هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ مردم تهرانِ سال ۱۲۸۷ خورشیدی، هرگز فکر نمیکردند صبح دوم تیرماه شان نه در تفِ آفتاب اول تابستان که در سرخی آتشِ خیابان اکباتان بسوزد. صبح آن روز با این خبر شروع میشود: «مجلس به توپ بسته شد.» و بعد از آن بود که هر کسی در ایران هر زمان خواست گوشهای از آن ماجرا را روایت کند، میگفت: «یوم التوپ.» این روز، در واقع آغاز دورانی است که به «استبداد صغیر» معروف است.
دورانی که جنگ میان مشروطه خواهان و سلطنت طلبان، بخشی از تاریخ این دیار را نوشته است. سوای جوسیاسی خاص، در این روزگار، حکایت روزنامهها و قلمها و روزنامه نگارانی که جان بر سر این سودا نهادند، شنیدنی است. یکی از نامیترین این افراد؛ «شیخ احمد روح القدس» معروف به «سلطان العلمای خراسانی» است که در باغ شاه بالای دار رفت، اما از سخنی که حق بود یک پله پایین نیامد. گزارش پیش رو، روایت روزهای رفته بر او و توصیفِ وضعیت مشهد در دوران استبداد صغیر است.
محمدعلی شاه در سال ۱۲۸۷ خورشیدی، طومار مشروطیتی را پاره میکند که در ابتدای تاج گذاری خود بر آن قسم یاد کرده بود تا ورقهای تاریخ، روزگار تاریک دیگری را برای ایران سیاهه کنند. مشهد این دوران میدان درگیری موافقان مشروطه و موافقان شاه است که در نهایت به توپ بندی حرم مطهر رضوی منجر میشود. به گفته دکتر «ابوالفضل حسن آبادی» مشروطه در مشهد برخلاف بسیاری از شهرها هیچ گاه به صورت کامل مستقر نمیشود و زد و خورد بین موافقان و مخالفان مشروطه از هنگام مطرح شدن آن در مشهد به سال ۱۳۲۴ هجری قمری تا پیروزی کاملش در سال ۱۳۲۷ ادامه مییابد.
هرچند از این سال ظاهرا مشروطه خواهان پیروز بودهاند، اما بافت سنتی شهر و مخالفت برخی از نیروهای مذهبی یا افراد سرشناس مشهد باعث میشده تا این مخالفتها همچون آتش زیرخاکستر باشد و هر از چند گاهی سرخی پنهانش سبب ناامنیهایی در ارض اقدس شود.
یک نقاشی از واقعه توپ بندی مجلس شورای ملی
پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی و آغاز استبداد صغیر، آصف الدوله، والی خراسان، از کار برکنار و رکن الدوله بر تخت او تکیه میزند.
پس از این است که با فاصله اندکی انجمن ایالتى و اداره هاى نوبنیاد، مثل اداره بلدیه و اداره معارف تعطیل و از نشر مطبوعات جلوگیرى میشود. حکومتیها در ادامه «میرزا صادق خان» مدیرجریده خورشید را کتک زده و دفتر روزنامه اش را به تاراج میبرند و بر بزرگان و عالمان سخت میگیرند آن چنان که بسیاری از مشروطه خواهان مشهدی به ناچار از کنسول بریتانیا درخواست پناهندگى میکنند که پذیرفته نمیشود. با این حال، برابر آنچه «دکتر غلامرضا جلالی» در «نهضت مشروطه و سرنوشت ۳ رویکرد سیاسى علماى مشهد» نوشته، هنوز در این دوران، حدود ۲۰ تن از علما مبارزات خود را به صورت زیرزمینی ادامه میدهند، اما ماجرا به اینجا ختم نشده و این روزگارِ تاریک ۱۵ ماهه هر روز با ماجرایی تلخ و شورشی ناکام به پایان میرسیده است.
