سرخط خبرها

گپ و گفت با تراشکار قدیمی خیابان کوشش

  • کد خبر: ۷۲۴۰۸
  • ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۳
گپ و گفت با تراشکار قدیمی خیابان کوشش
حسین بلوغیان یکی از کسبه قدیمی و خوشنام خیابان کوشش در محله کوشش است. حسین آقا کارش را با شاگردی در مغازه تراشکاری خودرو شروع کرده و بعد از چند سال که چم‌وخم کار را یاد می‌گیرد به طور مستقل برای خودش مغازه‌ای باز می‌کند.
سمیرا منشادی| شهرآرانیوز؛ حسین بلوغیان یکی از کسبه قدیمی و خوشنام خیابان کوشش در محله کوشش است. قدیم‌ها بیشتر بچه‌ها زود وارد باز کار می‌شدند، او هم بعد از کلاس ششم ابتدایی وارد بازار کار شده است. حسین آقا کارش را با شاگردی در مغازه تراشکاری خودرو شروع کرده و بعد از چند سال که چم‌وخم کار را یاد می‌گیرد به طور مستقل برای خودش مغازه‌ای باز می‌کند. هنگامی که به خیابان کوشش یا همان گاراژدار‌ها می‌آید جزو اولین مغازه‌دار‌ها بوده است. او بعد از سال‌ها کار در این پیشه شغلش را به دلیل بیماری کنار گذاشته و سرش به ابزارفروشی گرم است.
 

۲ سال پادویی کردم

حسین بلوغیان متولد ۱۳۳۱ در محله قدیمی نوغان است. او بعد از گرفتن مدرک ششم ابتدایی وارد بازار کار شده است. او درباره اینکه چطور و چرا تراشکاری را شروع کرده است این‌طور می‌گوید: «مادرم بعد از اینکه درس‌هایم تمام شد من را به همسایه‌‍‌مان که در نخریسی اوراقی‌فروشی داشت سپرد که به تراشکاری ببرد. مادرم همیشه می‌گفت که باید هنر داشته باشید. فکر می‌کنم او هنگامی که با سایر خانم‌های همسایه صحبت کرده بود به این نتیجه رسیده بود که شغل تراشکاری برای من می‌تواند آینده داشته باشد.»

کار کردن در آن سال‌ها برای او آسان نبوده و خاطره‌های زیادی از روز‌های نخست کارش دارد. او می‌‍‌گوید: «استاد روز اول گفت ۶ صبح باید بیایی و مغازه را باز کنی. شب هم ساعت ۹ می‌توانی به خانه بروی. مزدت هم هفته‌ای ۵ تومان است. اگر می‌خواهی بیایی از فردا کارت را شروع کن.»

قبول می‌کند و از فردای آن روز هم کارش را شروع می‌کند. صبح‌ها مجبور بوده که خیلی زود از خانه‌شان که آن‌زمان از نوغان به کوی طلاب منتقل شده بود، حرکت کند تا به‌موقع به محل کارش در چهارراه مقدم طبرسی برسد. اگر دیر می‌رسید کتک و ناسزا از جانب استاد در انتظارش بوده است. شب‌ها هم مسیر مغازه تا خانه را که بیش از یک ساعت بوده پیاده می‌رفته است. او از خاطره‌های دوران کارش در آن تراشکاری می‌گوید: «۲ سال فقط کار‌های پادویی مغازه را انجام می‌دادم. آچار به دست بزرگ‌تر‌ها می‌دادم، مغازه را آب و جارو می‌کردم، برای خانه استاد خرید می‌کردم و... قانون این بود کاردزد باشی، یعنی اینکه از روی دست استاد و دیگران کار را یاد بگیری. آن‌ها در سال‌های اول آموزش نمی‌دادند. پرسش و سؤال‌کردن سبب شد تا فوت‌وفن کار‌ها را یاد بگیرم.»

