به گزارش شهرآرانیوز - محمود دولتآبادی در گفتوگو با خبر جنوب درباره نقش سیاست در کشور سخن گفته است که بخشی از آن را در ادامه میخوانید:
متاسفانه سیاست هم از جمله مسائلی است که در جامعه ما ساده انگاشته شده است. علتش فقط در اذهان سادهانگار نیست، علت عمدهاش در فقدان انسجام اجتماعی است تا هر کس و گروهی تشخیص بدهد جای خودش کجاست و چه خواستههایی دارد در مقابل آن چه به جامعه میدهد. در واقع به علت فقدان احزاب سیاسی، سندیکاها، تشکیلات زنان و اجتماعیت جوانان و ... تقریبا درک درستی از سیاست و عمل سیاسی نمیتواند در جامعه ما وجود داشته باشد، پس ویژگی چنین جامعهای نامشخص بودن همه چیز و همه کس است! در چنین شرایطی است که وقتی من نویسنده درباره رانتی شدن امر کاغذ که به شغلم مربوط است حرف میزنم، شما تلقی سیاسی پیدا میکنید، یا وقتی مینویسم تحریم بد است، چون یقین دارم تحریم ملت را از پا در میآورد و جیب سارقین را انباشتهتر میکند، شما تصور میکنید این یک عمل سیاسی است! یا مورد بسیار مهم دیگر، وقتی من مویه میکنم در شهادت قاسم سلیمانی و شما نمیدانید که من نسبت به همه رفتنها مویه کردهام.
به هر حال من مسئول اداره ذهن دیگران نیستم بلکه شخصا مسئول وجدان ملی خودم هستم که توجه دارم به همین قرن گذشته (قرن بیستم) که میهن گرامی من و شما در اسارت دست بیگانگان مهاجم قرار گرفت و مردم ما نسلکشی شدند و از آنجا که ما ایرانیها در ضعف تمام بودیم، چون چلانده شده بودیم چنان ادعای به حقی را نتوانستیم به کرسی بنشانیم و از مهاجمان غرامت بگیریم اگر شده یک عذرخواهی ساده که هجوم آوردهاند به کشوری که در هر دو جنگ اعلام بیطرفی کرده بوده! حتی نمایندگان ایران در جلسه ترک مخاصمه و خروج قوای بیگانه از مملکت ما اجازه حضور پیدا نکردند و سرگردان ماندند در محل اجلاس در پاریس گمانم! اگر به این معانی اندیشه بشود و به یاد بیاید که در کمتر از دویست سال اخیر سه پاره از کشور ما زدوده شده است، به علت ضعف و جهل و تعصب و فقط ضعف و جهل و تعصب، در آن صورت ممکن است به درنگ واداشته بشوید که چرا در فقدان ژنرالهای مملکتم و همچنین ژنرال سلیمانی مویه کردهام. با وجود این تکرار میکنم که شخصا مسئول ذهنیت و قضاوت دیگران نیستم، اما لابد من هم به اندازه عمری که گذراندهام، تجربه و خرد دارم و به اندازه کاری که انجام دادهام احساس مسئولیت دارم، اما همه این غم نوشتهها به معنای آن نیست که تصور کنید من موافق نظامی شدن مملکت هستم به اعتبار این که معتقد به رفع ضعف و جهل و تعصب هستم، بر عکس معتقدم نظامی شدن مملکت میتواند هم منجر به ضعف و تنبلی نیز بشود، چون باور دارم سرباز واقعی نمیتواند پشت میزنشین باشد. در مثل داریم که: «هر کسی را بهر کاری ساختند!»