قیام گوهرشاد در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ خورشیدی از اتفاقات مهم اجتماعی شهر مشهد است، گرچه برخی محققان تاریخ معاصر در علت شکلگیری این واقعه اختلافنظر دارند. برخی این واقعه را در مخالفت با اقدام حکومت پهلوی در تغییر لباس میدانند، اما برخی دیگر وجود چنین اتفاقی را به مسئله کشف حجاب وابسته میدانند. موافقان نظریه اول معتقدند قانون کشف حجاب چندماه بعد از این واقعه از سوی حکومت رسمیت بخشیده شد. علیاصغر حکمت، وزیر معارف رضاخان، در یادداشتی که در شماره ۱۹ «سالنامه دنیا» با عنوان «تاریخچه رفع حجاب» چاپ شده است، به نکاتی تأملبرانگیز اشاره میکند.
وی در ابتدای این یادداشت میگوید: «روزی در ایام تیر ۱۳۱۳ رضاشاه در قصر سعدآباد در جلسه هیئت وزیران رو به کفیل وزارت فرهنگ کرد و گفت: سابقا به کفیل سابق وزارت معارف دستور داده بودم در باب برانداختن رسم حجاب بین زنان اقدام نماید، اما او اقدامی نکرد...» این نکته نشاندهنده این مسئله است که رضاخان قبل از رسمیشدن کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ خورشیدی بهدنبال عملی کردن این تصمیم بوده است، اما به هر دلیلی موفق نشده است. این مطلب زوایای تأملبرانگیزی از اتفاقات اجتماعی آن دوره را به نمایش میگذارد.
با استناد به نوشته علیاصغر حکمت، کفیل وزارت معارف در آن دوره، میتوان دریافت که مسئله کشف حجاب قبل از بهوجودآمدن قیام گوهرشاد مسبوق به سابقه بوده است و نظر افرادی که معتقدند در زمان واقعه گوهرشاد مسئله کشف حجاب مطرح نبوده است درخور نقد جدی است.
از کتابهای مهمی که تاریخپژوهان معاصر در زمینه واقعه گوهرشاد به آن استناد میکنند، کتاب «خاطرات سیاسی سیدمحمدعلی شوشتری، خفیهنویس رضاشاه پهلوی» است. این کتاب را
غلامحسین میرزاصالح در سال ۱۳۷۹ خورشیدی چاپ کرد. با مطالعه این کتاب میتوان به زوایای پنهان این قیام بزرگ پی برد.
سیدمحمدعلی شوشتری معروف به سیدبسما...، نماینده استرآباد (گرگان) در دورههای پنجم، شانزدهم و هجدهم مجلس شورای ملی بود. شوشتری از شاهدان عینی واقعه مسجد گوهرشاد مشهد در سال۱۳۱۴ بوده است. پدرش، سیدحسن جزایری شوشتری، داماد سیدحسن استرآبادی، پسر حاج نصرا... مجاهد آسترابادی بود. خودش نیز همچون پدر و اجدادش تحصیلات دینی کرد و به سلک روحانیت درآمد. شوشتری پس از واقعه گوهرشاد به تهران رفت و پس از شهریور۱۳۲۰ و خروج رضاشاه از ایران، ماجرای مسجد گوهرشاد را به رشته تحریر درآورد.
وی در بخشی از کتابش درباره علت آمدنش به مشهد میگوید: «بنده که در اوایل و چند سال اول از نزدیکترین اشخاص به رضاشاه بودم و آقایانی که قرب جوار داشتند -و عدهای از آنها بحمدا... زنده هستند- مشاهده کردهاند که شاه با چه روی بازی بنده را همهوقت میپذیرفت و آنچه را هم که عرض میکردم، بدون تردید قبول میکرد [..]آنقدر کوشش کردند تا آنکه مرا در حقیقت به خراسان تبعید کردند، ولی شاه تبعیدم را مأموریت به آستانقدسرضوی قرار داد که حقوقی به اینجانب داده شود.»
