رضا سلیماننوری| 2روز پیش به هنگام بررسی روزنامههای قدیمی خانه چشمم به نسخههایی از نشریه «هوشیار» مشهد و یادداشتهایی افتاد که قدیمیترین روزنامهنگار زنده ایران در آن قلمی کرده بود. یادداشتهایی که در ذهن من دیدارهای چندی را زنده کرد که با این کهنهسوار عرصه رسانه کشور در محدوده زمانی سالهای 1392 تا 1396 داشتم. دیدارهایی که در آنها بسیار بسیار آموختم و نادانستههای بسیاری را از گذشته مطبوعات مشهد دانستم.
این باززندهسازی خاطرات باعث شد تا با منزل او تماس بگیرم، اما تعداد زنگهای پرشمار و نیامدن پاسخ از آن سوی خط را به سبب گرفتاریهای ذهنی دیگر، حمل بر آن کردم که حتما او در خانه نیست و علت دیگری ندارد؛ برداشتی که عصر دیروز با تماس یک شهروند با روزنامه فهمیدم بسیار اشتباه بوده است. تماسی شوم که خبر داد دیگر نه من و نه هیچ فرد دیگری نمیتوانیم از گفتههای قدیمیترین خبرنگار فعال ایران فیض ببریم؛
آخر درست در همان ساعاتی که من به خواندن زندگینامه خودنوشت او در نشریه هوشیار مشغول بودم، او با این دنیای دون خداحافظی میکرد و به سوی یکتای هستیبخش رهسپار بود. آری، علیاصغر آذری، کهنهسوار خطه خبر، دیگر در میان ما نیست و پس از 95سال زندگی به دیدار معبود روانه شده است.
او از این 95سال، 71سالش را به خبرنگاری و روزنامهنگاری و یادداشتنویسی برای مطبوعات گذرانده است. اولین کارش نوشتهای در نشریه پرخاش به سال1324 بود و آخرین مطلب مطبوعاتی مربوط به او هم گفتوگویی با شهرآرا در مرداد امسال بود که اینبار در هیئت سوژه، مقابل خبرنگاران جوان نشسته و از زندگیاش گفته بود. گفتوگویی که با حاشیههای بسیار همراه بود؛ زیرا زندگی او پس از درگذشت همسرش در اوایل سال1396 به نحوی پیش رفته بود که شرایطش هر بینندهای را دچار بهت و اندوه میکرد. این اندوه البته فقط در دل اهل رسانه -بهویژه آنهایی که در آن گفتوگو شرکت کردند و از نزدیک وضعیت زندگی پیرمرد را دیدند- هنوز هم زنده است و دل و اندیشه مسئولانی را که پس از انتشار مصاحبه در روز خبرنگار امسال با وضعیت نابسامان او آشنا شدند، تنها لحظاتی به خود مشغول کرد؛ لحظاتی که وعدههایی بدهند و بروند. مسئولانی که هم ارشادی در جمع آنها بود و هم شهرداریچی. ارشادیاش قول داد تا در اسرع وقت به مشکلات زندگی شخصی او ورود کند و گرامیاش دارد و شهرداریچیاش وعده داد شرایط زندگی «یگانه کهنهسوار رسانههای کشور» را التیام بخشد و حتی کوچهای را به نامش کند. اما این همه فقط قول و وعده بود و بس.
و حال دیگر علیاصغر آذری، این قدیمیترین روزنامهنگار زنده کشور، زنده نیست تا کسی از مسئولان بپرسد که چرا آن قول و وعدهها را عملی نکردید. بگذریم که هرچه بر این زخم ناسور بیشتر فشار آوریم، خون و چرکابه بیشتر فوران میکند. زخمی که عاقبت همه ما اهل رسانه است، اگر یاور هم نباشیم. پس امروز صبح ساعت9:30 به صحن آزادی بیاییم و زیر تابوت مرحوم علیاصغر آذری را بگیریم و برایش نماز میت بخوانیم تا شاید بدینگونه کمی از قصور خود را جبران کرده باشیم.
۱۷ مرداد ۹۸ | گفتوگوی شهرآرا با «علیاصغر آذری» به مناسبت روز خبرنگار در منزل وی