میراث پژوهان ما، گاه چنان در زمان گذشته غرق میشوند که شخصیتهایی را که در» حجاب معاصرت «گرفتار آمدهاند، نمیبینند؛ یا سخن گفتن از آنان را دون شأن خود میدانند. در حالی که اگر مقصود از گفتن و نوشتن، تذکر و تربیت و تحوّل باشد، چه تفاوتی است میان پرداختن به موضوعی کهن یا نو؟
به عبارت دیگر، توجه به کاربرد و فایده یک مبحث، چه کاربرد فوری و چه کاربرد دراز مدت، در عرصه پژوهش ضرورت جدی دارد؛ وگرنه با دیدگاه «تراث برای تراث» پیش میرویم، آنگاه به جای مسئلهیابی، مسئلهسازی میکنیم؛ برای خودمان مینویسیم، و فقط خودمان میخوانیم و لذت میبریم، بیتوجه به جامعه و نیازش و وامی که باید به او بپردازیم.
تفصیل این مقال، مجالی دیگر میطلبد. ولی به اجمال میگویم: این بحث را بیشباهت نمیبینم به مقوله هنر برای هنر و ادبیات برای ادبیات، که سالها گریبانگیر اهل هنر و ادب بوده است؛ یا مقوله نزاع بیحاصل میان شعر کهن و شعر نو، که سالها بیتوجه به هدف و غایت از شعر و بیان صورت میگرفت و جریان داشت.
باری، سخن گفتن درباره استاد مطهری در این راستا جالب توجه است که از معاصران نیز باید درسها آموخت و توشهها اندوخت.
نگارنده این سطور، از اوان نوجوانی، با مرحوم مطهری و آثارش انس داشته است، از داستان راستان که حدود سال ۱۳۵۰ خوانده تا آثار دیگر در سالهای بعد، مانند علل گرایش به مادیگری و غیره، بهعلاوه چند بار دیدن و شنیدن صدایش از نزدیک و البته بدون فهم دقیق مطالب این بهرهگیری هرگز به معنای مطلق دانستن او نیست، و باب نقد و بررسی درباره شخصیتهای علمی همواره گشوده است، بلکه لازمه حرمت نهادن به آنها همین است.
در مورد شهید مطهری بسیار نوشتهاند. ولی بیشتر این نوشتهها به جنبههای علمی او توجه دارد، به ویژه دیدگاههای فلسفی. ولی از زاویهای دیگر میتوان و باید به او نگریست، که دیدگاههای تربیتی و اجتماعی و فرهنگی اوست. مطهری در زمان خود فردی موفق بود که به اعتدال و دور از افراط و تفریط سیر میکرد و همگان را به این گونه سلوک فرا میخواند از این نظر در هر زمینه که وارد شده، آرام، اما ژرف بدان نگریسته است. در این مورد، کار مهمی که در سالهای پیش صورت گرفت، مجموعه مقالات و مصاحبههای کتاب» جلوههای معلمی استاد» بود که انتشارات مدرسه منتشر کرد. از دکتر محمودگلزاری، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، در سالهای پیش شنیدم که در زمان همکاری با مجلات رشد، این مجموعه را سامان داده، گرچه نامش در کتاب نیامده است.
ولی با توجه به اهمیت موضوع، این مقدار کفایت نمیکند؛ و گامهای جدی دیگر مورد نیاز است.
کتاب «نامهها و ناگفتهها» مجموعهای است گزیده از میان نامههای شخصیتها به مطهری و برخی از نامهها و یادداشتهای او. این کتاب را انتشارات صدرا نخستین بار به سال ۱۳۸۲ نشر داده و در این گفتار، چاپ چهارم آن۱۳۸۹مورد استناد است که نگارنده اخیرا دیده است.
نامهها و ناگفتهها شامل چند فصل است:
فصل اول: نامههایی به شهید مطهری از: حضرات آیات: امامخمینی، گلپایگانی، میلانی، صدوقی، طباطبایی، سید محمدصادق روحانی؛ همچنین شخصیتهایی همچون: محمدتقی و علی شریعتی، صادق طباطبایی، و گروهی دیگر.
فصل دوم: نامههای مطهری به: مجله زن روز، پدرش، پسرش، دخترش، متولیان مسجد الجواد (ع) گزیدهای از پرونده دانشگاهی مطهری سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۵۶ نیز در همین فصل است.
فصل سوم: یادداشتهای مطهری تحت عنوان: ساختار سازمانی شورای روحانیت تهران، ۱۵ خرداد ۴۲، بازجویی ساواک از مطهری، استعفانامه از حسینیه ارشاد، برخورد با یک استاد مارکسیست در دانشکده الهیات در سال ۱۳۵۵، آثار دکتر شریعتی، انقلاب اسلامی.
فصل چهارم: چند یادداشت از مطهری در مورد: زندان سال ۱۳۴۲، درس معارف قرآن قم به سال ۱۳۵۶، دو یادگار از فرزندانش، متن سنگ مزار مادرش.
پیوست: چند دستنویس از اسناد موجود در کتاب.
این چشمانداز کلی ۲۲۴ صفحه سرشار از نکته و آموزه است.
اما کتابنامه تاریخی استاد مطهری به امام خمینی:
این کتاب یک نامه طولانی است، نه صفحه، که متن کامل آن به صورت دستنویس همراه با متن چاپی و برخی ضمائم آمده است. زمان نامه سال ۱۳۵۶ قبل از ماه آبان و موضوع آن خطرات فرهنگی پیش روی نهضت اسلامی است که در چهار محور بحث شده است: مارکسیسم، مجاهدین خلق، مشکلات روحانیت و تفکر دکتر شریعتی نه شخص او). در مورد چهارمین محور، بیش از سه محور دیگر سخن گفته، چنانکه سالها پیش از آن در یادداشتی خصوصی تحت عنوان» اسلامشناسی یا اسلامسرائی «مبنای کلی اسلامشناسی را نقد کرده و در یادداشتی دیگر مربوط به کتاب» حسین وارث آدم آن را یک روضه مارکسیستی برای امام حسین (ع) دانسته بود.
نگارنده سطور، بدون تأیید یا رد مطلق این دیدگاه و بدون اینکه بخواهد به جزئیات این مطلب بپردازد و در مورد تک تک این نکات اظهار نظر کند، نفس اینگونه تحلیلها و هشدارها را نشانه زمانشناسی و آیندهنگری و دغدغهمندی مطهری میداند که این روحیه برای فعالان فرهنگی و دینی ضرورت جدی دارد.
کتاب نامهها و ناگفتهها، سرشار از نکتههایی است که تا کنون گفته نشده یا بر آن تأکید نشده یا اینکه مطرح شده، ولی یادآوری آن در این زمان پس از گذشت چند دهه از نگارش برخی از این نامهها برای بازخوانی تاریخ فرهنگی و دینی ایران لازم است. همچنین نکات تربیتی از روش زندگی مطهری و برخوردهای او با استادان، شاگردان، معاصران، خانواده، دوستان و ... که بسیار قابل توجه است.