گروه تاریخ و گردشگری شهرآرانیوز | نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران، از آن رویدادهایی است که همواره مورد توجه تاریخ و رسانه قرار میگیرد. اما این نهضت و شرایط به وقوع پیوستن آن، مسبب ایجاد موقعیتهای مختلفی در مسیر خود شد که دانستن آن کمک بسیاری به فهم چرایی ملی شدن صنعت نفت میکند.
در روزهای پایانی سال ۱۳۲۹، سپهبد حاجیعلی رزم آرا، نخست وزیر وقت ایران و از مخالفان سرسخت ملی شدن نفت، ترور میشود و راه برای تصویب قانون ملی شدن هموار میگردد. با تشکیل دولت توسط حسین علاء، مجلسین ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ نفت را ملی اعلام میکنند. اما این پایان راه نبود و تازه ابتدای سختیهای مردم ایران بود.
با قطعی شدن خلع ید انگلستان از منافع نفتی ایران، دولت علاء استعفا داد و مذاکرات برای انتصاب سید ضیاالدین طباطبایی آغاز شد. در واقع هر آنچه نیرو به نفع انگلیس و جلوگیری از نابودی منافعش نیاز بود، از سوی دربار پیشنهاد میشد و سید ضیا آخرین تیر ترکش در آن زمان بود. با این حال، دکتر مصدق در فروردین ۱۳۳۰ از پیشنهاد نخست وزیری برخی نمایندگان مجلس استقبال کرد و پس از پذیرفته شدن شرط هایش، در ۱۵ اردیبهشت همان سال، نخست وزیر ایران شد.
این زمان مقارن با فعالیت مجلس شانزدهم بود و مصدق برای آنکه بتواند قدرت را در دست گیرد و برابر توطئههای دربار مقاومت کند، بارها در امور این مجلس دخالت کرد و در همین زمان، ۴ مرتبه از مجلس شانزدهم رای اعتماد و رای تمایل گرفت. این در حالی بود که ارتش و دربار به عنوان دو عنصر مهم علیه مصدق، فعالیتهای پیدا و پنهان گستردهای را پیش میبردند و سال نخست زمامداری مصدق به سختی و مجادله طی میشد.
قانون مشروطه ایران، برخلاف آنکه مدعی بود شاه باید سلطنت کند و دولتهای مشروع و برآمده از رای وکلای مجلس، حکومت کنند، اما اختیارات و امتیازات مهمی را همچنان در اختیار پادشاه قرار داده بود که مدیریت قوای نظامی و انتخاب وزیر جنگ در کابینه دولت ها، برعهده شاه بود.
با پایان یافتن دوره شانزدهم مجلس، انتخابات مجلس هفدهم آغاز شد و رقابت برای کرسیهای مجلس به بالاترین حد خود رسید. مصدق از سوی اطمینان داشت که در مسیر انتخابات، دربار با کمک ارتش، مهندسی انتخابات را برعهده دارد و سوی دیگر، احتمال میداد حتی بدون مهندسی نیز بسیاری از کرسیهای مدنظر خود را از دست خواهد داد؛ بنابراین با انحلال انتخابات و خالی گذاشتن ۵۵ کرسی مهم، به مقابله با دربار پرداخت.
پیروزی در دادگاه لاهه و کنار زدن انگلستان، موج بی سابقهای از حمایت برای مصدق را در کشور به وجود آورد و بسترهای مخالفت و کارشکنی دربار را به حداقل رساند. گام بعدی مصدق برای کنترل اوضاع، جلوگیری از دسیسههای ارتش و فرماندهان آن بود. در این راه، او به وزارت جنگ نیازمند بود.
مصدق با استدلال این نکته که ارتش و قوای نظامی فقط گوش به فرمان شاه هستند و از دولت حرف شنوی ندارند و عملا علیه آن فعالیت میکنند، خواستار انتخاب و کنترل بر وزیر جنگ کابینه خود شد. شاه این مسئله را مغایر با قانون اساسی مشروطه و کاهش قدرت خود دانست و به مصدق گفت: «پس بفرمایید که من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم». مذاکرات طرفین سودی نداشت و منجر به استعفای دولت اول مصدق در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۳۱ شد.
با پذیرش استعفای مصدق، احمد قوام السلطنه از سوی شاه حکم نخست وزیری و تشکیل کابینه گرفت. قوام، سیاستمدار کهنه کار، کاتب فرمان مشروطه و پیش از آن تاریخ، چندین بار نخست وزیر ایران بود. ضمنا او با مصدق نسبت خویشاوندی نیز داشت.
قوام همان ابتدای استقرار خود با صدور اعلامیه معروف «کشتیبان را سیاستی دگر آمد»، خود را برابر سیاستهای مصدق قرار داد و جماعتی را نسبت به خود شوراند.
تمایلات قوام به سیاست پیشگی خودکامه و زدودن افکار دینی و مقابله با روحانیون مهمی مانند آیت الله کاشانی، کار را به جای رساند که تمامی نیروهای جامعه ایران از جمله فدائیان اسلام، جبهه ملی، توده و... را علیه وی متحد شوند و خواستار پایان یافتن دولت او باشند.
قوام در ابتدای کار، درخواست انحلال مجلس هفدهم را داشت، اما شاه مخالفت کرد. همین مسئله سبب شد تا دولت او از جانب مجلس نیز تحت فشار باشد. تظاهرات علیه دولتش آغاز و آیت الله کاشانی دربار را تهدید کرد در صورت ادامه دولت قوام، حکم جهاد صادر خواهد نمود.
صبح روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱، تظاهراتی علیه قوام و به طرفداری از مصدق آغاز شد. شهربانی به شدیدترین وجه ممکن با اعتراض مردم مقابله کرد و تعدادی را کشت. بنا بر آمار دولتی، ۲۵ نفر کشته شدند، اما آمار دیگری نشان از کشته شدن ۶۳ نفر از مردم دارد. غروب همان روز، شاه قوام را عزل کرد و بنا به رای تمایل ۶۱ نفره نمایندگان کجلس به مصدق، مجددا وی را منصوب و اختیارات وزارت جنگ را نیز به او سپرد.
کشته شدگان ۳۰ تیر با مصوبه مجلس، «شهید راه وطن» نامیده شدند و در گورستان ابن بابویه به خاک سپرده شدند. بعدها مصدق وصیت کرده بود تا در جوار آن شهدا دفن شود که شاه مانع از آن شد. همچنین مجلس رای به مصادره اموال و منزل احمد قوام داد و این سیاستمدار کارکشته، آخر پرده سیاست ورزی اش را در ۵ روز بازی کرد و برای همیشه کنار رفت. اینک منزل قوام در خیابان ۳۰ تیر تهران، به اسن موزه آبگینه به روی مردم باز است.
با نگاهی به جریان ۳۰ تیر و حوادث پس از آن تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میبینیم که اگرچه مردم به دنبال ملی شدن نفت، حمایت از دولت ملی و پیروی از نفوذ مذهبیون بزرگی مانند آیت الله کاشانی بودند، اما کودتا و استیلای مجدد دربار بر مردم، این فریاد را پس از مدت کوتاهی خاموش کرد تا مردم طعم آزادی را به درستی نچشند.