بنابراین مسئله اساسی سید جمال این است که ما در برابر این هجوم باید چه بکنیم؟
از نخستین واکنشها به ویژه در شبه قاره هند، همراه شدن با این جریان شکل گرفته در غرب است. آنها اسباب توسعه تمدن غرب را پذیرفتند و علم را به عنوان سبب اساسی ترقی و تمدن دریافت کردند و جریان علم باوری و تفسیر علمی قرآن راه افتاد. سراحمدخان هندی از کسانی است که با همین رویکرد و از دریچه علوم غربی وارد فهم متون دینی شد و تفسیری جدید و متکی بر آرای خود از قرآن و روایات ارائه کرد. او راه ترقی را در همراه شدن با جریان تمدن غربی و مقاومت در برابر این موج را بی فایده میدانست.
رویکرد سیدجمال با سراحمدخان هندی متفاوت بود؟
سیدجمال با رویکرد سراحمدخان به شدت مخالف بود. او در رد احمدخان رساله «نیچریه» را مینویسد و بر رویکرد طبیعی و علمی او میتازد و معتقد است این رویکرد به نفی اساس دین و غیب باوری منتهی میشود. سید جمال معتقد است مسلمانان باید وحدت داشته باشند و به گونهای معتقد به «پان اسلامیسم» و شکل گیری جامعه اسلامی بود. سراحمدخان هندی بر این نظر بود که دامنه حکومت عثمانی فقط همان محدوده خاص است و اعتقادی به این موضوع نداشت که باید این حکومت از غرب تا شرق توسعه یابد و زیر نظر یک خلیفه حکومت شود. اما سید جمال موافق این نظریه بود. او معتقد بود همه کشورهای اسلامی باید زیر سلطه یک حاکمیت باشند. این نظر نامعقول و ناممکن بود، اما به هر صورت او به دنبال اجرای این پروژه بود. نکته مهم دیگر این بود که سیدجمال هویت باور بود، اما سراحمدخان معتقد بود که برای ترقی و تعالی جامعه میتوان این هویتها را کم رنگ کرد، ولی سید جمال به دنبال پررنگ کردن این هویت اسلامی بود.
او رواج دهنده اسلام گرایی سیاسی در دنیا بود. در دورانی که بسیاری از متفکران به دنبال آن هستند که به ترقی از راه سکولاریسم دست یابند، سید جمال معتقد بود که از مسیر دین باید به تمدن رسید. این جمله مشهور سید جمال که میگفت «به غرب رفتم اسلام دیدم، ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم»، نشان دهنده آن است که او به علوم جدید اعتقاد داشت، اما بر این نظر بود که باید همه اینها از درون اسلام بیرون بیاید. سیدجمال میراثی از خود به جا گذاشت که ما هنوز در همان فضا درحال زندگی هستیم و دوران پسا سید جمال شکل نگرفته است.
برخی مقالات او در عروةالوثقی درباره قرارداد توتون و تنباکو بود. رشیدرضا در مجله المنار، نامه سید جمال به میرزای شیرازی را منتشر کرده است و برخی معتقدند این نامه تأثیر بسزایی در صدور حکم میرزا داشت. آیا این تأثیرگذاری برپایه اسناد موجود، پذیرفتنی است؟
بازتاب ناآرامی و بی قراری سیدجمال را میتوان در عملکرد او با دیگر حاکمان به روشنی مشاهده کرد. نمونه بارز آن مزاحمتهایی است که برای ناصرالدین شاه قاجار ایجاد کرد و نقشی که در به راه انداختن جنبش تنباکو داشت. نامه او به میرزای شیرازی دراین زمینه مشهور است. او تا حد ممکن سعی کرد بر روی میرزای شیرازی نفوذ داشته باشد و این تلاشها بی تأثیر نبود. در ماجرای جنبش تنباکو، نقش سیدجمال انکارنشدنی است و او با مرحوم نائینی نیز رفاقتی داشته و از این طریق با میرزا در ارتباط بوده است. سرآخر نیز مرگ ناصرالدین شاه بی ارتباط با سیدجمال نبود، زیرا میرزارضا کرمانی از شاگردان سیدجمال بود. البته مدتها بعد گفته شد سید جمال به صورت مستقیم فرمان کشتن ناصرالدین شاه را نداد، اما به نظر میرسد میرزارضا کرمانی به این سطح از فهم رسیده بود که مراد استادش در مخالفت با شاه ایران چه بوده است. او پادشاهی و حکومت شاهنشاهی ایران را قبول نداشت و ماجرای تحصن قهرآمیز او به شاه عبدالعظیم اقدامی بود که در واکنش به رژیم قاجار نشان داد و مایل بود این رژیم فرو بپاشد.
این روحیه سیدجمال در مواجهه با دیگر کشورهایی که سیدجمال در آن حضور داشت نیز دیده میشد؟
بله. در مصر هم همین اقدامات را انجام داد و در نامهای که به حاجی امین الضرب نوشت، خاطرنشان کرد که فعالیتهای او سبب شد تا بین خدیوی اسماعیل، حاکم وقت مصرـ و پسرش اختلاف بیفتد و درنهایت پسرش جانشین پدرش شود. این شورش درونی در سیدجمال نهادینه شده بود. در افغانستان نیز این گونه فعالیتها را ادامه داد و این رفتار شورشی را بین شیرعلی خان و برادرش داشت و این دو را به جان هم انداخت.
سیدجمال با وجود اینکه تحصیل کرده حوزه علمیه بود، هویت حوزه را برای خود نساخته بود و او یک نابغه چهارچوب ناپذیر بود. او از مصر تا هند، ایران و استانبول را سفر کرد. در مصر مذهبش را حنفی بیان میکند و در ایران و افغانستان نیز شیعه دانسته میشود و در استانبول خود را استانبولی توصیف میکند. این جنبهای از پیچیدگیهای سید جمال است. به همین دلیل سیدجمال برای پیشبرد اهداف خودش از هر مسیری برای هموارکردن این مسیر بهره برد.