شوشتری بهدلیل اینکه سابقه حوزوی داشته، مورد وثوق جامعه روحانیت در مشهد بوده است. وی در بخشی از کتاب درباره اقدامات علما برای منصرفکردن رضاخان از اعمال برنامههایش در شهر مشهد به پیشنهاد خود به آیتا... حاجآقا حسین قمی برای رفتن به تهران و دیدار با رضاشاه اشاره میکند. وی با اشاره به اینکه آیتا... قمی از او میخواهد برای مشورت دراینزمینه نزد او برود، مینویسد: «پس از ورود و تقدیم سلام فرمود: سید این چه اوضاعی است، این والی دیوانه کیست، چه فکری باید بشود؟ عرض کردم: در چه موضوع میفرمایید باید فکر بشود. فرمودند: راجع به تغییر کلاه. آخر پوشیدن این لباس استهلاک در تنصر (مسیحیشدن) است، تو را خواستهام ببینم چه نظر میدهی [..]پس از قدری تفکر عرض کردم:، چون در مسافرتهای عدیده شاه به مشهد و تشرف ایشان به آستانقدس، جنابعالی شاه را ملاقات نکردهاید، [..]آقا به تهران مسافرت بفرمایید و بهوسیله آقای جم که سابقه به اخلاق جنابعالی دارد، وقت ملاقات بخواهید. قطع دارم شاه هم به حسن قبول تلقی میفرماید.»
شوشتری در بخشی از کتاب به بررسی تعداد کشتهشدگان این فاجعه خونین میپردازد. او مینویسد: «شاید بیش از نیمساعت طول نکشید که گزارش کردند: تمام دربها مسدود است و هیچکس را به مسجد راه نمیدهند، ولی درب بست علیا باز و نظامی ایستاده بود. متفرقهها را که راه نمیدهند [..]دارالسیاده از طرف مسجد مسدود است، ولی از طرف صحن مأموران خودشان مشغول شستوشوی خونها هستند. نعوذبا... من شر و أنفسنا!» در ادامه به دلایل مختلف و با استناد به ۴ شاهد زنده معتقد به کشتار خونین در مسجد گوهرشاد بوده است. او مینویسد: «استدعا دارم که خوانندگان محترم با دقت به این قسمت توجه نمایند که اینجانب آنچه را که مینگارم، با ادلهای است که ذکر میکنم و شواهدی مختلف که هیچ تماس و ربطی باهم نداشته است، ولی پس از جمعشدن آن ادله موضوع «کالشمس فی رابعه النهار» واضح و مدلل میسازد.»
در ادامه به نقل سخنان شاهدان این فاجعه میپردازد و مینویسد: «آقای دیهیمی که در آن تاریخ ریاست مالیه شهری مشهد را داشتند، شخصا برایم نقل کردند: فردای آن شب کربلایی تقی نام، تحصیلدار مالیات بر درآمد و مأمور دروازه خیابان تهران، به من گفت که جناب آقای رئیس اگر بدانی از مشاهده این وضعیت چه حالتی پیدا نمودیم. آقای دیهیمی از او سؤال کرده بود: نفهمیدی عده چقدر بود؟ اظهار نموده بود: از عده کشتگان مستحضر نشدم، ولی کامیون و اتومبیلهایی را که جنازهها را حمل میکرد، شمردم و یادداشت کردم، تعداد ۵۶ کامیون بود که در اغلب این کامیونها صدای نالههای زخمیها هم شنیده میشد که التماس مینمودند: برای رضای خدا، ما زندهایم!»
با بررسی اسناد قیام گوهرشاد میتوان به صحت سخنان شوشتری در زمینه اقدامات حکومت برای کشتن مردم بیگناه پی برد. برخی از کارگزاران حکومت پهلوی در داغکردن تنور این اتفاق نقش مهمی داشتند و این امر سبب شد این فاجعه خونین رخ دهد.