۱۸ مصدوم در پی واژگونی اتوبوس در آذربایجان شرقی (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) حق سرانه درمان بیمه‌شدگان صاحبان مشاغل آزاد ۲۳۵ هزار تومان اعلام شد ماجرای مفقودشدن زن جوان در بولوار توس مشهد چه بود؟ قتل همسایه به‌خاطر پول شارژ! تذکر ۵۵ نماینده مجلس به وزیر تعاون درباره کمک هزینه معیشت معلولان انجام نخستین عمل جراحی ضایعه عروقی مغز از طریق ورید چشمی در بیمارستان قائم(عج) مشهد لحظه‌به‌لحظه با ردیابی قاتل الهه حسین‌نژاد؛ از ردیابی موبایل دوم تا آخرین کارت‌به‌کارت جزئیات برگزاری آزمون استخدامی آموزش و پرورش در سال ۱۴۰۴ دستگیری عاملان کلاهبرداری ۲.۵ میلیون دلاری در مشهد انتقاد متخصصان از «بستن دهان با چسب»، یک ترفند اشتباه هنگام خواب که بسیار محبوب شده! کشف دپوی ۶۰ هزار لیتر سوخت قاچاق در مشهد (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) کدام کیسه، ایمنی بیشتری برای نگهداری غذا دارد؟ معاون علمی رئیس جمهور خبر داد: صادرات تجهیزات پزشکی به ۶۰ کشور ارتباط بدنسازی با مرگ ناگهانی ناشی از حمله قلبی سرگردانی ۱۲ ساعته مسافران آبادان پارس ایر در مشهد | اتوبوس جایگزین هواپیما شد (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) هشدار محیط زیست خراسان رضوی درباره وقوع آتش در طبیعت درخواست نماینده مردم اصفهان در مجلس برای تشکیل ستاد احیای زاینده‌رود مجموعه تاریخی «چغازنبیل» خوزستان به نام دولت سند خورد انتقاد نماینده مجلس از کنکور دومرحله‌ای رئیس موسسه تحقیقات آب کشور: چهار سال گرم در پیش است کمبود نیروی انسانی یکی از مشکلات محیط زیست گلستان است تذکر عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در خصوص نحوه اعطای وام ازدواج بهترین سن برای تزریق واکسن پاپیلوما چه زمانی است؟ نظارت کامل وزارت بهداشت بر تولید تا عرضه محصولات آرایشی چند توصیه برای تقویت و رشد مجدد ابرو‌ها بخش‌های وی‌آی‌پی بیمارستان‌های دولتی به بیمه تکمیلی بازنشستگان کشوری اضافه شدند جزئیات قتل هانیه بهبودی، ورزشکار فریمانی، از زبان دادستان عمومی و انقلاب فریمان | قاتل دستگیر شد معاون محیط زیست دریایی سازمان محیط زیست: ۵۰ درصد آب‌شیرین‌کن‌های دنیا در خلیج‌فارس و دریای سرخ متمرکز است
سرخط خبرها

مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (۸۴)

  • کد خبر: ۷۱۷۶۸
  • ۰۳ تير ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۶
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (۸۴)
محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی

شنبه| دخترک دیگر حوصله‌اش سر رفته است و در خانه بند نمی‌شود، بی‌تابی می‌کند و دلش تاب و سرسره می‌خواهد. مجبور می‌شویم شال‌وکلاه کنیم و راه بیفتیم. وقتی به فضای بازی بچه‌ها می‌رسیم، می‌بینم ازدحام کودکان بیش از چیزی است که فکرش را می‌کردم. از یک‌طرف نگران کرونا هستم و از طرف دیگر بچه‌های بزرگ‌تر بین بچه‌های خردسال بالا و پایین می‌پرند و با اندام‌های درشت و حرکت سریعشان ممکن است هر لحظه برای کودکان دوسه‌ساله خطرساز شوند. در همین احوال که با احتیاط و تردید مراقب دخترم هستم، پسری حدود ده‌یازده ساله برعکس از سرسره بالا می‌رود و با صدای بلند به دوستش که از او جلو زده است، فحش‌های رکیک می‌دهد. پدری دیگر که در کنار من ایستاده است، دوچرخه کودکش را کنار می‌کشد و سعی می‌کند دور شود. کمی بعد می‌بینم که همان پسر ده‌یازده‌ساله قدری دورتر دارد با رفقای هم‌سن خودش درباره اینستاگرام و عکس‌هایی که در آنجا دیده‌اند حرف می‌زنند.