برابر اسناد تاریخی برجای مانده، سرنوشتِ این رویدادها، ۶ ماه پس از آغاز استبداد صغیربه درگیریهای خیابانی ختم میشود. برای نمونه، در جریان شورشی مردمى که روز ۱۱ آذر ۱۲۷۸ خورشیدی به راه میافتد، نیروهاى دولتى توپ و چاتمههای خود را از کوچهها برداشته و به مشروطه طلبان میپیوندند. از روستاها نیز شمارى براى یارى مشروطه طلبان به مشهد میرسند و در اولین گام تلگراف خانه را در اختیار خود
میگیرند.
این وضع تا ۱۵ آذر ادامه دارد. در این روز شاه تلگراف میزند که اگر مردمی که در حرم متحصن شدهاند، از حرم خارج شوند و بازارها باز شود، وى یک مجمع عدالتى اعطا خواهد کرد، ولى مردم مطالبات خود را اینطور سیاهه میکنند: «ماطالب انجمن محلى و عفو عمومى و یک ماه فرصت برای وصول مالیات هستیم.»
شاه ناچار سر خم میکند و همه این شرطها را میپذیرد و مردم پراکنده میشوند، با این حال، شمارى رضایت نداده، با جمع هماهنگ نشده و ناآرامیهایی را رقم میزنند.» در اسفند ۱۲۸۷ خورشیدی، براساس گزارش «ماژور سایکس»، مشروطه طلبان مشهد در برابر ستمکاری هاى نیروهاى سلطنت طلب بازارها را بسته و انجمن مبارزان را تشکیل میدهند. در این روز «ملک الشعراى بهار» در جمع علیه استبداد سخنرانى میکند.
همچنین در این ایام گویا «سردار سعید»، رئیس قشون مشهد است و فوج قرائى و تعدادى سواره نظام به فرماندهى «سالارنصرت» در شهر استقرار دارند و مجاهدان مشروطه خواه، مسجد گوهرشاد را مقر خود قرار داده اند.
جمعی از مشروطه خواهان محبوس در باغ شاه تهران
رکن الدوله که دستش در کاسه روس هاست و برای پایان دادن به این ماجراها و رسیدن به قدرت بیشتر، حتی از سرخ کردن سنگ فرشهای شهر با خون ابایی ندارد، دستور میدهد، برخی از وعاظ مشروطه خواه، از جمله پسر «میرزایحییطباخ» را دستگیر و به کلات نادری تبعید کنند. والی خراسان همچنین فرمان حکم آزاد برای تیراندازی به سوی مردم را هم صادر میکند.
او علاوه بر اینها، از مأموران حکومتی میخواهد تا با استفاده از چند عراده توپ، مراکز تجمع مردم را در مسجد گوهرشاد و حرم مطهررضوی به گلوله ببندند. چندین گلوله توپ هم به سوی منزل «شیخ ذبیح ا... مجتهد قوچانی» شلیک میشود که از علمای مشروطه خواه مشهد است و در محله عیدگاه سکونت دارد. یکی از گلولهها به بادگیر حوض خانه و دیگری با فاصله کم، جلوی مسجد (سه دره) بر زمین مینشیند و پیرمرد خرده فروشى را تکه تکه میکند. گلوله سوم هم در کوچه (راسته عیدگاه) به زمین افتاده و چند گلوله دیگرهم به کوچهپس کوچههای این منطقه برخورد میکند.
مشروطه خواهان پس از این رویداد تصمیم میگیرند در منزل «رضااف» تاجر جمع شده و از راه جمع آورى اعانه مقدارى اسلحه تهیه کنند. این مراد با خرید تفنگ هاى «ورندل» که آن زمان به «ظلالسلطانى» معروف بودند و نیز اسلحه «برزنکه» از عشایر بختیاری به حقیقت میپیوندد. این تفنگها چند روز بعد در میان کالاها و بارهاى تجارى به مشهد میرسند.
