طی چندین ماه گذشته فرایند متفاوتی را در زمینه تولید و معاملات و قیمت مسکن پشت سر گذاشتهایم، اما اگر بخواهیم مسئله مسکن را آسیبشناسی کنیم و اینکه چرا چنین روندی را گذرانده است، باید گفت در روند کلی، مسکن به صورت معمول پیش نرفته است. مثلا هیچگاه پیشبینی نمیکردیم که قیمت مسکن تا حدود ۱۰۰ درصد افزایش پیدا کند. البته توجه به همه این مسائل در بحث مسکن به تولید مسکن بازمیگردد. با مرور اتفاقات و تجدید نظر در روند ۵ سال گذشته در بحث مسکن، متوجه میشویم که علت اصلی همه این موضوعات تولید مسکن است و متولیان این امر، یعنی وزارت راه و شهرسازی، از ۵ سال گذشته تا امروز برنامه درستی در این باره نداشتهاند و مشکل عمده نبود برنامهریزی درست در تولید مسکن بوده است. طی این ۵ سال تقاضایی در حدود ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار واحد مسکونی ایجاد شده است. به این معنا که در طول سال، طبق طرح جامع مسکن، باید دستکم یک میلیون واحد مسکونی ایجاد میشده است، اما فقط توانستیم ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار واحد مسکونی تولید کنیم و حدود ۷۰۰ هزار کمبود واحد در کشور وجود دارد. جمع این مقدار طی ۵ سال به رقم ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار واحد مسکونی رسیده و بر تقاضای مسکن اضافه شده است. هماکنون نیز علاوه بر نیازی که در مسکن و تقاضای آن وجود دارد، باید انباشت تقاضای گذشته را هم در نظر گرفت.
این بحث هم وجود دارد که افزایش قیمت وام مسکن بتواند به قدرت خرید مردم کمک کند و آن را بهبود بخشد. باید گفت که این روش یکی از راههای ممکن در این زمینه است و اینکه نباید وام مسکن به خرید مسکن داده شود بلکه باید برای ساخت مسکن وام پرداخت شود تا ساخت و تولید مسکن رونق گیرد. بعد از ساخت، وام به خریدار انتقال یابد. این روش را وزیر محترم راه و شهرسازی بارها بیان کرده است و قصد چنین برنامهای را دارد. در گذشته دیدیم که برنامه وام مسکن و صندوقاولیها بر مبنای خرید مسکن برنامهریزی شده بود، اما وقتی خرید مسکن باشد، اما تولید مسکن در پی آن نباشد، مناسب نخواهد بود. البته وام برای خرید مسکن میتواند بازار را تحریک کند، اما باید گفت که بازار مسکن ما با توجه به نیازی که دراین زمینه وجود دارد همیشه تحریکشده است. در عین اینکه بازار مسکن را تحریک میکنیم، باید کاری کنیم تا قدرت خرید مردم متناسب با افزایش قیمتها تغییر کند. اگر همین برنامه که وام مسکن به جای تولید خرید داده شود و بعد قابل انتقال هم باشد، میتواند کمک بسیار بزرگی در به راه افتادن معاملات مسکن داشته باشد.
از جمله دیگر سیاستها در زمینه مسکن سیاست مالیات بر ارزش دارایی یا مالیات بر خانههای خالی است که برای کنترل گرانی ملک استفاده میشوند. این روشها همه راهکارهای فرعی هستند، اما آنچه مهم است و راهکار اصلی است، همان تولید مسکن میباشد. نباید فراموش کنیم که سالانه به تولید دستکم یک میلیون واحد مسکونی نیاز داریم و اگر نتوانیم آن را تأمین کنیم، بقیه راهها مثل مالیات بر خانههای خالی راههایی موقت و جزئی هستند و فقط میتوانند در کوتاهمدت کمکی در این زمینه باشند. اما آنچه مهم است این است که باید در درازمدت برای تولید مسکن برنامه داشت تا این مشکلات در بحث مسکن حل و فصل
شوند.
بانکها با گرانی مسکن مقداری از بدهی و کمبود مالی خود را تأمین میکنند. این روش هم ممکن است تا حدودی مؤثر و قابل استفاده باشد. اما اصل مسئله این است که اعتبارات بانکها در این شرایط اقتصادی کاهش یافته است و دیگر نمیتوانند مثل گذشته با افزایش وام مسکن همراهی کنند. به هر حال، این روش هم وجود دارد، ولی باید در کنار آن برنامهریزی و تشویق برای ساخت مسکن درنظر گرفته شود تا هزینه ساخت کاهش یابد. باید تشویقهایی برای تولیدکنندگان مسکن در نظر گرفت مانند معافیت مالیاتی یا معافیت عوارضی یا دادن زمینهای دولتی ارزانقیمت تا تولید مسکن رونق پیدا کند. در قانون ساماندهی مسکن مصوب سال ۸۷ نیز ذکر شده و برای برونرفت از مشکلات مسکن روشهایی در نظر گرفته شده است. اگر آن قانون کامل اجرایی شود، مسلما میتواند تا حدود زیادی مشکل مسکن را حل کند. در آن قانون اشاره شده است که دولت باید زمین ارزانقیمت در اختیار قرار دهد یا تسهیلات ارزانقیمت در اختیار تولیدکننده مسکن بگذارد تا هزینه تولید مسکن و در نهایت قیمت مسکن کاهش یابد.