یکشنبه| پیرمردی در خیابان جلو من را می‌گیرد و بدون مقدمه می‌پرسد: «آیا تحمل زنم ثواب دارد؟» قدری توقف می‌کنم و جواب می‌دهم که بالأخره هرگونه تحملی ثواب دارد؛ تحمل آزار همسایه، صبر بر مشکلات بچه‌داری، تحمل سختی‌های زندگی و...، اما نمی‌گذارد حرفم تمام شود و طوری که انگار انتظارش برآورده نشده است، دوباره سؤالش را تکرار می‌کند و توضیح می‌دهد: «همه حقوق بازنشستگی‌ام را به زنم می‌دهم و هر چیزی هم که می‌خواهد می‌پذیرم و با او همراهی می‌کنم، اما بازهم ناراضی است و هر بار به بهانه‌ای اوقات‌تلخی می‌کند و اعصابم را به‌هم می‌ریزد. بااین‌حال من همچنان تحمل می‌کنم و برای مراعات حال او چیزی نمی‌گویم. آیا خدا این تحمل و صبر و خویشتن‌داری من را حساب می‌کند؟» نمی‌خواهم یک‌طرفه قضاوت کنم و بدون شنیدن حرف‌های همسرش چیزی بگویم، اما به‌ناچار جوابی می‌دهم و خیالش را آسوده می‌کنم که این صبر و شکیبایی ثوابش از عبادات دیگر کمتر نیست و برترین فضیلت اوست.


دوشنبه| در قطارشهری جوان دانشجویی از من چیزی می‌پرسد و باب گفتگو باز می‌شود. وقتی بحث گرم شده است و من رسیده‌ام به اینکه مردم حاضرند در صورتی تحریم‌ها را تحمل کنند که بی‌عدالتی و نابرابری نباشد، ناگهان مردی میان‌سال که صدای ما را شنیده است، بدون مقدمه فریاد می‌زند: «حاج‌آقا مردم دیگر حاضر نیستند هیچ‌چیزی را تحمل کنند!» با صدای او توجه دیگران هم جلب می‌شود و یکی‌دو نفر دیگر وارد بحث می‌شوند. اینجاست که یک فروشنده دوره‌گرد با بسته‌ای تیغ یک‌بارمصرف جلو می‌آید و بی‌اعتنا به بحث داغ سیاسی می‌پرسد: «حاج‌آقا ژیلت نمی‌خوای؟» لحظه‌ای سکوت بر جمع حاکم می‌شود و یک‌باره همه می‌خندند!

سه‌شنبه| در بقالی قیمت جنس را می‌پرسم و قدری توقف می‌کنم. موقعی که می‌بینم گران است و با تشکر و خداحافظی می‌خواهم بیرون بروم، فروشنده می‌گوید: «شما دیگه چرا؟ شما که باید ندیده و نپرسیده بخرید!»


چهارشنبه| داریم با همسر و فرزند کوچکم در پارک قدم می‌زنیم تا از محوطه بازی کودکان به قسمت دیگری برویم. در همین حال از کنار خانمی میان‌سال می‌گذریم که روی نیمکت نشسته و گویی منتظر پایان بازی دیگر اعضای خانواده است. حجاب و پوشش مناسبی ندارد، ولی در همین لحظه صدای او را می‌شنوم که با نگرانی به دخترش می‌گوید: «زودتر برویم، من نمازم را نخوانده‌ام و دارد قضا می‌شود.»


پنجشنبه| در مترو نشسته‌ام. سرم داخل گوشی موبایل است و دارم پیام‌های دایرکت اینستاگرام را می‌خوانم. همان موقع پیامی دریافت می‌کنم از کسی که نوشته است: «من روبه‌روی شما هستم!» لحظه‌ای توقف می‌کنم و با تعجب سرم را بالا می‌آورم، می‌بینم جوانی در صندلی روبه‌روی من به من خیره شده است و لبخند می‌زند. ادامه پیام را می‌خوانم: «فرصت دارید چند لحظه صحبت کنیم؟» حالا من لبخند می‌زنم و در ادامه مسیر با هم گفتگو می‌کنیم!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->