عاطفه همایونی | شهرآرانیوز؛ یکم میسال ۱۹۰۳، یک مرد آفریقاییآمریکایی به نام ویل وست وارد زندان «لیونورت» در ایالت واشنگتن آمریکا شد. وست مانند همه زندانیهای جدید، با روشی استاندارد پذیرش شد؛ کارمند زندان از او عکس گرفت و ویژگیهای فیزیکیاش را ثبت کرد. پس از آن، کارمندان بخش شناسایی با توجه به برگه اطلاعات و عکس وی دریافتند که ویل وست پیش از این نیز به جرم قتل محکوم شده است. همه مشخصات وست جدید با فردی که اطلاعاتش با نام مشابه ویلیام وست ثبت شده بود، مطابقت داشت. از دید کارمندان زندان «لیونورت» تعجبی نداشت که ویل وست انکار کند که قتل قبلی هم کار خودش بوده است. کشف جنایت گذشته ویل وست برای کارمندان زندان «لیونورت» امری عادی به نظر میرسید و اینکه یکبار دیگر سیستم شناسایی «برتیلون» (احراز هویت با اندازهگیری دقیق اندام و حالتهای مختلف بدن) مانع از فرار یک مجرم از محکومیت گذشته خود شده است؛ یکبار دیگر علم، دروغ و طفرهرفتن یک مجرم را افشا کرده است.
اما این اتفاق زمانی از حالت معمول خارج شد که کارکنان زندان فهمیدند ویلیام وست درحال گذراندن حبس خود در همان زندان است. هریس هاثورن و برت ونتورث (۱۹۱۸) این ماجرا را اینگونه شرح میدهند: «ما به پرونده ویلیام وست مراجعه کردیم و برگه مشخصات او را به ویل نشان دادیم. او با پوزخند گفت: این عکس من است، اما نمیدانم آن را از کجا آوردهاید. چون مطمئنم هرگز اینجا نبودهام.» بنابراین وست دوم احضار شد. او بهطرز حیرتآوری به ویل شباهت داشت. پس از آن، اثر انگشت ویل وست و ویلیام وست را مقایسه کردند، اما اثر انگشت آنها هیچ شباهتی به هم نداشت!
با این اتفاق، خطای سیستم شناسایی که در آن دوران روی عکس، اندازهگیریهای فیزیکی «برتیلون» و نام افراد متمرکز بود، مشخص شد و از آن به بعد اثر انگشت بهعنوان معتبرترین نشانه در شناسایی افراد قرار گرفت. بعد از پرونده ویل و ویلیام وست، بیشتر ادارات پلیس در کنار استفاده از سیستم برتیلون، اثر انگشت مجرمان را نیز ثبت میکردند. در تحقیقاتی که سالها بعد انجام شد، مشخص گردید که احتمالا این دو دوست با هم نسبت خانوادگی داشتهاند، اما نسبت دقیق آنها تا به امروز مشخص نشده است. واقعیت این است که ماجرای ویل و ویلیام آنقدرها هم غیرمعمول نبود و مشخصات بسیاری از افراد بر اساس سیستم برتیلون به هم شباهت داشت.
ویل وست پس از گذراندن محکومیت خود و آزادی، ناپدید شد. ویلیام وست در سالهای حبسش یک زندانی نمونه شناخته میشد، اما پیش از آزادیاش در سال ۱۹۱۶، به نقل از خودش «تسلیم وسوسه شد» و از زندان فرار کرد و یک قطار باری را دزدید. افسران پلیسی که او را دستگیر کردند، برای اثبات فرار وی نیاز به اثر انگشت نداشتند. چون بخشنامهای از زندان «لیونورت» که حاوی عکسهای او بود، پیش از خودش به دست افسران رسیده بود و همین کافی بود تا آنها فردی را که به مدرنسازی شناسایی مجرمان کمک کرده بود، به باد ضرب و شتم بگیرند.
این دو مجرم به هر جنایتی هم که دست زده باشند، بیگمان یک تأثیر مثبت بر دنیا داشتهاند و آن ثبت اثر انگشت بهعنوان منحصربهفردترین ویژگی انسانهاست.