اصلا رود را از رودخانه بگیرید، چه میماند؟ رودخانهای که رنگ کف رودش آبی نباشد، به چه دردی میخورد؟ ترکهای خشکیده ته رود، روی قلب آدم سنگینی میکند. داستان دقیقا همین است؛ آنچه امروز به عنوان میراثی از گذشته برای ما باقی مانده، مسیری سخت و خستهکننده است. هم سوز آفتاب دارد، هم خاک راه. رودخانه تاریخی مشهد که از آبریزهای جنوبی هزارمسجد سرچشمه میگیرد، روزگار عجیب و غریبی را سپری کرده است و بالاوپایینهای بسیار دیده و آنچه باقی مانده، از همتی است که تنها ظرف همین چند سال اخیر برایش مبذول گشته است.
سالها مردمان حوالیاش چراغخاموش محصولاتشان را با آبهای کثیف جان میدادند.امروزِ این رودخانه مثل دیروزش نیست و موتورپمپها جمع شدهاند و دیگر تا کیلومترها خبری از کشت گوجه و سبزیجات آلوده نیست، ولیکن رودخانه دیگر آب چندانی ندارد و کم و بیش هنوز از پساب اطراف سیراب میشود. روزگار کشفرود حتی همین امروز بعد از گذر از بحرانهایش سخت است و دشوار. آنچه میتوانست نگینی باشد برای همجواری با توس، به دمل چرکینی بدل گشته که اگر امروز فکری برایش نشود، فردا دوباره بحرانی جدید از دلش متولد میشود.
3ساعت رانندگی در سنگلاخهای همجوار رودخانه به لطف آزادسازی اراضیاش پر از رمز و راز بود. در روزگاری نه چندان دور، همه همسایگان کشفرود سهمشان را برداشته بودند؛ به ازای تمام سالهایی که از خاک و باغ و درختش سود بردند. دانشگاه چندمتر جلوتر دیوار کشیده بود تا سهم زمین را از کشفرود ببرد اما امروز همه همسايگان سامان يافته اند و حتی تالار عروسی هم که چند گام به پیش آمده بود، امروز ديوارهايش خراب شده و چند گام عقب تر ديوار كشيده است . عقبگرد به ضرب و زور قانون بود یا مرام و معرفت -که البته بعید است- خیرش به آیندگان میرسد. تعیین تکلیف تصفیه فاضلاب صنعتی چرمشهر و صنایع آلاینده این محدوده، زمینهای کشاورزی پاییندست چرمشهر، وضعیت فاضلاب 9بیمارستان، وضعیت نابسامان خاک روستاهای اطراف این رودخانه، تعیین تکلیف 300تانکر بینامونشان و انداختن طرحی نو برای سامان رودخانه و فراهم کردن مسیری گرانقدر برای گردشگران، بخشی از هزاران مشکل و معضلی است که پیش پای کشفرود مانده است. برای پایان بخشیدن به مشکلات کشفرود، آدمی با کفشهای پولادین نیاز است و عزمی بلند تا خان آخر کشفرود راهم به پایان برساند و سهم این رودخانه هم آب باشد هم آبادی.