زیارت با همه دیدارها فرق میکند. نمیتوان آن را با «ویزیت» مقایسه کرد که بیمار در پی درمان به حضور پزشک میرسد. زیارت مثل دیدارهای دوستانه نیست، حتی اگر صمیمیت در اوج باشد. رابطه استادشاگردی هم نمیتواند همه بسامد معنایی زیارت را در بر گیرد. حتی آن را به دیدار پدر و مادر و فرزند هم نمیشود مانند کرد که همه اینها هست، اما اینهمه «زیارت» نیست. زیارت دیدار معرفتی و تمامساحتی انسانی است.
میرویم، میخوانیم، خوانده میشویم در محضر کریمی که بیمنت اجابتمان میکند. من پروایی ندارم اگر زیارت را رشحهای از آفتاب «نفخت فیه من روحی» بدانم. آنجا در درگاه حضرت خالق، از نیست به نفخهای، هست شدیم و اینجا در حضور همیشه حاضر حجت خدا، از جرعه نگاهی، اشارتی، بشارتی مست میشویم! این سرمستی است که انسان را در زمین به درک بهشت میرساند.
آنان که در حریم رضا عشق میکنند
کفران نعمت است بهشت آرزو کنند
بهشت شرح روشن همین زیارتهای کمالیافته است در فراوانی سلامهایی که سلامتآفرین میشوند، در بهار هنگامی که کلمات، چون گل میشکفند. من زیارتنامهخوانی را بهسان شکوفایی گلها در بامدادی زیبا میدانم.
باید هم بشکفند کلمات زیارتنامه تا جانها مثل دشت گلها زیبا و پرطراوت و عطرآگین شود. با کلمات شکوفا شده است که انسان، بزرگتر از عالم میشود؛ همان که مولا علی (ع) در شرحش «و فیک انطوی العالم الاکبر» میگوید تا توجهش دهد که او از همه عالم بهجز خدا بزرگتر است. زیارت پردهبرداری از این عظمت است. به این دلیل است که اهل معرفت ما را فراوان به زیارت توصیه کرده و فرمودهاند که آن را با هیچ سیاحتی نباید سنجید که دیدن همه دنیا هم، اگر مقدور باشد، برای بار چندم تکراری میشود، اما زیارت مثل حدیث است، تازه و تکرارنشدنی که به هربار بهره تازه میدهد و بهاری نو در جان بر پا میکند. من زیارت را کلاس درس میدانم که به هربار باید ما را به درکی تازه برساند.
این درست است که سعه وجودی افراد متفاوت است، اما هرکس به اندازه خویش توشه برمیدارد و بزرگ میشود. این سیر تکاملی هم متوقف نمیشود که زیارت انسان را به «کُر» وصل میکند؛ چنانکه قطره به دریا پیوند میخورد و در آن عظمت بیانتها، به هستی ابدی پیوند میخورد.
برای رسیدن به این جایگاه البته باید میان زائر و زیارتشونده سنخیت باشد، جنسیت مشترک باشد، وگرنه بسیارند کسانی که میآیند، اما حظشان از پیاله آب سقاخانه بالاتر نمیرود. باید خویش را بهاندازه درک حضور حضرت بزرگ کرد تا به کرامت سنخیت رسید؛ همانکه وقتی میان یوسف و یعقوب به کمال رسید، پیراهنی که از کنعان از برابر بسیاری چشمها عبور کرده بود، چشم یعقوب را بینایی تازه و شفای کامل بخشید.
باری؛ زیارت را باید فهمی تازه کرد و با نگاهی نو، روز زیارتی مخصوص حضرت سلطان علیبنموسیالرضا (ع) را در تقویم معرفتی خویش بهسان نوروز گرامی داشت.