سرخط خبرها

آیا سینما و سریال‌های شبکه خانگی در نمایش خشونت افراط می‌کنند؟

  • کد خبر: ۷۲۵۴۲
  • ۰۹ تير ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۵
آیا سینما و سریال‌های شبکه خانگی در نمایش خشونت افراط می‌کنند؟
سینما آینه تمام نمای جامعه است؟ بر منکرش لعنت. روشن است که قصه نویسان و سناریست‌های فیلم و سریال از آنچه در زندگی، لمس و در جامعه، تجربه کرده اند الهام می‌گیرند. ولی چطور می‌شود که در این چندساله بیشتر از هروقت دیگری زیرپوش کهنه دیدیم و تنبان مندرسِ راه راه و وافور و چاقوی ضامن داری که تندتند فرو می‌شود توی شکم طرف؟

نجفی | شهرآرانیوز - سینما آینه تمام نمای جامعه است؟ بر منکرش لعنت. روشن است که قصه نویسان و سناریست‌های فیلم و سریال از آنچه در زندگی، لمس و در جامعه، تجربه کرده اند الهام می‌گیرند. ولی چطور می‌شود که در این چندساله بیشتر از هروقت دیگری زیرپوش کهنه دیدیم و تنبان مندرسِ راه راه و وافور و چاقوی ضامن داری که تندتند فرو می‌شود توی شکم طرف؟

به نظرم می‌رسد هرچه قدر در سینمای ایران، ساخت فیلم‌های طنز به لودگی و شوخی‌های مبتذل در حال پیش روی است، ساخت فیلم‌هایی که باید در هر قسمتش از غصه بترکی و جان بدهی از اواسط دهه ۹۰ سیر صعودی پیدا کرده اند و به ژانر نکبت مشهور شده اند. منتقدان می‌گویند این خشونت‌ها اغراق شده است. یعنی به نظر می‌رسد ما قصه تعریف می‌کنیم برای نمایش هرچه بیشتر و بهتر صحنه‌های خشونت آمیز. حتی برخی‌ها یکی از سکانس‌های سریال «قورباغه» که یک نفر بعد از اینکه به طرز فجیعی کشته می‌شود و جنازه اش هم به آتش کشیده می‌شود، نمود تشدید یافته خشونت می‌دانند.


فیلم «درخونگاه»: همه گناهکارند و سیاه و مفلوک!

بیایید به فیلم «درخونگاه» نگاهی بیندازیم. سیاوش اسعدیان در این اثر همه اعضای خانواده را سیاه و گناهکار تصویر کرده است. پدر پول‌های رضا را صرف مواد و عیاشی کرده، داماد خانواده با آن پول‌ها دارو قاچاق کرده، خواهر خانواده با پول‌های رضا ولخرجی کرده و ... فقط مادر باقی می‌ماند که در آخر اتفاقی بدتر از بقیه برایش می‌افتد. در آخر فیلم، وقتی رضا وسایلش را جمع می‌کند تا خانه را ترک کند، مادر برایش تعریف می‌کند که یکی از دوستان رضا، فیلمی به آن‌ها نشان داده که در آن جوانی که شبیه رضا بوده، در حال تزریق مواد مخدر بوده است و به این ترتیب مادر فکر کرده رضا مرده و به این دلیل پول هایش را به پدر خانواده داده است.

 

رضا در جواب می‌گوید که مادر دوست داشته که باور کند آن جوان معتاد او بوده تا بتواند به راحتی پول هایش را به بقیه بدهد؛ به این ترتیب مادر هم در ثانیه‌های آخر فیلم در سیاهی غوطه ور می‌شود، اما پاسخ برخی از جامعه شناسان و پژوهشگران علوم اجتماعی چیز دیگری است. آن‌ها اعتقاد دارند این فیلم‌ها سیاهی را نمایش نمی‌دهند، بلکه این تصاویر بخشی از واقعیت موجود در کشورمان است.


سیاه نمایی نیست، حقیقت است

نگارنده یک بار در جلسه نقد و بررسی فیلم «مفت آباد» که در سینما هویزه مشهد برگزار می‌شد از پژمان تیمورتاش و سجاد افشاریان درباره این حجم از نکبت و بدبختی در فیلمش سؤال پرسید و اینکه آیا در پس این نمایشِ بدبختی، تحلیل جامعه شناختی وجود دارد یا نه؟ که پاسخ‌های درخورتأملی هم شنید. تیمورتاش گفت: «تحلیلی از این جامعه ندارم و فقط شرایط را نشان می‌دهم و به برخی‌ها می‌گویم این اتفاقات در حال رخ دادن است. تازه این سرسوزنی از اتفاقات و فجایعی بود که جامعه ما به آن مبتلا است.»