در همین دوران رکن الدوله براى گزارش ماوقع مشهد به شاه، به تهران میرود و شهر را به سربازانش میسپارد. آنان هم یکى از افراد نفوذی مشروطه را در ارگ شناسایى و مجروح میکنند.
این خبرسبب خشم مشروطه طلبان مبارز میشود، آن چنان که آنان را به قصد گرفتن ارگ تا مقابل حیطه «حاجکربلا على» پیش میبرد.
مجاهدان بالاى سردَرِ کاروان سراى «شیخفیض محمد» را سنگر قرار میدهند، اما این سنگر با توپ روسها ویران شده و نیروهاى مجاهد ناگزیر به فرار میشوند. نظامیان آنان را تا حمام «سالار بهادر» دنبال میکنند و درگیری در شهر گاه خاموش و گاه روشن ادامه مییابد. پس از بازگشت رکن الدوله، مشروطه خواهان جنازه بیگلربیگى شهر را که در همین درگیریها کشته شده بود، به دُم قاطر بسته و پس از گردش در کوچه هاى شهر، به تخت داروغه، واقع در پایین خیابان، روبه روی کوچه عباسقلى خان میبردند. روایت است که مردم تا غروب به تماشاى جسد او مى رفته اند. تاریخ میگوید که غروب این روز مشهدیها تصمیم میگیرند که پیکر کشته شدگان این مبارزات خیابانی را در صحن حرم مطهر رضوی دفن کنند.
در شواهد مردمی آمده که در این هنگامه، تمام علما، طلاب، تجار و اصناف و حدود ۱۰ هزار مجاهد مسلح شهرى و روستایى، جلوى جنازهها در ردیف هاى چهار نفرى حرکت میکنند و وارد صحن مطهر رضوی میشوند. شکوه این حرکت آن چنان بوده که خبر آن تا دربار میرسد.
محمدعلی شاه که از وضعیت به وجود آمده به شدت هراسان شده بود، رکن الدوله را عزل و حکومت خراسان را در مقابل ۲ هزار و ۴۰۰ لیره، به نیرالدوله واگذار میکند.
نمایی از سردر مجلس ملی پیش از حادثه توپ بندی توسط محمد علی شاه قاجار
با این حال، حاکم جدید نمیتواند وارد مشهد شود و مشروطه خواهان، وی را در نیشابور متوقف میکنند. به این ترتیب شهر مشهد مدتی بدون حاکم میماند. طی این مدت، زد وخورد میان مأموران حکومتی و مردم همچنان ادامه دارد و باوجود ضعف مأموران حکومتی، حمایت روسها از آنان مانع یکسره شدن کار نیروهای استبداد از سوی مشروطه خواهان میشود. همین حمایت هم سبب میشود مأموران حکومتی توانایی آن را پیدا کنند تا با کمک قزاقها در چند نوبت مبارزان مشهدی را شکست دهند که در جریان همین جنگ وگریزها هم هست که بازارچه «حاج کربلایی علی» نیز به آتش کشیده میشود.
شدت درگیریها به قدری بود که «پرسی سایکس» در گزارشی به مقامات انگلیسی، از آغاز انقلاب در مشهد سخن میگوید. با این حال، در نخستین روزهای سال ۱۲۸۸ خورشیدی، مشروطه خواهان مشهدی میتوانند نیروهای استبداد را مغلوب و منتصرالملک را که در این روزگار، نایب الحکومه مشهد بوده است، دستگیر کنند. پس از این است که با تسلط مردم بر شهر، نهادهای مردمی فعالیت خود را دوباره از سر میگیرند و انجمن جدید مشهد افتتاح میشود.
به گفته ابراهیم حافظی، کارشناس بخش مطبوعات پژوهشگاه علوم و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، تغییر حاکمان، ظهور افکار و اندیشههای نوگرایانه، شکلگیری احزاب و انجمنها، رونق روزنامهنگاری و تأسیس چاپخانههای جدید از دستاوردهای اولیه مشروطه در مشهد است. او میگوید: «اگر در دورۀ استبداد صغیر، مشهد فقط دارای یک روزنامه بود، پس از مشروطه در فضای باز ایجاد شده، قلمهای فراوانی مشغول جولان در عرصۀ روزنامهنگاری و معرکۀ آزادیخواهی شدند.»