 

برای خودم مغازه باز کردم

بلوغیان بعد از ۵ سال کار کردن به‌تن‌هایی مغازه‌ای برای خودش باز می‌کند. «تمام دستمزدم در آن ۵ سال و پول ناهاری را که مادرم می‌داد پس‌انداز کردم. اولین بار به بانک ملی میدان برق رفتم و حساب باز کردم. سن و سالی نداشتم، می‌گفتند باید با بزرگ‌ترت بیایی، آن‌قدر اصرار کردم و گفتم می‌خواهم دستمزدم را پس‌انداز کنم و برداشتی نخواهم داشت تا بالأخره کارمند بانک پذیرفت. تمام پولم ۱۰ هزار تومان شد و برای خرید مغازه‌ای که همین حالا در آن کار می‌کنم به ۳۰ تومان احتیاج داشتم که با سند خانه پدرم وام گرفتم.»

این کاسب قدیمی محله کوشش می‌گوید: «آن روز‌هایی که کارم را در این محله شروع کردم، تمام این خیابان خاکی بود. در این راسته چند مغازه بیشتر نبود. یک گاراژ نخعی بود که حالا هم هست و جزو قدیمی‌های این خیابان محسوب می‌شود. روبه‌روی مغازه ما درست آن سمت خیابان یک دیوار یک متری و بعد از آن همه بیابان بود. در سال‌های بعد به مرور تعداد مغازه‌ها بیشتر شد.»

اینکه این روز‌ها خیابان کوشش مکانی برای مشاغلی مانند تعمیرات خودرو و ابزارفروشی شده است، به‌دلیل هم‌جواری با میدان گاراژدار‌ها بوده است. او تعریف می‌کند: «در گذشته آن‌قدر این خیابان خلوت بود که خودرو‌های سنگین برای تعمیرات به اینجا می‌آمدند. به طور مثال همین‌جا مقابل مغازه‌ام می‌ایستادند و تعمیرشان می‌کردم. هیچ گلایه، ترافیک و جریمه‌ای هم در کار نبود.» حالا خیابان کوشش دیگر مانند سابق نیست، ترافیک و شلوغی خیابان برای کسبه آنجا سرسام‌آور است و حضور خودرو‌های سنگین در کنار خیابان ممکن نیست.

 

مغازه کوچک، اما بابرکت

مغازه بلوغیان کوچک است شاید بیشتر از ۲ مشتری در آن جا نشوند، اما منصف‌بودنش سبب شده تا مشتریان خاص خودش را داشته باشد و از همین مغازه کوچک خرج چند خانواده را بدهد.

بلوغیان می‌گوید: «برکت دست خداست، اگر منصف باشید و هوای بنده‌های خدا را داشته باشید، خدا هم حواسش به شما هست و هوای شما را دارد.» از همان ابتدا، کارش بالا و پایین داشته، اما توکل به خدا سبب شده از پس مشکلات زندگی‌اش به‌خوبی برآید، چیزی که او معتقد است برخی جوانان امروزی ندارند. در حال حاضر او به همراه ۲ پسرش در این مغازه کار می‌کنند.
بلوغیان می‌گوید به لطف خدا درآمدمان برکت دارد و زندگی هر ۳ خانواده می‌چرخد.

دزدِ کار بودیم
 

امروز مانند گذشته کار نمی‌کنم

بلوغیان از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۷۴ کارش تراشکاری خودرو بوده است. اما به علت بیماری کارش را تغییر داده است. او در این باره برایمان توضیح می‌دهد: دست‌هایم لرزش داشت به پزشک مراجعه کردم هنگامی که متوجه شد کارم چیست گفت برای مدتی کارت را کنار بگذار. کارم را کنار گذاشتم حالم بهتر شد. اما نمی‌توانستم برای همیشه بیکار باشم. با توجه به مشاغلی که ارتباط نزدیکی با کارم داشتند ابزارفروشی را انتخاب کردم.

درگذشته شغل ما بسیار سخت بود. همه کار‌ها با زور بازو و دستمان انجام می‌شد دستگاه‌های تراش قدیمی بود و آن‌قدر نیاز به سواد نداشت. اما در حال حاضر دستگاه‌ها پیشرفت کرده و جوانان در همین رشته به دانشگاه می‌روند. آن سختی‌ها را ندارد. اما باز هم جوانان گله دارند.
دزدِ کار بودیم
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->