 

سجاد افشاریان هم در واکنش به این سؤال گفت: «البته دوست ندارم از این واژه استفاده کنم، چون به نظرم «نکبتی» وجود ندارد، بلکه شرایط «رقت انگیز» است و اگر کمی دقت کنیم می‌بینیم که این آدم‌ها دارند اطراف ما زندگی می‌کنند.» پاسخی هم کیانوش عیاری در این مدت بار‌ها آن را خطاب به مسئولان داده است. او فیلمی ساخت به اسم «خانه پدری» که روایت قتل دختری به وسیله پدر و برادرش در خانه است. این فیلم سال‌ها توقیف بود تا اینکه بالاخره ۲ سال پیش توانست اکران شود. مهم‌تر اینکه خیلی‌ها عیاری را به سیاه نمایی و دشمنی متهم کردند، اما در ماه‌های بعد اتفاقاتی افتاد که نشان داد او انگار جز حقیقت چیز دیگری نگفته است.

 

با این حال نمی‌توان فیلم ساز‌هایی مانند عیاری و درخشنده را به نمایش نکبت و اغراق در مشکلات اخلاقی و اجتماعی جامعه متهم کرد. آن‌ها از ابتدا نه برای کاسبی و جلب مخاطب که با نگاهی دغدغه‌مند و ریشه‌ای به این قبیل موضوع پرداختند. منتقدان می‌گویند چرا و چگونه سینما بیشتر نقاط ضعف جامعه، عقب ماندگی ها، خودباختگی‌ها و… را به مخاطب نشان می‌دهد و از نشان دادن و دیده شدن ارزش‌ها و پیشرفت‌های کشور جلوگیری می‌شود. مخاطب در ژانر نکبت، قهرمانی را که مدام غر یا نق می‌زند، دوست ندارد.


زیبایی شناسی فروپاشی و تباهی

اما در این بین فیلم آخر هومن سیدی یعنی «مغز‌های کوچک زنگ زده» توانست نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند. مثلا سید رضا صائمی، منتقد سرشناس کشور، درباره این فیلم نوشت:

«مغزها... روایت نسیان و طغیان آدم‌های فرودستی است که نه از ضعف اخلاقی که از فقر اجتماعی و اقتصادی، به یاغی گری تن داده اند و هویتی کاذب بر مبنای آن بنا کرده اند!

با همه این رفتار‌های آنارشیستی و بدوی که محصول یک انحطاط و تباهی مطلق است، شاهین (نوید محمدزاده) شخصیت اصلی قصه از دل همین شرایط به رستگاری می‌رسد و چقدر باورپذیر است این تحول از دل پلشتی‌ها و تباهی که از نکبت به معرفت می‌رسد و از پس این همه چرک، همچون چریک علیه خود و جهان پیرامونش برمی خیزد؛ انگار به نوعی صیقلی کردن ذهن زنگ زده خود تن می‌دهد. فیلمی که با همه سیاهی و چرکی که در آن می‌بینیم، اما سیاه نمایی نیست، بلکه نمایش ظلمت و تباهی است چنان که هست؛ تلخ و گزنده، اما در نهایت روزنه‌ای به سوی رستگاری می‌گشاید. تجربه نوعی زیبایی در اوج فروپاشی و تباهی!»


در این مدت ۲ سریال «قورباغه» به کارگردانی هومن سیدی و «سیاوش» به کارگردانی سروش محمدزاده، به قول معروف بیشتر از هر وقت دیگری سراغ فلاکت‌های قشر خاصی رفتند، اما در این چندسال شبکه خانگی به طرز افسارگسیخته‌ای در نمایش خشونت از همه پیشی گرفته است و در مدت پخش در تیررس نقد و حملات منتقدان قرار گرفته اند. برای همین سازندگانشان ناچار شدند محدودیت‌های سنی برای نمایش آن قرار بدهند، اما همچنان باید منتظر ماند و دید شبکه خانگی از نمایش این حجم از تاریکی و فقر به دنبال سودآوری و جلب توجه هستند یا قصد و غرض دیگری دارند؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->