به روایت اسناد روزنامه «خراسان» یکی از اندک روزنامههایی بوده که در دوره استبداد صغیر به همت «سید حسین اردبیلی» پا گرفته است. او که یکی از یاران مشروطه در این شهر بوده، تلاش میکند با انتشار روزنامهای که پنهانی منتشر میشده، اخبار مشروطه و سرگذشت آزادیخواهان را به اطلاع مردم برساند و فضای سیاسی مشهد را همسو با پایتخت و در خدمت مبارزه درآورد. ملکالشعرای بهار یکی از نخستین افرادی است که در این روزنامه نوپا قلم میزند؛ خراسانی که با مدیریت شخصیتی غیر حقیقی به نام «رئیسالطلاب» و در آدرس دروغین «محله بالاخیابان» چاپ و منتشر میشده است.
بهار در جلد نخست کتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران»، با اشاره به اشتغالش در روزنامه خراسان، به بیان برخی اقدامات برای توسعه فعالیت مطبوعاتی این روزنامه میپردازد و توضیح میدهد که خراسان، روزنامهای برای مقابله با استبداد صغیر بوده است: «اصلا آن را راه انداخته بودند تا شعله قیام را روشن نگه دارند.» گزارشهای خراسان در این دوره نیز، رسواکننده طرفداران استبداد بود. پاسخ به شایعاتی که علیه مشروطهخواهان جریان داشت و نیز، ابلاغ نامههای مشروطهخواهان دیگر شهرها به مشروطهخواهان مشهدی، از دیگر وظایفی بود که این روزنامه برای خود تعریف کرده بوده است.
از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۴ هجری قمری که پایان حکومت قاجار است، بیش از ۵۰ عنوان نشریه در مشهد منتشر میشده است. کمتر از ۵ ماه از آغاز مشروطیت در ایران گذشته بود که یکی از مشروطهخواهان برجسته مشهد دومین روزنامه این دیار و اولین روزنامه عصر مشروطه در مشهد را پایهگذاری کرد. «شیخ محمد علی مدیر» در ۲۳ شوال ۱۳۲۴ قمری روزنامه «بشارت» را بنیان نهاد. این روزنامه فعالیتهای مشروطهخواهان را پیگیری و اخبار آنها را چاپ میکرد.
«بشارت» روزنامهای محافظهکار بود که گویا یکی به نعل میزده و یکی به میخ.» علاوه بر این در مشهد روزنامههای «بشارت»، «خورشید»، «خراسان»، «طوس» و «نوبهار» با طرفداری از نظام مشروطه و استقرار حکومت قانون انتشار یافتند. روزنامههای طوس و نوبهار که پس از استبداد صغیر تأسیس شدند با شهامت به تفسیر و نقد تلاش روسها برای روی کار آوردن محمدعلیشاه و به گلوله بستن حرم در سال ۱۳۳۰ هجری قمری، توسط آنها پرداختهاند و به همین دلایل مورد دشمنی شدید آنان قرار داشتند.»
شیخ احمد روح القدس در کنار ۲۲ نفر از محبوسین باغشاه؛ در این تصویر او با لباس بلند و عمامه دیده میشود و مانند دیگران زنجیری به گردن دارد. در همین تصویر صورت عبدالجواد عموی روح القدس نیز دیده میشود؛ (نام عبدالجواد (شماره ۴) در منابع اینترنتی و روزنامههای پس از انقلاب به اشتباه ابراهیم و برادرزاده روح القدس معرفی شده است. روزنامه شهرآرا این اشتباه را با استناد به نام و نسب او در مصاحبه اش با فیاض خراسانی اصلاح میکند.)